تاریخ: ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ساعت ۰۳:۳۴
بازدید: ۵۳۴
کد خبر: ۱۱۰۲۷
سرویس خبر : فلزات غیرآهنی

روایت متفاوت «رستم شاهوار» از سرچشمه دهه شصت (2)

می متالز - «رستم پورمحمد شاهوار» یکی از قدیمی‌ترین مهندسان ایرانی صنعت مس است که در چهارم دی‌ماه 1352 به استخدام «شرکت سهامی معادن مس سرچشمه» درمی‌آید. بخش دوم و پایانی گفت‌وگوی نشریه «عصر مس» با او و روایت متفاوتش از سرچشمه دهه شصت را بخوانید.
روایت متفاوت «رستم شاهوار» از سرچشمه دهه شصت (2)

به گزارش می متالز، «رستم شاهوار» یکی از قدیمی‌ترین مهندسان ایرانی است که در چهارم دی‌ماه 1352 به استخدام شرکت مس درمی‌آید و بلافاصله کارش را در حوزۀ مهندسی بخش ساختمانی مس سرچشمه که امور مربوط به ایجاد زیرساخت‌ها را بر عهده داشت، آغاز می‌کند. او پس از انقلاب تا سال 1363 مدیریت واحد مهندسی مجتمع مس سرچشمه را بر عهده داشت و پس از آن تا اوایل سال 1365 به‌عنوان قائم‌مقام مجتمع مس سرچشمه انتخاب شد. سپس از سال 65 برای کنترل و پیگیری پروژه‌های عمرانی به دفتر فنی تهران منتقل می‌شود و از سال 1396 تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1371 به‌عنوان معاون مجری طرح میدوک در دفتر تهران به فعالیت می‌پردازد. در ادامه، بخش دوم خاطرات «رستم شاهوار» را بخوانید.

بازار بیانیه‌نویسی‌ داغ بود

حال‌وهوای شرکت مس، مخصوصاً ساکنان شهرک در دوران ‌انقلاب، شبیه شور انقلابی سایر شهرها بود و راه‌پیمایی‌ها، سخنرانی‌ها و شعارهای انقلابی معمولاً بعد از ساعات اداری انجام می‌شد؛ اما با این تفاوت که این فضای سیاسی به‌هیچ‌عنوان به فضای داخل کارخانه و محیط کار راه پیدا نکرد. در آن زمان، بازار بیانیه و اعلامیه‌نویسی از هر تفکری داغ بود و دیدگاه‌های مختلف سیاسی در میان کارکنان پیدا می‌شد، اما همه یک هدف مشخص داشتند و آن سقوط شاه بود. بعد از بیرون رفتن شاه بود که تفکیک آرا صورت گرفت و تضاد آرا به‌صورت ملموس درآمد.

امریکایی‌‌ها می‌روند

با این‌که تب‌وتاب فضای سیاسی و شعارهای اجنبی‌ستیزی شدیدی در آن دوران حاکم بود؛ اما کارگران ملاحظات را رعایت می‌کردند و با امریکایی‌ها در زمان انقلاب همکاری کامل داشتند، به‌طوری‌که حتی بحث سیاسی هم با آن‌ها در محیط کاری درنمی‌گرفت. با این‌که در داخل شهرک، امریکایی‌ها و غیرایرانی‌های زیادی ساکن بودند، اما حتی به یک‌نفر از آن‌ها هم آسیبی نرسید. در بحبوحۀ روزهای انقلابی که اکثر آن‌ها وسایل خانه‌شان را به حراج گذاشته بودند و ایرانی‌ها می‌توانستند به‌راحتی به داخل خانۀ آن‌ها نفوذ کنند، ولی موردی در زمینة آسیب رساندن ایرانی‌ها به آن‌ها نمی‌توان یافت.
بعد از پیروزی انقلاب، همۀ پرسنل امریکایی‌ها از ایران خارج شده بودند ولی مشاوره‌های لازم در جهت تکمیل کارخانه کماکان با آن‌ها انجام می‌شد و حتی جلسه‌ای هم در شرکت با حضور نمایندۀ آن‌ها برای ادامۀ روند کارخانه برگزار شد که بعد از تسخیر سفارت، طبیعتاً این همکاری‌ها به‌طور کامل پایان گرفت.

سرچشمه سامان می‌گیرد

واقعیت مهم دیگری که در دوران حساس انقلابی، فارغ از مسائل سیاسی، نباید از نظر دور داشت، حاکم شدن هرج‌ومرج و نابسامانی شدید در بخش پیمانکاری کارخانۀ مس بود که در پی وقوع هر انقلابی لاجرم اتفاق می‌افتد. بحران‌هایی چون نبود تمرکز و کنترل بر انبارهای کالا، قطعات سنگین، تجهیزات فنی و غیره. کنترل اوضاع در این دوران بسیار سخت بود که حدود دو ماه طول کشید تا اوضاع به روال عادی برگردد. البته در این شرایط انقلابی، نبود حریم و حصار در محیط کارخانه و تعداد زیاد کارگران‌ کارخانه (حدود 4 تا 5هزار) و کارکنان پیمانکاران، مزید بر علت شده بود. در هر صورت، خوش‌بختانه با عملیات واحد نگهبانی و تکمیل حصارکشی در محوطۀ کارخانه، طولی نکشید که اوضاع کاملاً تحت کنترل درآمد. در این اثنا، کار بسیار مهمی که انجام گرفت این بود که تمام مدارک، پرونده‌ها و مستندات شرکت‌های امریکایی که با رفتن آن‌ها به‌نوعی رها شده بودند، جمع‌آوری شد و با تشکیل «مرکز اسناد» در آن‌جا بایگانی شد. این مدارک و نقشه‌ها شامل اطلاعات مهمی ازقبیل دستورالعمل و راهنماهای تعمیر و نگه‌داری و نحوۀ استفاده از قطعات یا دستگاه‌های نصب‌شده و بهره‌برداری از آن‌ها بود که در تکمیل پروژه‌های شرکت و بهره‌برداری از آن‌ها، بعداً بسیار مثمر ثمر واقع شد.

طرح‌ها مدیریت می‌شوند

منظم‌ترین واحدی که از لحاظ سازمانی و تشکیلات فنی زودتر از واحدهای تغلیظ و ذوب سرچشمه آمادۀ بهره‌برداری و مسلط به فعالیت‌های خود بود، واحد معدن‌ بود؛ چون درواقع، اساس کار بر استخراج مواد معدنی استوار بود‌. گزافه نیست اگر گفته شود نحوۀ استخراج مواد معدنی در آن دوران، فراتر از حد تصور بود؛‌ چراکه پرسنل ایرانی پیش‌تر با عناوین هم‌ردیف شغلی امریکایی‌ها کار کرده بودند و خوش‌بختانه با اشراف کامل توانستند بعد از رفتن آن‌ها به فعالیت‌ها و مسئولیت‌های خود ادامه دهند و بحرانی را که پس از رفتن آن‌ها به‌وجود آمده بود، به خوبی مدیریت کنند.
بعد از واحد معدن، واحد تغلیظ دارای بیشترین پیشرفت فیزیکی و فنی بود، به‌طوری‌که بخش اعظم فعالیت‌های راه‌اندازی آن، از سنگ‌شکن اولیه و ادامۀ آن که از نوار نقاله‌ها تا سنگ‌شکن‌های ثانویه و ثالثیه، انبار مواد، تیکنرها، واحد مولیبدن، فیلتر و خشک‌کن است، انجام شده بود. بعد از انقلاب، در ادامۀ راه‌اندازی با تعمیرات ساختمانی شدیدی ازقبیل تثبیت فونداسیون‌های سازۀ نوار نقاله‌ها، رانش خاکریزها در درۀ واقع در نوار نقالۀ شماره2 و... مواجه شدیم که ازطریق تزریق سیمان و شمع‌های بتنی و تحکیم خاک یا عملیات زه‌کشی ترمیم شد. همچنین، بخش دیگرِ عملیات ساختمانی مثل واحد مولیبدن، سیستم آب برگشتی از سد رسوب‌گیر به تغلیظ و تیکنرها، با مرور زمان به همت کارشناسان ایرانی و پرسنل باتجربۀ واحد تغلیظ و و احد مهندسی تکمیل و راه‌اندازی شد.

غوغای ذوب در سطح ملی

با خروج امریکایی‌ها، پیشرفت فیزیکی عملیات ساختمانی کارخانۀ ذوب به‌مراتب کمتر از تغلیظ بود؛ چون هنوز کوره‌ها و کارخانۀ آهک‌سازی مربوط به آن راه‌اندازی نشده بود؛ مضافاً با توجه به این‌که یکی از الزامات راه‌اندازی کارخانۀ ذوب، تکمیل نیروگاه حرارتی بود. جهت بهره‌برداری این واحد تصمیم گرفته شد که از مشاوران و کارشناسان یوگسلاوی استفاده شود. انتخاب کارشناسان یوگسلاوی در آن دوره، به دلایل سیاسی و فنی صورت گرفت. البته با توجه به وجود تشابه این کوره‌های واحد ذوب در کشور یوگسلاوی و تسلط فنی آن‌ها در این مورد، انتخاب آن‌ها تصمیم درستی بود؛ چراکه این کارشناسان در موقع راه‌اندازی و بهره‌برداری و با تسلط علمی و فنی خود، کمک وافری در آماده‌سازی کارخانه کردند.
در دوران راه‌اندازی نیروگاه حرارتی، کارشناسان یوگسلاوی‌ از مدیریت خواستار تسلط کامل و در اختیار گرفتن واحد نیروگاه شدند که با جدی‌تر شدن این موضوع، جلسه‌ای با حضور مدیران ارشد واحد مهندسی و مدیرعامل وقت تشکیل شد. در آن زمان که بنده مسئولیت واحد مهندسی را داشتم، به اتفاق همۀ رؤسای مهندسی، مخالفت خودمان را مبنی بر عدم‌ واگذاری واحد نیروگاه حرارتی به مشاوران یوگسلاوی اعلام کردیم. یکی از دلایل مخالفت ما این بود که در صورت بروز اشکال در روند کار نیروگاه، چگونه کارشناسان یوگسلاوی ناتوان از تعمیر و نگه‌داری خواهند بود و همچنین مسألۀ دیگر خروج آن‌ها بعد از اتمام راه‌اندازی پروژه بود. درنهایت، علی‌رغم دغدغه و نگرانی مدیرعامل وقت در این زمینه، واحد مهندسی کتباً تعهد خود را در پذیرفتن مسئولیت‌ نگه‌داری و بهره‌برداری نیروگاه حرارتی اعلام کرد و واحد مهندسی با استفاده از کارشناسان شرکت توانیر موفق به راه‌اندازی، بهره‌برداری و تعمیر و نگه‌داری از نیروگاه شدند.
پس از سه‌سال تلاش شبانه‌روزی برای راه‌اندازی کوره‌های کارخانۀ ذوب و همچنین راه‌اندازی کارخانۀ آهک‌سازی، بالاخره نخستین محصول این کارخانه که مس بلیستر بود هم‌زمان با آزادی خرمشهر در خرداد 1361 تولید شد. راه‌اندازی کارخانۀ ذوب واقعاً در سطح ملی غوغایی به‌پا کرد و به گمان بسیاری به لحاظ سیاسی مترادف با فتح خرمشهر تلقی شد و گفته می‌شد صنعت مس بالاخره از دست استعمار خارج شده است‌. در این موفقیت، بدون شک نقش و توان مهندسان ایرانی را نمی‌توان نادیده گرفت؛ چراکه با توجه به زنجیره‌ای بودن خطوط تولید و همچنین مشکلات و مسائل تعمیر و نگه‌داری کارخانه، اگر پشتکار و خلاقیت آن‌ها نبود به‌طور قطع این حماسۀ ملی رقم نمی‌خورد.
همچنین، استفاده از نیروهای خبره و کارورزیدۀ معدن سرب نخلک (مابین نایین و اصفهان) در این دوره بسیار کارساز واقع شد. این تکنیسین‌ها که پیش از انقلاب در دورۀ مدیریت مهندس تقی توکلی به استخدام شرکت درآمدند، همراه مدیران خود قبل از انقلاب با آموزش در خارج از کشور و داخل ایران از یک‌سو تسلط کامل در بهره‌برداری داشتند و از سوی دیگر، بعدها توانستند آموزش‌ها و تجربیات خود را به نیروهای استخدامی دهۀ60 و  70 شرکت مس منتقل کنند.


شرایط سخت می‌شود

 

با شروع جنگ تحمیلی، با وجود تلاش‌های شبانه‌روزی کارگران، کمبود بودجه و وضعیت مالی نامناسب موجب کاهش مزایا از قبیل اضافه‌کاری، مرخصی‌های استراحتی و... کارکنان شد. همچنین، کمی بودجه مسائل و مشکلات بسیاری برای هزینه‌های جاری کارخانه و تأمین قطعات یدکی به‌وجود آورد. علاوه بر این، مشکلات ایجادشده برای ساکنان شهرک مثل نقص در سیستم گرمایشی واحدهای مسکونی و کمبود امکانات بهداشتی ازقبیل پزشک و دارو، به‌همراه فشار کاری بالای کارکنان، منجر به شرایط سخت زندگی در سرچشمه شد.

تولید بدون فروش

با راه‌‌اندازی خط ریخته‌گری آند، واحد ذوب توانست مس آند را تولید کند؛ اما به دلیل شرایط حساس جنگی و تکمیل نبودن واحد پالایشگاه و همچنین نیاز به تکنولوژی لازم برای تفکیک طلا و نقرۀ موجود در آن، علی‌رغم تولید آن، تا مدت‌ها اجازۀ فروش به شرکت داده نشد‌. تولید آند در حدی بود که اکثر فضاهای خالی، از آندهای تولیدی پر شده بود که این مسأله تا دوران مدیرعاملی آقای شیری ادامه داشت‌. در این زمان بود که با وجود مشکلات مالی فراوان و عدم توان شرکت در پرداخت بودجه، واقعاً کاسۀ صبر کارکنان شرکت لبریز شد و شرایط سخت کاری به اوج خود رسید؛ به‌طوری‌که اکثر کارکنان و کارمندان و حتی مدیران ارشد، خواستار انتقالی و استعفا شدند.

بازنشستگی باتجربه‌ها

بعد از روی کار آمدن مهندس شیری، با گرفتن وام‌های بانکی و متعاقباً اجازۀ فروش تولیدات مس، وضعیت مالی شرکت بهبود پیدا کرد. در این شرایط، با وجود پرداخت وام بانکی و بهبود شرایط تأمین قطعات، ولی در مسائل رفاهی کارکنان تغییر چندانی به‌وجود نیامد.
با مدیریت آقای مهندس ایرج اصلانی بعد از آقای مهندس شیری، با اعمال روشی در جهت تشویق و پاداش کارکنان، تا حدودی توانستند نیروها را از نظر امکانات رفاهی راضی کنند، تا این‌که اوایل دهۀ 70 طرحی مبنی برای بازنشستگی نیروها با 15سال سابقۀ کار و پنج‌روز ارفاقی تصویب شد که با این طرح، بسیاری از نیروهای بنیان‌گذار و باتجربۀ شرکت مس در دهۀ 50 و 60 -ازجمله بنده- بازنشسته شدند و پس از آن، مدیریت سایر صنایع را بر عهده گرفتند. البته، این‌ نیروهای باتجربه در سایر صنایع کشور و در موقعیت‌های گوناگون زندگی‌‌شان تجربیات فنی خود را به‌کار برده و در جایگاه‌های مختلف انجام وظیفه می‌کنند.

علی موذنی‌

منبع: مس پرس
عناوین برگزیده