به گزارش می متالز، حسن کاکائی، کارشناس صنعت خودرو نوشت:
امسال سال جهش تولید است. همه مسوولان نظام بسیج شدهاند که صنعت و تولید جهش پیدا کند. روبان است که پاره میشود و میز و صندلی!!! و رویداد است که برگزار میشود. این وسط صنعت خودرو یکی از عجیبترین اوضاع را در این شرایط دارد. از یک طرف هزاران میلیارد تومان زیان کرده، از آن طرف قیمتها است که سر به فلک کشیده است.
از آن طرف ادعا میشود که صنعت در حال زیان دادن است، مشاهده میکنیم که کارهایی در حال انجام است که فقط ثروتمندان دنیا به دنبال آن هستند. در دنیایی که برای مواردی مانند کامپیوتر خودرو، دو سه تولید کننده واقعی وجود دارد، در ایران ناگهان پنج، شش تولیدکننده پیدا میشود. در روزگاری که فیات-کرایسلر با پژو-سیتروئن ادغام میشود که شاید بتواند در مقابل حرکتهای سهمگین رنو-نیسان-میتسوبیشی مقاومت کند. آنها هم ادغام شدهاند که شاید در مقابل تویوتا دوام بیاورند؛ در حالی که تسلا از راه میرسد و کل بازی را به هم میزند؛ بعد آن وقت خودروسازان ما نه تنها با هم رقابت میکنند، بلکه درون خود هم به رقابت میپردازند و محصول خود را با محصول خود شکست میدهند.
صنعت خودرو و قطعهسازی ما در شرایط بسیار خاصی قرار دارد. از یک طرف به لحاظ فناوری آمادگی یک جهش واقعی را دارد؛ اما به لحاظ اقتصادی مشکلات عدیده نمیگذارد که حتی روز خود را به راحتی شب کند.
از نظر سیاسی که صنعت خودرو بازیچه تمام گروههای رقیب است و هر کسی آن را به یک سمت میکشد. قیمت تمام نهادههای تولید سر به فلک میکشد، بعد دولت نمیگذارد که قیمت خودرو در خودروسازی بالا برود. از آن طرف هم که قیمت در بازار با سرعت در حال جهش است. این صنعت در حال حرکت با سرعت به سمت یک پرتگاه است و مسوولان بهگونهای صحبت میکنند که ظاهرا امیدوارند که به لب پرتگاه که رسید بالهای آن گشوده شود و جهش که نه، بلکه پرواز را آغاز کند.
در شرایط خطیر و خطرناک کنونی هیچ چیز جز واقعنگری و شجاعت برای روبرو شدن با واقعیت نمیتواند به داد صنعت و اقتصاد ما برسد و متاسفانه مسوولان عمدتا در حال رویاپردازی و امیددرمانی هستند.
امروز بهجای آنکه مهندسان و کارگران ما دنبال انجام کار درست با بهرهوری بیشتر باشند، دنبال تحرک در بورس، بازار سکه و ارز، خودرو و مسکن هستند. مشکلات ما کم بود، بورسبازی هم به آن اضافه شد. بورسبازیای که متاسفانه در عمده مردم، یک عملیات مبتنی بر عقلانیت و محاسبات اقتصادی نیست، بلکه پیروی از هیجاناتی است که سرمایهداران بزرگ ایجاد میکنند. آخرش چه میشود؟همان چیزی خواهد شد که در دهههای قبل سر شرکتهای تضامنی، شرکتهای هرمی، شرکتهای لیزینگ، صندوقهای قرضالحسنه و ... آمد.
البته این دفعه خطر خیلی بزرگتر است. در دهههای گذشته درآمدها از محل فروش نفت، مشکلات را بعد از هر بحرانی حل میکرد. اما این دفعه از کجا قرار است این خلاء بعد از سقوط پر شود؟ وقتی اکثریت کار مفید و ارزش افزا نکنند، از کجا قرار است ثروت تولید شود؟ البته این نگاه خیلی بدبینانه است. اما با توجه به روندی که جامعه اطراف خودم مشاهده میکنم و هجومی که مردم دارند به سمت دلال بازی میآورند، نمیتوانم خیلی امیدوارانه صحبت کنم.
دو موضوع این روزها مانند موریانه اقتصاد ما را نابود میکند: سیاستگذاریهای پوپولیستی و ضدیتهای برنامهها و تلف کردن منابع محدود کشور، و تغییر فرهنگ کار، به فرهنگ دلالی.
البته از قدیم میگویند که ایرانیان بازرگانان خوبی هستند و تولید را کار خود نمیدانند. اما در چند دهه گذشته ما مردم ایران سعی کردیم که جامعه خود را به یک جامعه صنعتی پیشرفته مبتنی بر ارزشیافزایی تبدیل کنیم. مشکل اخیر، یک مشکل عام است و امیدوارم مسوولان نظام قبل از اینکه کار از کار بگذرد، یک فکری برای این موج خطرناک بنمایند و نگذارند همین فرهنگ کاری نیمبندی که داریم، از بین برود.
حال برگردم به مشکل اول: سیاستگذاریهای پوپولیستی و متضاد. مسوولان این روزها از جهادی بودن و مقاومت زیاد صحبت میکنند. برای جهادی بود باید تلاش کرد، صادقانه تولید و ارزشافزایی را بهکار بگیریم و قطعا شجاعت را چاشنی آن کنیم. اما ظاهر مسوولان جهادی بودن را به تلاش برای نمایش بیشتر تعبیر کردهاند. فراموش کردهاند که در یک جنگ تمام عیار اگر قرار باشد همه چریکی عمل کنند و هماهنگی لازم بین گروههای مختلف وجود نداشته باشد، امکان دارد که وسط جنگ خودیها را مورد هدف قرار دهند. برای یک جهاد تمام عیار در جبهه گستره پهناوری بنام ایران، در کنار شجاعت و همت، نیازمند یک نقشه راهبردی بسیار خوب و منسجم و پویا هستیم.
و اما صنعت خودرو امروز این صنعت از نظر ظرفیت فناوری به جایگاه خوبی دست یافته است و نیاز به یک انسجام جدی در برنامهریزی و واقع نگری در راهبردها دارد. اینکه ما بیاییم و بهطور موازی روی چند پلتفرم همزمان کار کنیم، در وضعیت فعلی افتخار نیست، اعلام رسمی بیبرنامگی است.
لازم به یادآوری است که امروز ما در قسمتهای مختلف زنجیره صنعت خودرو توانمندیهای بسیاری داریم. ازآن طرف در برخی موارد هم ضعفهای بزرگی داریم. همزمان ظرفیتهای تولیدی مختلفی در اقصی نقاط ایران وجود دارد که ظرفیت خالی آنها در زمینههای مختلف صنعتی، با کمی سرمایهگذاری و البته برنامهریزی به راحتی قابلیت تغییر کاربری و پوشاندن خلاءهای موجود صنعت خودرو را دارد. چرا نمیتوانیم این ظرفیت را بهدرستی بهکار بگیریم و مشکلات را حل کنیم؟ چون برنامه منسجم و واقعی نداریم. ماشاءا... در این مملکت وقتی از برنامه صحبت میکنی هزاران نفر مدعی پیدا میشود. نتیجه چه میشود؟ دهها برنامه بدون پشتوانه علمی، تجربی و نهایتا اجرایی. خلاصه اینکه برنامه داشتن ما خیلی با بیبرنامگی فرقی نمیکند. اما چرا با این همه دلسوز نظام و متفکر و دانشمند نمیتوانیم یک برنامه واقعی مناسب برای این صنعت طراحی و اجرا کنیم؟چون هر کسی دارد حرف خودش را میزند. همهمهای بر فضای سیاستگذاری حاکم است که نمیگذارد صدا بهصدا برسد. نتیجه؟ سیاستمداران بهجان هم افتادهاند، مجریان هم هر کدام هر چه در توان دارند در مسیری که فکر میکنند درست است بهکار میگیرند. نهایتا هزاران مدیر و صدهها هزار کارگر را میبینی که دارند بهظاهر کار میکند، اما نتیجه در حد صفر است. جالب اینجاست که با هرکسی تک بهتک گفتگو کنی، از کار خودش دفاع میکند و خودش را دلسوز نظام و صنعت و جامعه میداند.
اما چه باید کرد؟ با هیجان و دویدن به هر سویی و خود را مشغول نشان دادن نمیتوان کاری از پیش برد. کشتی تایتانیک به خاطر غرور و البته بینظمی بعد از برخورد به کوه یخ، غرق شد. برای حل مشکلات ابتدا باید باور کنیم که کشتی سوراخ شده است.
باید اکثریت در جای خود بایستند و آرامش خود را حفظ کنند. کاپیتان و فرماندهان در اتاق راهبری باید در کمال آرامش و دقت، بدون توجه به منافع شخصی و گروهی، از آن بالا صحنه را ارزیابی کنند و ابتدا جلوی نفوذ آب به بقیه کشتی را بگیرند.
با داد و فریاد و هیاهو برای کنترل بازار، شکاف بزرگ در صنعت همچنان دارد عمیقتر میشود؛ زیان تمام ارکان صنعت را دارد نابود میکند. از آن طرف هم آنها که در طبقات پایینتر این کشتی هستند به جای اینکه گوش به فرمان یک فرمانده واحد باشند، در حال دویدن به این طرف و آن طرف و مصرف تمام منابع موجود هستند. آب را از این منطقه به آن منطقه میریزند و نهایتا توجه نمیکنند که همه ما در یک کشتی هستیم و داریم با هم غرق میشویم. طراحی و تولید کامپیوتر خودرو توسط پنج شرکت موازی، یا کار روی پلتفرم برق و الکترونیک توسط چند شرکت موازی دیگر مانند این است که هر کسی تبر برداشته است و برای خروج آب از کشتی، دارد دیواری را سوراخ میکند به امید اینکه آب از کشتی بیرون برود. در حالی که عملا همه دارند شکافهای بزرگتری در این کشتی ایجاد میکنند. با موج بعدی آب تمام کشتی را میگیرد.
پارسال که زیان دو خودروساز به حدی بالا رفت که نزدیک مرزهای ورشکستگی رسیدند، با ترفندهای حسابداری و مالی، با تجدید ارزیابی و فروش برخی از داراییها، مشکل را بهظاهر حل کردند. اما امسال با این موج گرانی، فکر میکنید تا کجا میتوانیم پیش برویم؟
همین صنعت خودرو را نگاه کنید. زمانی تا چهار درصد تولید ناخالص ملی در این صنعت تولید میشد. وقتی اینگونه منابع محدود در این صنعت مهم و جاافتاده در حال تلفشدن است،کاهش ارزش پول ملی طبیعی است. هر چند که این حد از سقوط ارزش ریال نشان میدهد که اکثریت صنایع به این بلا دچار شدهاند و اکثرا به جای ارزشآفرینی واقعی به دنبال ارزشآفرینی مبتنی بر سفتهبازی هستند و نتیجهاش کاملا مشخص است. شخصا پیشنهادم این است که تا دیر نشده است موضوع را جدی بگیرید. از بحرانهای متعدد از جمله بحران ۱۹۹۳ ژاپن و بحران ۲۰۰۷ آمریکا که در سال ۲۰۰۸کاملا جهانی شد درس بگیریم و تا قبل از اینکه دیر شود، به خود بیاییم.