تاریخ: ۲۴ دی ۱۳۹۷ ، ساعت ۱۴:۴۲
بازدید: ۲۵۴
کد خبر: ۲۶۴۷۴
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
گروه ملی فولاد ایران هنوز به نوستالژی‌هایش دلخوش است:

نگران روزی هستیم که "بانک ملی" شرکت را با هزاران کارگرش به بخش خصوصی بفروشد

می متالز - گروه ملی فولاد ایران با هزاران نوستالژی از روزهای ایده‌الش، امروز سرگردان است. از همین رو چهار هزار کارگر آن درحالی‌که چشم به گذشته دارند، دل در گرو آینده دارند تا چه پیش آید. می‌گویند: امیدواریم که اوضاع درست شود.
نگران روزی هستیم که "بانک ملی" شرکت را با هزاران کارگرش به بخش خصوصی بفروشد

به گزارش می متالز، "خصوصی‌سازی". را کلید واژه‌ می‌خوانند؛ کلید واژه‌‌ای برای توصیفِ انحصاری کردن ابزار تولید. ابزار تولید از زمان ملی شدن صنایع در ایران در دست دولت بود. از این رو چرخشان می‌گشت. نیروهای کار به خاطر گسترده شدن صنایع ملی در کل کشور تعدادشان بالا رفت. فقر آرام آرام از چهره شهرها زدوده می‌شد. جوامع صنعتی پدیدار شدند. در همه شهرها شرکت‌هایی به وجود آمدند که دل در گرو توسعه ملی داشتند.

اما خصوصی‌سازی در مقام مارس (خدای جنگ در اساطیر رم باستان) به ویژه از دهه ۷۰ با اقتصادِ ملی درافتاد. خصوصی‌سازی چهره اقتصاد ملی را هدف گرفت و بدترکیب کرد. خصوصی‌سازیِ ولنگار که مبنایش توزیعِ شرکت‌های دولتی میان خودی‌هاست، قلبِ اقتصاد را هدف گرفته است؛ اقتصادی که مردم از آن نان می‌خورند و سفره‌های خود را رنگین می‌کنند.

حالا اما آن کارگرانِ قدیمی به خاطر انحصاری شدن ابزار تولید، در دست عده‌ای بیگانه با تولید، بیکار شده‌اند و از دولت طلبِ کمک دارند. البته خیلی‌ها هم که صاحب صنایع خصوصی شدند، بد نیت نبودند و تلاش می‌کردند با هر ضرب و زوری که شده دستمزد کارگران را از جایی تامین و پرداخت کنند.

یادگارِ ملی شدنِ صنایع ایران در دست‌انداز

گروه ملی فولاد ایران یکی از همین شرکت‌هاست؛ شرکتی یادگارِ ملی شدنِ صنایع در ایران. با این حال این شرکت از زمانی که خصوصی شد در دست‌انداز افتاد. "گروه امیرمنصور آریا" در دهه ۸۰ صاحب این شرکت شد. ابتدا اوضاع خوب بود و چرخ تولید می‌گشت. اما اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی که به "مه‌آفرید امیرخسروی" از صاحبان گروه امیرمنصور آریا و یارانش منتسب است، ورق را برگرداند.

اعدام مه‌آفرید، کارآفرینی که کارنامه‌‌اش به واسطه سرمایه‌‌گذاریِ گسترده در کل کشور ابتدا موفق ارزیابی می‌شد؛ دل افکار عمومی را از بابت پرونده اختلاس‌ منسوب به او خنک کرد، اما کارگرانش را نگران‌‌ کرد.

امیرخسروی که اعدام شد، طلبکاران پشت در کارخانه صف کشیده بودند. آنها به جهت بازگشتِ سرمایه‌شان، نگران آینده بودند. خانواده امیرخسروی باید دستمزدهای عقب افتاده کارگران را پرداخت می‌کردند و طلبکاران را راضی نگه می‌داشتند.

کارگری که غم به چهره کشیده است، به میراث بر زمین مانده یک کشور نگاهی می‌افکند و می‌گوید: در اهواز همه صنایع فولادی درگیر مشکلاتی  هستند و تعدیل نیرو دارند؛ پس به هر ترتیبی شده باید اینجا می‌ماندیم و برای آینده می‌جنگیدیم. جدا از اینکه حالا چه اتفاقاتی در کارخانه در حال رخ دادن است باید کارمان را حفظ می‌کردیم تا آخر ماه دست‌مان خالی نباشد.

بدهی سنگین مه‌آفرید به بانک ملی، بانک ملی را صاحب جدید شرکت کرد. مه‌آفرید در مجموع ۱۵۷۰ میلیارد تومان به ۵ بانک بدهکار بود و حالا هرچه داشت مال آنها بود. در واقع گروه ملی در قالب تهاتر به دست بانک ملی رسید. اما بانک چه از تولید می‌داند؟  

ایده‌آل ما اداره شرکت به دست بانک ملی است

این پرسش را با یک نفر از کارگران در میان می‌گذارم: بانک ملی هم مشکلات خود را دارد. مدیران بانک ملی باید پاسخگوی دولت و مشتریان باشند. از این جهت اولویت‌شان چیز دیگری است. تازه برای بانک‌ها تکلیف شده که از بنگاهداری دست بردارند و به کار اصلی خود بپردازند. ما همه می‌دانیم که بانک ملی نمی‌تواند اینجا را تا ابد اداره کند اما به هر حال ایده‌آل ما در این مقطع اداره شرکت به دست بانک ملی است؛ چراکه می‌تواند آن را تامین مالی کند و جلوی توقف تولید را بگیرد. در ضمن بانک ملی تعهداتی به کارگران دارد که شایسته است، به تعهداتش عمل کند.

کارگران اما نگران امنیت شغلی و معیشت خود هستند؛ از این رو از حق خود برای "اعتصاب" دفاع می‌کنند. یک نفر از کارگران  در این‌باره گفت: وقتی در خیابان‌‌ها ریختیم و شعار دادیم، می‌دانستیم که تبعات دارد، اما هم ماه‌ها حقوق نگرفته بودیم و هم اینکه جریان تولید متوقف شده بود. بانک ملی باید کارخانه را زنده نگه می‌داشت؛ چراکه به مسئولان استان تعهد داده است. ما به شدت نگران آن روزی هستیم که بانک ملی شرکت را با هزاران کارگرش به بخش خصوصی بفروشد.

دست به دست شدن گروه ملی فولاد تجربه‌ای دردناک برای کارگران بوده است، اما بانک ملی در بیانیه‌ای تلاش کرد تا نگرانی کارگران را برطرف کند: «بانک ملی در همین راستا همچنان در کنارِ مدیران متعهد این کارخانه و همدوش کارگران زحمتکش آن بوده و با کمک‌های خود یاری‌گر این کارخانه برای راه‌اندازی خطوط دیگر تولید و صادرات محصولات و تامین حقوق حقه کارگران خواهد بود».   

راه‌اندازی خطوط، البته تدریجی اتفاق می‌افتد. برخی از کارگران مشغول به کار هستند و برخی دیگر در مرخصی اجباری، منتظر هستند تا فرخوان بازگشت به کار منتشر شود. تعدادی از آنها همچنان در بازداشت هستند. در هنگام حضور ما در استانداری خوزستان، تعدادی از خانواده‌ها بازهم مقابل استانداری تجمع کرده بودند.

کارگران از حق اعتصابی حمایت می‌کنند که مدیران شرکت ضمن به رسمیت شناختن این حق تاکید کرده‌اند که گفتگو می‌توانست ابزار بهتری باشد؛ چراکه تعطیلی کارخانه‌ای شرکت به اقتصاد آن ضربه می‌زند.

اصلی‌ترین نگرانی ما تامین نشدن مواد اولیه است

چهار هزار کارگر گروه ملی فولاد علاوه بر آزادی همکارانشان، خواهان استمرار تامین مواد اولیه توسط بانک ملی هستند. یک نفر از آنها که در محوطه کارخانه قدم می‌زند و  در این مورد می‌گوید: اصلی‌ترین نگرانی ما تامین نشدن مواد اولیه با گرانی ارز و سایر مسائل است. صنعت فولاد در ایران بسیار رقابتی است. تعدادی از شرکت‌های فولادی بیشتر مورد حمایت دولت هستند و دسترسی‌شان به مواد اولیه راحت‌تر است. در حال حاضر به ۷۰۰ تا هزار میلیارد تومان اعتبار برای تامین مواد اولیه و بازگشایی تمام خطوط تولید نیازمندیم. بانک ملی به تامین این رقم تعهد داده است. امیدواریم که اوضاع درست شود؛ چراکه با فروش انبار نمی‌توان کارخانه را سرپا نگه داشت. تمام خطوط تولید که فعال شوند آرام آرام مشتریان قدیمی برمی‌گردند.

تمامی کارگران گروه ملی فولاد روزهایِ روشن گذشته را مطالبه می‌کنند؛ چراکه آینده هیچگاه بهتراز گذشته نخواهد بود! معروف است که مردم ایران تا آخرین لحظه‌هایِ زندگی با نوستالژی‌‌های خود زندگی می‌کنند؛ چراکه طعم نوستالژی در شرایطی که از آینده هیچ نمی‌دانیم، شیرین و دلچسب است.    

زمانی در محوطه وسیع و بی‌پایان شرکت صدها کامیون صف می‌کشیدند، تا متنوع‌‌ترین تولیدات فولادی خاورمیانه را به دست مشتریان برسانند، حالا دیدن این تعداد کامیون در محوطه شرکت نوستالژی شده است. با این حال اگر تعهدات بر سر جایشان بمانند، می‌توان به فردایِ بهتر در گروه ملی فولاد ایران  امیدوار بود.

عناوین برگزیده