به گزارش می متالز، رابرت.ای.هانتر، سفیر پیشین آمریکا در ناتو و عضو شورای امنیتملی در دوره جیمی کارتر، یادداشتی در پایگاه لوبلاگ به رشته تحریر درآورده است که در آن به بررسی پیامدهای تحریم محمدجواد ظریف برای آمریکا و روابط با ایران پرداخته و مینویسد: در آخرین دور از پینگ پونگ تنش میان تهران و واشنگتن، وزارت خزانهداری آمریکا این هفته و به دستور وزارت خارجه، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران را در فهرست تحریمها قرار داد. پیشتر نیز بهدنبال صدور فرمان اجرایی 13768 توسط دونالد ترامپ، «مقام معظم» رهبری ایران نیز در این فهرست قرار گرفت.
البته تحریم کردن رهبر ایران هیچ تغییری ایجاد نخواهد کرد چرا که رهبری ایران قصدی برای سفر به آمریکا یا هرگونه همکاری با واشنگتن را ندارد. این گزاره البته در مورد ظریف صدق نمیکند. تحریم ارشدترین دیپلمات یک کشور رقیب یا حتی «دشمن» بسیار غیرمعمول بوده و نقض اساسی تمامی اصول رایج دیپلماتیک است. اگر به دولت شهرهای یونان باستان بنگریم یا بند ۳۱ پیمان روابط دیپلماتیک وین را در سال ۱۹۶۱ مدنظر قرار دهیم، کشورها موظف شدهاند تا اصول خاصی در رفتار با دیپلماتهای خارجی رعایت کنند. اما پرسشی که به اذهان متبادر میشود انگیزه چنین اقدامی است.
اگر ترامپ همانطور که ادعا میکند خواستار مذاکره با ایران است، این حرکت آمریکا جایگاه جریانی در ایران را که با مذاکره مخالفتی ندارند نیز در موضع لرزانتری نسبت به گذشته قرار میدهد و قدرت تندروها را برای تقابل با آمریکا تقویت خواهد کرد. البته ظریف نیز طی ماههای گذشته به لفاظیهای واشنگتن پاسخ داده و بهویژه مقامات جنگطلب ترامپ را مورد خطاب قرار داده است. اما تصور رایج در دولت کنونی آمریکا آن است که ظریف قدرتی در تصمیمگیری برای آغاز مذاکره با واشنگتن ندارد، بنابراین تحریم وی پیامد منفی درپی نخواهد داشت. اما با درنظر گرفتن چنین فرضیهای که ظریف در مسند تصمیمگیری قرار ندارد، بنابراین تحریم وی برای آمریکا چه موهبتی خواهد داشت؟
مثلث ترامپ، بولتون و پمپئو بهطور مشخص هر گامی را که علیه ایران بر میدارند در راستای کمپین فشار حداکثری خود میدانند. درحالیکه بر هیچکس پوشیده نیست که بولتون خواستار جنگ با ایران است و شاید پمپئو نیز با وی موافق باشد، اما به نظر میرسد که ترامپ نمیخواهد چنین گام بلند و خطرناکی را بردارد که البته عاقلانه است چراکه جنگ با ایران پیامدهای ویرانگری را در سراسر خاورمیانه ازجمله برای تمامی متحدان منطقهای واشنگتن، برجای خواهد گذاشت.
طی یک ماه گذشته، بریتانیا نفتکش ایرانی را در تنگه جبلالطارق و بهظاهر به دستور آمریکا توقیف کرد، تهران نیز چند روز بعد از آن دست به توقیف نفتکش بریتانیایی «استنا ایمپرو» در آبهای خلیجفارس زد. از این رو به نظر میرسد که پس از این تنشها، کاخسفید متقاعد شد تا اقدام جدیدی علیه ایران اجرایی کند.
از سوی دیگر بوریس جانسون نیز میکوشد تا خود را در تمامی جبههها قاطع نشان دهد. اما تلاشهای واشنگتن برای متقاعد ساختن برخی از اعضای ناتو به همکاری با آمریکا در خلیجفارس تا اینجا راه به جایی نبرده است. درواقع کشورهای اروپایی نگرانیهای عمیقی نسبت به شرایط بحرانی کنونی دارند، چراکه چند حمله دیگر به نفتکشها کافی است تا نرخ بیمه برای کشتیها در این منطقه سر به فلک بکشد.
یکی از دلایل دولت ترامپ برای تحریم وزیرخارجه ایران را میتوان واکنش به افزایش درصد غنیسازی اورانیوم توسط ایران و بیش از حد تعیین شده در برجام دانست. البته با توجه به اینکه دونالد ترامپ، عضویت آمریکا در توافق هستهای با ایران را که بسیار کارآمد بود پاپان داد، انجام چنین اقدامی توسط ایران قابل پیشبینی بود. توافقی که پس از معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۹، بزرگترین دستاورد دیپلماتیک برای آمریکا بود.
از عوامل دیگری که کاخسفید به تحریم ظریف مبادرت ورزید تسلط وزیرخارجه ایران بر زبان انگلیسی و نیز گذراندن دوره عالیه تحصیلات در دانشگاه دنور آمریکا بوده است بهنحوی که کاخسفید کلام این دیپلمات را در گفتوگو با رسانههای رنگارنگ آمریکایی بسیار نافذ تلقی کرده و آن را خطری برای پیشبرد سیاستهای خود دانسته است. ظریف همواره بهعنوان فردی شاخص و ذینفوذ در تشکیلات سیاستخارجی آمریکا درنظر گرفته شده است، وی پیش از حضور در دستگاه دیپلماسی ایران، بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ نماینده کشورش در سازمانملل بود.
احتمال دیگر را میتوان متوجه فشارهای بولتون و پمپئو برای تحریم ظریف دانست؛ تلاشی آشکار برای تقویت جایگاه برخی تندروها در ایران تا به این ترتیب سایه جنگ نزدیکتر شود؛ به این ترتیب که افزایش دفعات و سطح اقدامات تحریکآمیز ایران در منطقه، کشورهای اروپایی را وادار سازد تا در برابر تهران و در کنار واشنگتن بایستند.
اقدامی که آمریکا در قبال ظریف انجام داد از سوی دیگر همراستا با استانداردهای تاکتیک ترامپ است که براساس آن میکوشد تا در برهههای بحرانی صورت مساله را تغییر دهد. در شرایطی که هنوز ممکن است راهکارهای دیپلماتیک موثر واقع شوند و ترامپ نیز خود را مشتاق نشان میدهد، اما تحریم ظریف در این شرایط هیچ دستاوردی برای آمریکا نخواهد داشت و سیگنال بدی را مخابره میکند. این اقدام همچنین بر عمق شکافها میان واشنگتن و متحدان اروپایی آن میافزاید. کشورهای اروپایی بارها تاکید کردهاند که مخالف هرگونه تقابل نظامی با ایران هستند و حمایت خود را از حفظ توافق هستهای ادامه میدهند.
دولت ترامپ همچنان بر این قمار خود اصرار میورزد که فشارهای کنونی علیه ایران حتی اگر منجر به تغییر رژیم این کشور نشود، آن را به زانو درمیآورد. اما فشارهای ترامپ تنها موجب آن میشود که قشر متوسط ایرانی رویه تقابل در برابر زورگوییهای خارجی را پیش بگیرند که البته امری معمول است.
اگر در دایره منافع ملی آمریکا به موضوع بنگریم، متوجه میشویم که بحران کنونی میان تهران و واشنگتن، چالشی مصنوعی است. توافق برجام توانست تا به اغلب دغدغههای استراتژیک آمریکا در منطقه پاسخ دهد با این حال واشنگتن نتوانست به آن پایبند بماند به نحوی که دولت اوباما بهطور کامل تعهداتش را در این توافق اجرایی نکرد. همین امر موجب شد تا از ابتدا چشمانداز برای مذاکرات تکمیلی در رابطه با موضوعات دیگری بهمانند برنامه موشکی بالستیک ایران تیره شود.
در همین رابطه نیز بخوانید: