به گزارش می متالز، روشن است که عربستان و امارات بهدلیل نوع اقتصادشان، مزیت خاصی برای خود در توسعه روابط اقتصادی با روسیه نمیبینند و در این زمینه بیشتر منافع مسکو را در نظر دارند. بنابراین انگیزه عربستان و امارات از امضای قراردادهای چند میلیارد دلاری با پوتین نه اقتصادی بلکه بیشتر سیاسی و امنیتی است. به گزارش دیپلماسی ایرانی، زیدآبادی در ادامه نوشت: درحالیکه افکار عمومی منطقه پیگیر حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه و توجه رسانههای ایرانی بر ماجرای بازداشت روحالله زم متمرکز بود، سفر ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه به عربستان و امارات، توجه لازم را به خود جلب نکرد.
پوتین در سفر به ریاض و ابوظبی قراردادهای چند میلیارد دلاری با عربستان و امارات به امضا رساند و به همین سبب، سفرش عمدتا از منظر اقتصادی مورد پوشش برخی رسانهها قرار گرفت. این درحالی است که از نگاه من، سفر پوتین به دو کشور عربی حوزه جنوبی خلیجفارس جنبه سیاسی و امنیتی پررنگی داشت؛ بهطوری که امضای قراردادهای اقتصادی، در پرتو آن اهمیت پیدا میکند.
در حقیقت، صورت مساله این است که چرا رهبران عربستان و امارات در شرایط کنونی منطقه، آغوش خود را به گرمی به روی پوتین گشودند و زمینه گسترش تجارت و همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری مشترک با روسیه را فراهم کردند؟ روشن است که عربستان و امارات بهدلیل نوع اقتصادشان، مزیت خاصی برای خود در توسعه روابط اقتصادی با روسیه نمیبینند و در این زمینه بیشتر منافع مسکو را در نظر دارند.
بنابراین انگیزه عربستان و امارات از امضای قراردادهای چند میلیارد دلاری با پوتین نه اقتصادی بلکه بیشتر سیاسی و امنیتی است. به عبارت دیگر، ریاض و ابوظبی در ازای گسترش همکاری اقتصادی با مسکو، نوعی حمایت سیاسی و امنیتی از پوتین طلب میکنند و به نظر میرسد پوتین نیز این معامله را پذیرفته است. واقعیت این است که عربستان و امارات پس از حمله به تاسیسات نفتی آرامکو نسبت به تامین امنیت خود نگران شدهاند.
آنها که این حمله را به ایران نسبت دادند، ناگهان با این واقعیت روبهرو شدند که حتی اگر قرار باشد آمریکا در جهت حمایت از آنها با جمهوری اسلامی وارد جنگ شود، پیامدهای چنین جنگی دامن اقتصاد آنها را خواهد گرفت و ویرانی گستردهای به بار خواهد آورد. به همین علت، آنها از راهحل نظامی در برابر ایران که ظاهرا دورهای به آن میاندیشیدند، فاصله گرفته و به راهحل سیاسی گرایش پیدا کرده اند. راهحل سیاسی از نظر آنها البته تغییر بنیادین سیاست منطقهای جمهوری اسلامی و سازگاری آن با نظم موردنظر آنان است.
این همان چیزی است که ایالاتمتحده در پی آن است؛ اما ظاهرا از نظر سعودیها و اماراتیها بدون همکاری مسکو این هدف به راحتی قابل تحقق نیست. روسیه پس از دخالت در بحران سوریه، روابطی با ایران برقرار کرده است که از نگاه بیرونی، نفوذ سیاسی مسکو در تهران تلقی میشود. در واقع عربستان و امارات خواهان استفاده پوتین از این نفوذ به نفع خود هستند.
پوتین هم به نوبه خود از این موضوع، هم به جهت افزایش پرستیژ بینالمللی روسیه و هم برای کسب منافع اقتصادی از طرفهای ثالث استقبال میکند. با این حال، روسیه برای ایفای چنین نقشی، احتمالا مجبور است از موضع حمایت از ایران تا حدی به سمت اعمال فشار علیه آن چرخش کند تا جمهوری اسلامی در برابر برخی بحرانهای منطقهای مانند یمن، سوریه، فلسطین و ضرورت حفظ امنیت عربستان و امارات در هر شرایطی انعطاف نشان دهد.
با این حساب، روسیه باید طرحهای بزرگی برای منطقه در سر داشته باشد. این طرحها اگر حمایت کشورهای عرب منطقه و احیانا اسرائیل را با خود داشته باشد، به مذاق ترامپ هم ناخوش نخواهد آمد. به نظرم در ایالاتمتحده، شخص ترامپ بیمیل نیست که حل بخشی از گرفتاریهای خاورمیانه به دوش روسیه بیفتد.
با این همه، کل ماجرا در گرو پاسخ دقیق به دو پرسش است؛ نخست اینکه نفوذ روسیه در ایران تا چه اندازه است؟ و دوم اینکه روسیه در طرحهای احتمالی خود تا چه اندازه منافع جمهوری اسلامی را در نظر میگیرد؟ به نظر من، در مورد نفوذ واقعی روسیه در ایران اغراق میشود.
ماهیت جمهوری اسلامی اساسا با پذیرش نفوذ قدرتهای خارجی به گونهای که سمت و سوی سیاستهایش را تعیین کنند، سر سازگاری ندارد. با این حال، در مصاف بین ایران و کشورهای غربی، روسیه از معدود متحدان جمهوری اسلامی است که تهران مایل به درافتادن با آن، نیست. بنابراین امکان اعمال فشار روسها بر ایران، در این شرایط خاص وجود دارد. در مورد پرسش دوم، به نظرم روسها منافع ایران را در مجموع متفاوت از نگاه بخشی از حاکمیت ایران تعریف میکنند! این موضوع کمی پیچیده است و به بعد واگذار میشود.