تاریخ: ۲۱ دی ۱۳۹۶ ، ساعت ۱۷:۱۶
بازدید: ۴۲۹
کد خبر: ۹۰۱۴
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
بررسی آینده احتمالی لهستان، چک و مجارستان

برگزیت‌های اروپای شرقی در راه‌اند؟

می متالز - ‌سه رهبر پوپولیست در عرصه سیاسی جمهوری چک، لهستان و مجارستان حداقل از یک نقطه مشترک برخوردارند: هرسه در داخل کشورشان محبوب‌اند و البته صاحبان کسب و کار هم طرفدار آنها هستند.
برگزیت‌های اروپای شرقی در راه‌اند؟

برخی تحولات بزرگ زمانی رخ می‌دهند که دنیای کسب و کار غرق پیروزی‌های خودش است. دو سال پیش، این طور به نظر می‌آمد که انگلیس از لحاظ اقتصادی منطقی‌ترین کشور اروپاست و لندن هم طبق معمول به عنوان مرکز مالی از ثبات خارق‌العاده‌ای برخوردار بود. حالا اما انگار دورانی دراز از آن زمان سپری شده و بی‌ثباتی شدید ناشی از برگزیت، تا سال‌ها بعد نیز گریبان انگلیس را رها نخواهد کرد.

امروز اگر به عقب نگاه کنیم، دو نکته خود را نشان می‌دهند. اول اینکه عواملی بی‌ارتباط با منطق کسب و کار در دوران پیش از وقوع برگزیت وجود داشت که کسی نمی‌خواست آنها را جدی بگیرد. مهم‌ترین آنها عصبانیت عمومی در جامعه انگلیس از موضوع جهانی‌شدن و افزایش مهاجرت به این کشور بود. دوم اینکه مجموعه‌ای از تصمیم‌گیری‌های سیاسی کوتاه‌مدت در انگلیس کاملا اشتباه محاسباتی از کار درآمدند. مثلا طی سالیان دراز، حمله به اتحادیه اروپا رویکرد معمول سیاستمداران انگلیسی بود. اگر دیوید کامرون اندکی به نشانه‌های سیاسی دور و برش در این خصوص توجه کرده بود آیا واقعا رفراندوم در مورد برگزیت برگزار می‌شد؟ آیا چهره‌هایی که امروز رهبری احزاب در انگلیس را به دست دارند هرگز پایشان به این صحنه باز می‌شد؟

اینها تصاویر و مباحثی است که در ذهن صاحبان کسب و کار و سیاست در انگلیس دائم مرور می‌شود و هنوز هم تحلیل آنها آسان نیست. اما همان عصبانیت‌های فروخورده و همان مانورهای سیاسی کوتاه‌مدت که برگزیت را به همراه آوردند، حالا دروازه‌های شرق اروپا را به خطر انداخته‌اند. شکافی عمیق بین هسته اصلی اتحادیه اروپا - مثل فرانسه و آلمان- و رهبران برخی کشورهای اروپای شرقی به وجود آمده است؛ همان چیزی که سال‌ها جلوی چشم اروپایی‌ها بود اما صاحبان کسب و کار و نیز سیاستمداران نمی‌خواستند به آن توجه کنند. درست مثل دوران پیش از برگزیت، صحبت‌هایی در عرصه سیاسی این کشورها مطرح می‌شود که قبلا شاید مانور به نظر می‌آمد اما حالا کاملا معنی‌دار است: اروپای شرقی دنبال رهایی از قواعد بروکسل و رسیدن به خودمختاری است و انبوهی از چهره‌های پوپولیست هم آماده جهش به صحنه و تامین این اهداف‌اند.

موفق‌ترین جهش را فعلا آندری بابیش در جمهوری چک انجام داده است. او که از همان ابتدا در رسانه‌ها به عنوان میلیاردر پوپولیست و همتای دونالد ترامپ معرفی شده بود، حالا در انتخابات پارلمانی جمهوری چک به همراه حزبش آنو (ضدفساد و ضد اتحادیه اروپا) پیروزی بزرگی به دست آورده است. او ابایی ندارد از اینکه بگوید عده خاصی از مهاجران را از این کشور برگشت خواهد داد و کاری خواهد کرد که دولت هم به خوبیِ بیزینس خود او عمل کند. البته اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، او چهره متعادل‌تری نسبت به دونالد ترامپ است (و حتی در عرصه کسب و کار هم موفق‌تر بوده) و دائم زیر تمام کاسه‌کوزه‌ها نمی‌زند. مثلا بابیش حداقل تلاش دارد که احترام دستگاه قضایی جمهوری چک را حفظ کند و در مورد مسئله مهاجرت هم گفته که دست رد به سینه مهاجران جدید از اوکراین نخواهد زد ولی مهاجران عرب را نخواهد پذیرفت (او خودش هم مهاجری از اسلواکی بوده است).

اما بابیش و برگزیت به هم چه ارتباطی دارند؟ احتمالش خیلی زیاد است که او به سردمدار جدا شدن برخی کشورهای اروپای شرقی از اتحادیه اروپا تبدیل شود. او عملا مخالف موضعی است که رهبرانی مثل امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه در خصوص وحدت بیشتر اتحادیه اروپا مطرح می‌کنند. بابیش معتقد است که اتحادیه اروپا در اروپای شرقی مداخله بی‌مورد می‌کند و باید جلویش را گرفت و در این راه، برخی مواضع میانه‌رو او کاملا رنگ می‌بازند. به همین جهت است که صاحب‌نظران معتقدند بابیش را نیز باید در اردوی رهبرانی مثل ویکتور اوربان (مجارستان) و یاروسلاو کاچینسکی (لهستان) قرار داد؛ دقیقا همان افرادی که قابلیت جدا کردن اروپای شرقی از اتحادیه اروپا را دارند.

کاچینسکی به صورت رسمی در لهستان بر سر قدرت نیست اما رهبری حزب راست‌گرای قانون و عدالت را در این کشور به عهده دارد؛ حزبی که خود بر منصب قدرت است. کاچینسکی منتقد همه‌جانبه آنگلا مرکل است و به خصوص در زمینه مهاجرت به او حملات زیادی می‌کند. او همچنین دائم با اتحادیه اروپا - چه به شکل نهادینه و چه به شکل شخصی- سرشاخ است. از یک سو، او پس از برگزیت خواهان پس‌گرفتن قدرت از دست بروکسل شده و از سوی دیگر هم به شکلی ناموفق تلاش کرده که جلوی انتخاب هم‌وطنش دونالد توسک را به ریاست شورای اروپا بگیرد. در همین میانه، اتحادیه اروپا هم بیکار نمانده و تحقیقاتی در خصوص آنچه کاچینسکی به عنوان اصلاحات در حزب قانون و عدالت انجام داده - اما بیشتر به پاکسازی مخالفان شبیه بوده- به جریان انداخته است. در چنین شرایطی ممکن است لهستان به خاطر نقض قوانین اتحادیه اروپا، حق رأی خود را در شورای اروپایی از دست بدهد.

کاچینسکی قبلا با افتخار گفته بود که می‌خواهد ورشو را به بوداپست تبدیل کند و همین نشان‌دهنده تاثیری است که ویکتور اوربان نخست‌وزیر مجارستان روی او گذاشته است. اوربان شخصیتی بسیار دیپلماتیک‌تر از کاچینسکی است و در گذشته هم ضد شوروی بوده است. او حالا به شدت ضد اتحادیه اروپا است ولی اصولا عاقل‌تر از همتای لهستانی‌اش کاچینسکی عمل می‌کند و قبل از اینکه اتحادیه اروپا بخواهد اقدامی تلافی‌جویانه یا تنبیهی انجام دهد، موضع خود را تعدیل می‌کند. او در داخل با انتقاداتی هم مواجه است و پوسترهایی در مجارستان از او و دوستان تجاری‌اش توسط مخالفان منتشر شده که آنها را به شکل گانگستر ترسیم کرده است. با وجود این، انتظار می‌رود که ویکتور اوربان باز در انتخابات سال آینده مجارستان پیروز شود.

این سه رهبر پوپولیست که در عرصه سیاسی جمهوری چک، لهستان و مجارستان حضور دارند، حداقل از یک نقطه مشترک برخوردارند: هرسه در داخل کشورشان محبوب‌اند و البته صاحبان کسب و کار هم طرفدار آنها هستند. صاحبان کسب و کار معتقدند که شکاف‌ها با اتحادیه اروپا خطر خیلی زیادی ندارد و نباید از آن ترسید. آنها اقتصاد کشورهای خودشان را نسبتا خوب می‌بینند و رهبران پوپولیست ذکرشده را هم رهبرانی پراگماتیک می‌دانند که قادرند در لحظه مناسب، از اتخاذ مواضع رادیکال پرهیز کنند. آنها همچنین معتقدند کشوری مثل آلمان که از لحاظ اقتصادی به شدت با کشورهای اروپای شرقی در هم تنیده شده‌ است، تمایلی به وخیم‌کردن مناسبات خود با این کشورها نخواهد داشت و در نهایت می‌توان راه کنونی را در کنار اندکی زهر چشم‌ گرفتن از اروپا ادامه داد.

بابیش که از بین سه چهره یادشده، بیزینس‌من موفق‌تری است دقیقا همین رویکرد را در ذهن دارد. او می‌داند که اگر رفراندومی در خصوص جدایی جمهوری چک از اتحادیه اروپا برگزار کند، احتمالش زیاد است که مردم رأی به جدایی بدهند. به همین دلیل است که او چنین خطری نمی‌کند چون برای کشوری با مساحت کوچک جمهوری چک اصلا منطقی نیست که به فکر جدایی از اتحادیه اروپا باشد.

این دیدگاه به خصوص از ابعاد تجاری کاملا منطقی به نظر می‌رسد. اما به همان دیدگاهی شباهت دارد که پیش از برگزاری رفراندوم برگزیت و خروج از اتحادیه اروپا در انگلیس و در میان صاحبان کسب و کار وجود داشت: اینکه در لحظه رأی‌گیری، هرقدر هم که رأی‌دهنده ناراضی باشد به عقل خود رجوع خواهد کرد و رأی به ماندن در اتحادیه اروپا خواهد داد. اما رأی‌هایی که در رفراندوم برگزیت به صندوق ریخته شد نشان داد که ذهن مردم این‌طور کار نمی‌کند. دهه‌هاست که سیاستمداران در گوش مردم و رسانه‌ها خوانده‌اند که اتحادیه اروپا به هیچ دردی نمی‌خورد و علت و بانی موج مهاجرت به اروپا هم هست. در چنان شرایطی در انگلیس طبعا مردم به چیزی که ظاهرا برایشان نفعی نداشت رأی ندادند و قطعا در اروپای شرقی هم به چنین چیزی رأی مثبت (ماندن در اتحادیه اروپا) نخواهند داد.

تنها علت اینکه کشورهای اروپای شرقی هنوز با سر و صدا از رفراندوم برای جدایی از اتحادیه اروپا حرف نزده‌اند دقیقا همین است که آنها تجربه برگزیت را به چشم دیده‌اند. از سوی دیگر هم اعضای قدرتمندتر اتحادیه اروپا اخیرا آن‌قدر از بابت برگزیت دچار دردسر شده‌اند که نمی‌خواهند اعضای دیگری از اتحادیه اروپا را نیز از دست بدهند.

در چنین شرایطی، دو شخصیت احتمالا نقش مهمی در آینده اروپای شرقی ایفا خواهند کرد. یکی از آنها امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه است. او در جریان کمپین انتخاباتی خود از اینکه به سرپیچی کشورهایی مثل لهستان و مجارستان از قوانین اتحادیه اروپا بی‌توجهی می‌شود انتقاد کرد. او تاکید کرد امکان اینکه کشوری بخواهد از مزایای اقتصادی حضور در اتحادیه اروپا بهره ببرد اما از لحاظ سیاسی قوانین آن را نقض کند، وجود ندارد. با وجود این، مکرون طرفدار این هم هست که ادغام و یکپارچگی بیشتری در اتحادیه اروپا به وجود بیاید و حوزه یورو تقویت شود. این موضع، برخی کشورهای اروپای شرقی را که در حوزه یورو نیستند به شدت خشمگین می‌کند. پس یک بخش از آینده اتحادیه اروپا مستقیما به این مسئله مربوط می‌شود که مکرون در تحقق اهداف خود در این خصوص موفقیتی به دست می‌آورد یا نه.

شخصیت دوم اما کاچینسکی است. او چنان نگاه پارانوئیدی به اتحادیه اروپا دارد که بسیار بعید است کسی از رهبران اروپایی قادر باشد ریسک معامله با او و ادغام بیشتر لهستان در اتحادیه اروپا را به جان بخرد. در چنین شرایطی، لهستان کاملا در معرض جداافتادگی از اروپا قرار خواهد داشت. با این اوصاف، احتمال بروز شکافی شبیه برگزیت در مرزهای شرقی اتحادیه اروپا در آینده اصلا دور از ذهن نیست؛ فقط معلوم نیست که ابعاد آن چقدر خواهد بود.

کاوه شجاعی/ آینده نگر/ منبع: بیزینس ویک

 

عناوین برگزیده