به گزارش می متالز، صدای پتکها فضای سوله را پر میکند. گوشهای ناآشنا صدا را طور دیگری میشنوند، انگار این ماشینها توی گوشها خانه کردهاند و پتکها آنجا به روی ورقهای آهنی میخورند. پوریا، رئیس کارگاه میگوید: «داداش! اینا اگه دوا نزنن یه روزه از این صدا دیوونه میشن.» این جملهها را با فریاد میگوید، اما صدای دستگاهها نمیگذارد هیچکدام از کارگرها حرفهای او را بشنوند. صبح که من را به این زمین بزرگ ١٠٠٠ متری در حاشیه کمالشهر کرج آورد تا کارگاه پرسکاری پدرش را از نزدیک ببینم، دستی به سبیل کمپشتش کشیده و گفته بود: «داداش! اینکه میگی شنیدی تو کارگاهها معتاد زیاد هست، درسته. الان سمت کارگاه ما سه تا سوله هست؛ من هر روز هم کارگرای تانکرسازها رو میبینم، هم تراشکارا و هم پرسکارها؛ همه میزنن. خدا رو شکر البته همه سنتی حال میکنن. تریاک رو میگم.»
آرومت میکنه. با تریاک کارایی دوبل میشه، اذیت نصف.
کاگرها مثل ماشینها در یک خط ردیف کنار هم نشستهاند و سبدها یکییکی خالی میشوند. قانون کسب درآمد ساده است؛ یا پایه حقوق وزارت کار یا هر ٥٠٠٠ قطعه ٣٠هزار تومان. اما زندگی برای آنها که روی صندلیهای پلاستیکی نشستهاند به سادگی قانون کسب درآمد، نمیگذرد. با وجود تمام انتقادات به پایین بودن حقوق کارگران در سال ٩٩، حداقل دستمزد کارگران فقط ١٥درصد افزایش داشت. آنها همچنان کمتر از یکمیلیون و ٩٠٠هزار تومان حقوق میگیرند.
پوریا مرتب در عرض کارگاه قدم میزند و همانطور که سیگارِ کنار لبش را میچرخاند، حرکات کارگرها را از نظر میگذراند و گهگاهی به آنها تذکر میدهد.
دستگاههای عظیم فولادی از ضربه زدن خسته میشوند و هر ده یا پانزده دقیقه یکی از کارگران از جای خود بلند میشود و با دستمال آلوده به روغن و گریسی که کنار هر یک از دستگاهها افتاده است، گوشههای مملو از روغن دستگاهها را پاک میکند. روغندان را برمیدارد و کمی روغن در دو سوراخی که در گوشههای سمت چپ و راست دستگاه قرار دارد، میریزد و بعد خیلی سریع برمیگردد سر جایش و به ضرب کردن ادامه میدهد. انگار هر کدام میخواهند ورقهای آهنی بیشتری را سوراخ کنند. چند هفته قبل انگشت یکی از کارگران زیر دستگاه پرس گیر کرده و خُرد شده است. او هم مثل بسیاری از کارگران کارگاههای صنعتی مشابه، بیمه نبود و سرنوشتش نامعلوم است. وقتی برای این کارگرها چنین اتفاقی میافتد هم باید نگران هزینههای درمان باشند هم نگران تأمین مخارج زندگیشان تا وقتی که دوباره بتوانند سرِ کار برگردند. خیلی از کارگرها فکر میکنند تریاک تمرکزشان را بالا میبرد و غمهایشان را کم میکند؛ کمکشان میکند این شرایط را تاب بیاورند. فرهاد نگهبان مجموعه است و در ورودی سوله تنها در اتاقی آجری مینشیند؛ ابروهایش را بالا میاندازد و میگوید: «تریاک باعث میشه بیشتر تحمل کنیم.» چهار ساعت بعد از شروع کار، دستگاهها یکباره خاموش میشوند و صدا تمام میشود. سکوت برای گوشها ناآشناست. سرکارگر وقت ناهار را اعلام کرده است.
در اتاق ششمتری طبقه بالای سوله، کارگرها به سختی خودشان را دور سفره، روی زیراندازی که کف سیمانی را پوشانده جا میکنند و منتظرند تا غذای روی گاز پیکنیک گرم شود. یک گوشه از اتاق، کمدی قدیمی افتاده و یک سوی دیگر تلویزیونی کوچک قرار گرفته. یکی از کارگرها قابلمه را با یک تکه مقوا از روی گاز برمیدارد و وسط سفره میگذارد. چند قاشق میان قابلمه است. کارگرها به نوبت تکه نانی برمیدارند و کمی از برنج و خورشت قیمهای که به دیوار قابلمه چسبیده است، لای نان میپیچند و میخورند.
بعد از غذا، همه میروند سمت حیاط کارگاه. غیر از کارگاه پرسکاری، دو بخش تراشکاری هم در این سوله وجود دارد. کنار ورودی هم یک کارگاه تانکرسازی مستقر شده و هر روز حدود ١٠ کارگر صفحات آهنی را به هم جوش میدهند و تانکر میسازند. فرهاد در اتاقک کوچک نگهبانی منتظر است و تا کارگرها بیایند، از یخچال تکه بزرگ تریاک را بیرون آورده. کارگرها دورهاش کردهاند و او هربار تکه کوچکی از آن را با چاقو جدا میکند و با دقت نوک سنجاقی میگذارد و میله داغی را به آن میچسباند؛ کارگرها چند دود از تریاک میکشند و پشتبندش سیگاری روشن میکنند و برمیگردند سرِ کارشان. ١٠ دقیقه طول نمیکشد که تمام دستگاهها دوباره روشن میشوند؛ هر چقدر شب نزدیکتر میشود سرمای هوا هم بیشتر میشود و میتوان خستگی را در چهره و حرکات تکتک کارگران دید.
فرهاد میگوید اینجا همه معتادند، از کارگر تا صاحبکار؛ همه معتادند، ظهر به ظهر هم میآیند همینجا میکشند و برمیگردند سرِ کار. بعضیهاشان روزی دو، سهبار میآیند. خودش سالها درگیر اعتیاد و البته ترککردن بوده. انگار سرِ درد دلش باز شده باشد نفس عمیقی میکشد و توضیح میدهد که بارها بهخاطر دختر نوجوانی که در خانه دارد ترک کرده اما باز هم بعد از مدتی دوباره مصرف را شروع کرده. مصرفش هم به قول خودش چهار عمل اصلی است؛ تریاک، شیشه، حشیش و خلاصه هرچه که گیرش بیاید.
سال ٩٦، قائممقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرد ١٥ تا ۲۶درصد کارگران معتادند. علی موید گفت: «اعتیاد در محیط کار بهویژه محیطهای صنعتی و برای کارگرانی که در مناطقی بهدور از خانواده زندگی میکنند، ازجمله موارد هشدارآفرین در این حوزه تلقی میشود.» همان سال، مسعود رضایی، نایبرئیس کمیسیون اجتماعی مجلس درباره فعالیت کارگران معتاد در کارگاههای صنعتی کشور گفت که وجود اعتیاد در جامعه کارگری نشان از شرایط نامناسب معیشت آنها دارد. بعضی از کارگران به دلیل اعتیاد از کار اخراج میشوند. هومان نارنجیها سال ٩٧ اعلام کرد از میان معتادان بیکار ١٣درصد افرادی هستند که به دلیل اعتیاد از کار اخراج شدهاند و گفت اخراج آنها باید آخرین گزینه باشد. در این میان بسیاری از کارگران هم هستند که میدانند به دلیل اعتیاد اخراج نمیشوند.
بعضی از پژوهشگران میگویند اعتیاد به برخی مواد مخدر کارایی کارگران را بالا میبرد و بعضی کارفرماها از این مسأله استقبال میکنند. در اینباره رویا نوری، کارشناس اعتیاد در گفتوگویی با روزنامه آرمان در سال ٩٦ گفته است: «براساس بررسیهای انجامشده برخی از پیمانکاران اعتیاد نیروی کار را مفید میدانند، چون آنها بر این باورند که با خروج چنین نیروی کاری به تولید صدمهزده میشود و فرد مصرفکننده موادمخدر از لحاظ کاری کارایی دارد.» او همچنین افزایش ساعات کاری، شببیداری، کارهای سنگین با نیروی انسانی محدود، نبود فضای تفریحی، بیتوجهی به نیازهای روانی افراد و مشکلات شغلی بدون توجه به نیازهای خانوادگی افراد را از عوامل استعمال موادمخدر در محیطهای کاری برشمرده است.
بهزاد دماری، متخصص پزشکی اجتماعی درباره راهکارهای کاهش اعتیاد در محیطهای کارگری میگوید: «اگر ما قصد کاهش اعتیاد در محیطهای کارگری را داریم، باید به عوامل اجتماعی موثر بر اعتیاد هم فکر کنیم و فقط با نصیحتکردن مردم و کارگران نمیتوانیم این معضل را ریشهکن کنیم.» به گفته او درآمد پایین کارگران، شرایط غیراستاندارد، کار سخت در محیطهای صنعتی و نبود نظارت مناسب نهادهای مسئول باعثشده شرایط کاری کارگران صنعتی در کشور هر روز سختتر از قبل شود. همچنین دسترسی به موادمخدر در سطح کلانشهرها ساده است: «آنها به تفریحات مناسب و ارزانقیمت دسترسی ندارند، به دلیل امنیت پایین شغلی نگران بیکاریاند و همین مسأله استرس را در زندگیشان بالا میبرد و اینها همگی جزو عوامل افزایش خطر اعتیاد محسوب میشوند.»
پس از یکی دو ساعت کار بیوقفه به نوبت هر یک از کارگران لباسهایشان را میپوشند و راهی خانه میشوند. سرکارگر هم سیمهای فرسوده و کهنهای را که دستگاهها را به برق وصلمیکند، یکییکی از دو شاخههایشان خارج میکند.
تاریکی، سراسر سوله و حیاط کارگاه را فرا گرفته است، تاریکی که انگار انتظار طلوع آفتاب و شروع یک روز کاری دیگر را میکشد.