به گزارش می متالز، معدنهای پرشمار سنگ، بسیاری از دامنههای بهشتآسای کرکس را به خاکستان غمافزا بدل ساخته و آه و فغان مردم محل و کشاورزانی را که با خون دل و پشتکار کممانند، باغ و کشتزارهایی فراهم ساختهاند، درآورده است.
مسافران کاشان - نطنز، در سمت غربِ جاده، رشتهکوه پرفراز و فرودی را میبینند که جلوهی باشکوهی به دشت خشک منطقه داده و در بسیاری از ماههای سال به کموبیش پوشش برفین دارد. این رشتهکوه، جذبکنندهی ابرها، تولیدکنندهی باران، و ذخیرهکنندهی آب در این بخش از میهن است که تاریخی کهن دارد و مهد یک میراث فرهنگی غنی است. شهرهای نطنز، قمصر، بادرود، و روستاهای زیادی مانند ابیانه، طرق، اوره، طار، کشه، برز، لیاس، چیمه، سور، باغستان، بیدهند، کوجان، و یارند که نامهایشان نیز دربرگیرندهی رازهای اسطورهای یا مفهومهای تاریخی، و دلالتکننده بر آب و آبادانی است، از برکت وجود این رشتهکوه شکل گرفتهاند.
کوهستان کرکس، همچنین بستر یک تنوع زیستی کممانند است. از اینرو بوده که بخش بزرگی از منطقه، از چند دهه پیش عنوان «شکار ممنوع» یا «منطقهی حفاظتشده» داشته و زیر مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست بوده است. کرکس، زیستگاه گونههای جانوری شاخصی چون کل و بز، قوج و میش، پلنگ و بستر چند صد گونه گیاه است و درواقع یک بانک ژنتیکی را برای کشور پدید آورده است. طنز تلخ این که معدنهای سنگ، در داخل منطقهی حفاظتشده فعالیت میکنند!
معدنهای سنگ کرکس، بخشهای بزرگی از کوهستان کرکس را از ریخت انداختهاند، کانونهای بزرگ تولید گردوخاک پدید آوردهاند، آبهای مورد نیاز کشاورزان را صرف کوهبری میکنند، موجب ساختوسازهایی در بلندای کوهستان شدهاند، و نارضایتی عمیقی را در میان مردم دامن زدهاند. توجیه این همه آسیبرسانی، «ایجاد اشتغال»، «ارزآوری» و «تولید» است. واقعیت اما این است که این دستاوردها، در برابر هزینههای اقتصادی و اجتماعی و محیط زیستی که معدنها ایجاد کردهاند، هیچ وزنی ندارند؛ اشتغال و تولید را بسی بیشتر از کار معدن، کشاورزی و باغداری و دامداری از دیرباز فراهم کرده، و ارزآوری را هم همینها و نیز توسعهی گردشگری و صنایع دستی و حرفههای دانشبنیان میتوانند فراهم سازند. چشماندازهای طبیعی کوهستان کرکس، باغهای باصفا، قلعهی تاریخی و بیمانند طرق، روستای گردشگری ابیانه، قلعه وُشاق، مسجد ارزشمند نطنز و صدها اثر تاریخی دیگر که در این منطقه هست، بهترین سرمایه و زیرساخت برای افزایش درآمد و اشتغال است؛ اما همهی اینها در حال قربانی شدن در پیش پای معدنکاری است.
یک اثر معدنکاری که شاید کمتر به آن توجه شده، این است که هرجا کوهستان یا دشتی طعمهی معدن میشود، منطقه صورت مخروبهای میگیرد که خاطرههای جمعی مردم محل را دستخوش زوال میسازد و آنان را به فرار از زادگاه ترغیب میکند. چنین محلها، دیگر برای گردشگران هم جاذبهای ندارد و پس از پایان یافتن بهرهبرداریها، به یک محیط هراسآور متروک بدل میشوند. در زمان بهرهبرداری هم محوطههای معدنی از آلودهترین و سختترین محیطهای کاری هستند. در روستای اوره و دیگر نقاطی که معدنهای سنگ کرکس فعالاند، سروصدای کامیونهای حامل سنگ، و انفجارها، آرامش روستا و آسایش روانی مردم را مختل کرده است. در این جاها، غبار غمانگیزی بر درختان و پوشش گیاهی دامنهها نشسته و زیست ناسالم و مرگ تدریجی را برای آنها رقم زده است.
زمان آن است که دولت، نگاه اصولیتری به تولید داشته باشد و بهجای حمایت از معدودی سرمایهگذار بخش معدن (که میتوانند در حوزههای دیگر هم فعالیت کنند) به هزاران خانواده که از سدهها پیش زیست پایداری را در پای کوه کرکس رقم زدهاند، گوش بسپارد. کمترین کار در این زمینه، تمدید نکردن مجوزهای بهرهبرداری است.
عباس محمدی