به گزارش می متالز، تابآور کردن مناطق جوار کارخانه یکی از اهداف شرکت ملی صنایع مس ایران است که در راستای آن دست به اقدامات بسیاری زده. در این میان در شهربابک، انار و رفسنجان که یکی از مناطق عملکردی شرکت مس است، طرح «توسعه عدالت آموزشی» در حال اجراست. عدالت آموزشی از راهبردهای اصلی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش محسوب میشود که از آن با عنوان پیششرط تحقق جامعهای توسعهیافته یاد شده است. مدیران مس نیز با نگاهی جدید به مسئولیتاجتماعی شرکتی و ضرورت توسعه پایدار مناطق عملکردی خود سراغ توسعه عدالت آموزشی رفتهاند. اما این طرح چگونه به اهداف توسعهای شهرستان کمک میکند؟ سئوالی که از دکتر «محمد بخشوده»، مدیر آموزش و پرورش شهربابک که بیش از 33 سال سابقه کار آموزشی دارد، پرسیدهایم. او میگوید: «توسعه نیازمند آن است که شهروندان یک منطقه منافع جمعی و گروهی را بر منافع شخصی ترجیح دهند و این اتفاق نمیافتد مگر آنکه در مقاطع پیش از دبستان و سنین پایین در کودکان نهادینه شود.»
خوشبختانه وضعیت آموزشی ما در شهربابک خوب است و در استان حرف اول را میزنیم. اینکه میگویم مستنداتش هم موجود است. همین روز گذشته که من رفسنجان در جلسه رؤسای ادارات آموزشوپرورش بودم از ما چون در حوزه آموزش ابتدایی رتبه بالایی کسب کردهایم، تقدیر شد. این رتبه با توجه به شاخصهایی که اداره کل برای ارزیابی دارد، تعیین شده است. هفته گذشته نیز آقای طلابیگی، معاون مدیر کل آموزشوپرورش کرمان در جلسهای که با معاونین آموزش ابتدایی شهربابک داشتند بهطور رسمی اعلام کردند که شهربابک رتبه اول را در حوزه آموزش ابتدایی استان دارد. در مجموع ما در همه شاخصها مثل کنکور، المپیادها و مسابقات علمی که برگزار میشود معمولاً در سطح اول استان هستیم.
شاخصهای مختلفی وجود دارد. درصد قبولی، کیفیت آموزش، کارهایی که در حوزه سنجش، بحث ارزشیابی کیفی و توصیفی مد نظر است. نرخ پوشش تحصیلی، نرخ تحت پوشش بردن پیشدبستانیها و کلاً برنامههای کاربردی و عملی هم اهمیت دارد. همچنین میزان استقبال از مجلات رشد، کتاب و کتابخوانی و جشنوارههایی که در این زمینه برگزار میشود و بچهها را به مطالعه و مسائل جانبی و آموزش علاقمند میکند. ما یک تفاهمنامه هم با اداره کل آموزشوپرورش داریم که باید به اهدافی که آنها برایمان تعیین کردهاند، خودمان را برسانیم. اینها هر کدام امتیاز دارد. در مجموع با همین شاخصهای یکسان کل استان را ارزیابی میکنند.
معمولاً یکسان است، چون ادره کل استان هم با وزارتخانه تعامل دارد و غالباً تفاهمنامهها در سطح کشور یکسان است. ما چون مقایسهای با سایر شهرستانهای استانهای دیگر نداریم بهطور قاطع نمیتوانیم بگوییم؛ ولی تصور من این است اگر مقایسهای صورت بگیرد ما در کشور هم رتبه خوبی خواهیم داشت.
ما در بخش پیشدبستانی احساس نیاز زیادی به این داریم که مربیانمان را توانمند کنیم. مهمترین مشکلی که ما در این حوزه تشخیص دادیم بحث آموزش است و آموزش هم هزینهبر است. از طرفی چون حوزه پیشدبستانی دست بخش خصوصی است، توان این را ندارد که بتواند مربیان را توانمند کند و مثلاً آنها را برای بازدید از جاهایی که پیشرفتهتر هستند، ببرد. به همین دلیل ما در تبادل تجربیات پیشدبستانی دچار مشکل هستیم و این مسائل هزینه دارند. در این زمینه ما در حد وسع سعی کردیم به آموزش مربیان کمک کنیم ولی میدانیم کافی نیست. از طرف دیگ هر اندازه بتوانیم در زمینه آموزش مربیان و معلمان کار کنیم باز جای کار دارد چون توانمندسازی نیروها امر بسیار مهمی است. مربیان باید آموزش ببینند تا بتوانند مفاهیم را بهصورت کاربردی به بچهها یاد بدهند. خیلی از معلمها هنوز ممکن است بخواهند درسها را به صورت تئوری آموزش دهند و این با سن دانشآموزان در مقطع ابتدایی و پیشدبستان تناسبی ندارد. بنابراین باید یاد بگیرند که درسها را درقالب بازی به بچهها یاد دهند. اگر در این زمینهها بتوانیم کار کنیم هم پیشدبستانیها را جذابتر میکنیم و هم بازدهی کار بیشتر میشود. ما اعتقادمان بر این است که درست است که در استان رتبه اول را داریم ولی هنوز جا برای کار زیاد است.
یک مسأله دیگر این است که ما از نظر فضای فیزیکی دچار کمبود هستیم و این مسأله هم باز برمیگردد به اینکه مراکز خصوصی هستند و با توجه به توان کمی که دارند نمیتوانند فضای مطلوبی را برای آموزش پیشدبستانیها فراهم کنند. فضای استاندارد متناسب برای هر دانشآموز و حتی امکانات خیلی پیشرفته و ضروری وجود ندارد. در حد توانایی خودشان تلاش میکنند که شرایط را فراهم کنند ولی این کفایت نمیکند.
مشکل دیگر ما در وضعیت آموزشی این است که فقط و فقط به جنبه آموزشی و علمی توجه میشود. تصور بر این است که اگر در زمینه علمی پیشرفت حاصل شود همه چیز خوب پیش رفته. درحالیکه واقعاً اینطور نیست و ما نیازمندیم که بچهها در همه حوزهها توانمند شوند و نه در یک زمینه خاص. مخصوصاً کودکان باید در حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی واکسینه شوند. باید به دانشآموزان علاوه بر درس، مهارتهای زندگی را یاد دهیم و حتی در این زمینه خیلی از اولیا هم توجهی نمیکنند. اگر بچهای فقط در زمینه علمی رشد کند در بهترین حالت در بهترین دانشگاه و رشته قبول میشود ولی خب این آسیبپذیر است چون فرد مسائل اجتماعی و نحوه مواجهه با آنها را یاد نگرفته و ممکن است سریع در مقابل آنها از دست برود. مهارتهایی مثل کنترل خشم، افزایش اعتمادبهنفس، توانایی حل مسأله، قدرت نه گفتن و مهارتهای دیگری از این قبیل را حتماً باید به بچهها آموزش داد.
از یک نظر خوب است و آن اینکه والدین سعی دارند بچههای خودشان را به پیشدبستانی بفرستند و ما از این طرز فکرشان راضی هستیم ولی از این جهت که شاید والدین به شیوههای فرزندپروری خیلی آشنا نباشند، وضعیت خیلی خوب نیست. خیلیها شاید ندانند چگونه بچهها را طوری مستقل بار بیاورند که بتوانند روی پای خودشان بیاستند. میتوانم بگویم در این زمینه واقعاً مشکل داریم. یعنی بهتر است بگویم که خود اولیا هم نیاز به آموزش دارند. باید یاد بگیرند که با بچههای خود چگونه رفتار کنند، چه توقعات و انتظاراتی از آنها داشته باشند و کدام یک از نیازهایشان را برطرف کنند.
متأسفانه والدین فکر میکنند پدر و مادر خوب یعنی اینکه تمام خواستههای بچه خود را برآورده کنند و نمیدانند که این در بیشتر مواقع باعث وابستگی بیشتر بچهها به والدین میشود. نمونه آن را میتوان زمانی دید که پدر و مادر بچه خود را برای پیشدبستانی میآورند و بچه حاضر نیست از آنها جدا شود. در شهربابک خانوادهها بهشدت حمایتگر هستند و این حمایتگری به بچهها آسیب میزند و نمیگذارد آنها بهطور طبیعی و همهجانبه رشد کنند. بچهها عادت میکنند همیشه یک نفر بالای سر آنها باشد که نیازهایشان را برطرف کند. بهخاطر همین مشکل این نیاز هست که باید برای والدین هم آموزشهایی را پیشبینی کنیم.
در حوزه آموزشی هم هست و در دوره ابتدایی بدتر است چون خانوادهها در زمینه درسی خیلی به کودکان کمک میکنند. این اشتباه است. جالب است که حتی در مدارس هم به والدین میگویند کمک کنند اما این کمک به منظور این نیست که بیایند جای معلم را بگیرند و کار آن را انجام دهند. خوشبختانه در شهربابک خیلی از اولیا باسواد هستند و در حدی هستند که مسائل ابتدایی را بدانند ولی این هم درست نیست که همه بار آموزشی را اولیا به دوش بکشند چون نحوه آموزش و رفتارشان با هم و با معلمها متفاوت است. والدین تصور میکنند شروع به کار کردن با بچهها میکنند و این خودش باعث میشود که کمکم به پدر و مادر متکی شوند.
نکته دیگر اینکه در دوره ابتدایی این حمایتگری ایجاد میشود، بعد که دانشآموزان به دوره متوسطه میروند این حمایت خودبهخود برداشته میشود و نمیتوانند آموزش دهند و بچه این خلأ را یکباره احساس میکند. ما اثرات این را در مدارس هم میبینیم. بعضاً در دوره دبیرستان ما در بعضی از دانشآموزان شاهد یک افت تحصیلی شدیدی هستیم؛ افت نمره، معدل و قبولی. اینها به این دلیل است که خانوادهها علم و آگاهی کامل را از اینکه چگونه باید با بچهها رفتار کنند، ندارند؛ درست است که حمایت از فرزند باید باشد ولی در جای خودش. توقعات منطقی بچهها باید برآورده شود نه اینکه هر چه را که خواستند. ما آموزش دادن به والدین را در همه سنین نیاز داریم، مخصوصاً در رده نوجوانی که بچهها در دوران بلوغ هستند. والدین باید با نحوه رفتار بچهها در همه سنین و دورهها آشنا شوند.
من فکر میکنم دلیل عمدهاش نبود آگاهی کامل در میان والدین است؛ یعنی ما نتوانستهایم برای اولیا جا بیاندازیم که همه مسائل در کنار هم مهم هستند نه فقط درس. این وظیفه ما به عنوان متولیان آموزشی است که در این زمینه آگاهیسازی انجام دهیم چون پشت این حرف که آموزش باید همهجانبه باشد، منطق قویای هست که اگر ارائه شود اولیا حتماً آن را میپذیرند.
و نکته دیگر که باز از روی نبود آگاهی است این است که فکر میکنیم به آنچه که خودمان نرسیدهایم بچههایمان باید برسند؛ بدون اینکه به استعداد و علاقمندی آنها توجه کنیم. مسأله حائز اهمیت دیگر این است که ما بعضاً بچههای خودمان را فدای خواستهها، ویژگیها و صفاتی که در وجود خودمان نهادینه شده است میکنیم و اصلاً به آنها فکر نمیکنیم. ما باید بگذاریم کودکان روال طبیعی رشد خودشان را طی کنند و بر اساس علاقه و توانایی در زندگیشان پیش بروند.
یک سوی دیگر این داستان و تأکید بر بخش علمی، بحث چشموهمچشمی، فخرفروشی و پز دادن هم میتواند باشد که در بین بعضی از خانوادهها وجود دارد. مثلاً تأکید زیادی در بعضی خانوادهها بر رشته تجربی و پزشکی خواندن است، مواردی پیش آمده که دانشآموز به رشته ریاضی علاقه دارد و او را به اجبار به رشته تجربی فرستادهاند؛ حالا او اما تمایلی به درس خواندن ندارد و وقتی بزرگتر شده دوباره از صفر شروع به خواندن ریاضی کرده است.
متأسفانه باید بگویم خیلی کم. چون ما نتوانستهایم برای بچهها جا بیاندازیم که شما به جامعهای که از امکانات آن استفاده میکنید بدهکارید. من هر جا که صحبت میکنم، به بچههایی که فکر میکنم آینده خوبی دارند میگویم که شهر و جامعه اطرافتان را فراموش نکنید. همین امسال و به رتبههای زیر 1000 کنکور هم گفتم که شما باید یادتان باشد که بهخاطر امکانات این شهر، جامعه و مردم دارید پیشرفت میکنید، در این زمینه خودتان را طلبکار جامعه ندانید بلکه بدهکار بدانید. متأسفانه ما همینها را هم به بچهها یاد نمیدهیم، به آنها یاد نمیدهیم که در تصمیمگیری صرفاً فردمحور نباشند و به منافع جمع هم فکر کنند.
این یک چرخه منفی است. وقتی آنها نیایند امکان توسعه فراهم نمیشود و اگر بیایند خودشان در رشد و توسعه تأثیرگذار میشوند. ما نمیتوانیم بگوییم اول شهر باید پیشرفت کند و بعد آنها برگردند. وقتی تحصیلکردگان میروند شهر از نخبگان خالی میشود و وقتی هم خالی شود زمینه پیشرفت فراهم نمیشود. بعد ما این توسعهنیافتگی را میاندازیم گردن اینکه امکانات نیست و بیایم چیکار کنیم. من اگر دلسوز شهر و جامعه اطرافم باشم باید بگویم من داخل این شهر که امکانات ندارد میمانم و خدمت بیشتری ارائه میدهم و این اجر و پاداش بهتری دارد. خیلی از افراد میروند آفریقا و جاهای سخت خدمت میکنند چون میدانند تأثیرگذاریشان بیشتر است. بله اگر ما فقط راحتی خودمان را در نظر بگیریم به جایی میرویم راحت باشیم. باید این روحیه را در بین بچهها ایجاد کنیم که خودشان را مدیون جامعه و بدهکار انسانیت ببیند. واقعاً جای آموزش ویژگیهای انسانی و ارزشهای اسلامی خالی است و ما به آنها توجهی نمیکنیم و فقط معطوف به کسب درآمد در زندگی شدهایم.
شهربابک ظرفیتها و پتانسیلهای خیلی بالایی دارد. یکی از مهمترین این پتانسیلها نیروی انسانی تحصیلکرده است که ما از آنها استفاده نمیکنیم. اگر مدیریت صحیحی باشد که این افراد را دور هم جمع کند و به آنها بها دهد و نظراتشان را بخواهد و به آنها اهمیت دهد، دلگرم میشوند و همه به کمک هم میآیند. ما الان تعداد خیلی زیادی از افراد مدیر و توانمند داریم که در شهرهای دیگر در حال خدمت کردن هستند و متأسفانه همدیگر را حمایت نمیکنند. اگر افراد مؤثر دور هم مینشستند و یک همافزایی را ایجاد میکردند ما به نتایج خیلی خوبی در این امر میرسیدیم.
من نقطه قوت اصلی این طرح را در توانمندسازی دیدم. ما احساس کردیم در این بخش واقعاً مشکل داریم و باید در زمینه توانمندسازی کار کنیم. چیزی که من دیدم این بود که طرح توسعه عدالت آموزشی این بخش را واقعاً مدنظر دارد. نقطه قوت دیگر این طرح این است که استانداردهایی را تعریف کرده است. ما باید نقطه هدفی را تعریف کنیم و بعد بدانیم که الان اینجا هستیم و فردا میخواهیم کجا باشیم. این خیلی مهم است که ما نقطه هدف و استاندارد تعیین کنیم و بعد بخواهیم به آن برسیم. من فکر میکنم این طرح خیلی میتواند به ما کمک کند که بتوانیم رشد کنیم.
نقطه هدف ما این است که اگر الان در استان اول هستیم، نباید به این جایگاه راضی باشیم و باید در کشور اول بشویم. من از روزی که قرار شد مجریان طرح توسعه عدالت آموزشی به شهربابک بیایند و کار خود را شروع کنند نقطه هدفمان را این تعریف کردم که رتبه اول کشور باشیم. ما به این هدف یک بار دیگر هم رسیدیم. سال 1382 واحد نمونه ملی در کل کشور شدیم و این برای ما قابل دسترسی است چون نشان دادهایم که میتوانیم. ما نقطه هدفمان را تعریف کردیم که با اجرایی شدن این طرح بتوانیم در سطح کشور حرفی برای گفتن داشته باشیم. ما وقتی پتانسیلهایمان بیشتر از جاهای دیگر است و اینقدر ظرفیت داریم که بدون حضور این طرح توانستهایم به رتبه اول استان برسیم قطعاً میتوانیم به جاهای بهتری هم برسیم. وقتی آمادگی وجود داشته باشد ما خیلی سریعتر میتوانیم خودمان را به نقطه هدف برسانیم.
کاملاً. من قبل از اینکه شرکت ملی صنایع مس ایران وارد شود و اجرایی شدن این طرح در شهربابک مصوب شود، یکبار دیگر به زرند رفته بودم و از نزدیک با مشابه طرحی که آنجا اجرا شده بود، آشنا شده بودم و خیلی هم دوست داشتم که بتوانیم این طرح را در شهربابک اجرا کنیم.
کمکهای زیادی خواهد کرد. کلاً میتواند راه ما را برای اهدافی که داریم هموارتر کند. اگر این طرح از مقطع پیشدبستانی شروع شود خیلی از مسائل و مشکلاتی را که عرض کردم، میتواند حل کند و ما میتوانیم به تمام اهدافی که در زمینه آموزش مهارتهای زندگی، پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، تربیت انسانهای صالح، توانمند و مفید برای اجتماع و ماندگار در شهرستان داریم، برسیم و آنها را از همین بچگی در ذهن بچهها نهادینه کنیم.
خوشبختانه در شهربابک آموزشوپرورش با همه نهادها تعامل خوبی دارد و این خیلی مهم است. من این ظرفیت را میبینم که همه با این طرح هماهنگ و همراه باشند. چون دیدهام مسئولین شهر وقتی طرحی را به نفع بچهها بدانند همه کمک میکنند؛ اعم از امام جمعه، نماینده، فرماندار و سایر مسئولین ادارت و نهادها. من اطمینان دارم که هیچکس در این بحث کمکاری نخواهد کرد و همه دغدغه آموزشوپرورش را دارند.
این هنر ما است که بتوانیم آنها را توجیه کنیم و من اطمینان میدهم که بتوانیم این کار را انجام دهیم. من از زمانی که بحث اجرا شدن این طرح در شهربابک مطرح شده در جلساتی که رفتهام با والدین صحبت کردم و آنها خیلی خوشحال شدند از اینکه قرار است چنین طرحی اجرا شود. مربیان و مؤسسین پیشدبستانی هم الان خیلی منتظر هستند که این طرح اجرایی شود.
در روستاها طبعاً یک مقدار محدودیت وجود دارد چون تعداد دانشآموزان کم است. تمرکز ما الان بیشتر روی مراکز آموزشی داخل شهربابک و شهرهای همجوار مثل خاتونآباد، دهج و جوزم است که میشود آنها را پوشش داد. البته باید بگویم که ما همه دانشآموزان در مناطق مختلف شهری و روستایی را تحت پوشش داریم و حتی حاضر هستیم برای یک دانشآموز معلم بفرستیم در هر روستا و منطقهای که باشد. الان هم ادعایمان این است که همه تحت پوشش هستند و ما دانشآموز بازمانده از تحصیل نداریم.
بله ما چندین بار مدیران مدارس را به شهرهای مختلف فرستادیم، شهرهایی مثل یزد و شیراز که موفق هستند از آنها بازدید کنند. سال گذشته اساتید خیلی برجستهای را در زمینه آموزش مشاورین، آموزش مدیران و مربیان و دانش آموزان با همکاری شرکت مس دعوت کردیم و جلسات آموزشی متعدد و مختلفی را برگزار کردیم و امسال هم این کار در برنامه ما وجود دارد.
بله هم توانمندسازی مربیان و هم والدین. وقتی این دو گروه توانمند شدند ما میتوانیم بگویم دانشآموزان ما هم توانمند میشوند. هدف ما این است که اهداف آموزشی را در قالب بازی طراحی کنیم، بهطوریکه وقتی بچهها دارند به مدرسه و پیشدبستانی میروند احساس کنند به جایی میروند که بازی کنند. اگر این حس ایجاد شود یعنی ما به هدفمان رسیدهایم. مثلاً وقتی از بچه بخواهیم آب را از داخل یک شیشه به شیشه دیگر بریزد هدف ما کار کردن روی تمرکز بچه و آموزش دادن است اما خودش نمیداند و فکر میکند که در حال بازی کردن است. اگر ما به این مرحله برسیم خوب است. کشورهای پیشرفته روی بحث آموزش کاربردی و عملی کار کردهاند که بچهها از مدرسه رفتن لذت ببرند نه اینکه فکر کنند اذیت میشوند. این شیوه در مقاطع بالاتر هم خیلی کاربرد دارد ما باید آنجا هم به بچهها به صورت عملی درس را یاد دهیم.
حقیقتاً من به نقاط ضعف این طرح فکر نکردهام و چون همیشه مثبتها را میبینم به نقاط مثبتش توجه کردهام. فقط کمی ناهماهنگی را در آن دیدم و فکر میکنم برای اجرای اینگونه طرحی باید هماهنگی کاملی وجود باشد تا بتوان آن را بهخوبی پیش برد.
هدف من بیشتر نگرشمحور است. به نظرم تا ذهنیتها عوض نشود و نگرشها تغییر نکند پیشرفتی حاصل نمیشود و نمیتوان به توسعه رسید. باید در مورد این مسأله روی مجموعه به همپیوستهای از والدین، مربیان، مدیران و حتی خود دانشآموزان کار کرد. غیر از این اگر ما وسیلهای را در اختیار دانشآموزان قرار دهیم و بگوییم پیشرفت کردیم هیچ اثری ندارد. ما این را تجربه کردیم و یک مقطعی در آموزشو پرورش آمدند روی تختههای هوشمند کار کردند و خیلی هم هزینه کردند. مدارس هم افتخارشان این بود که مدرسه ما چند کلاس هوشمند دارد ولی معلمی که بتواند از این ظرفیت استفاده کند وجود نداشت، این کار انجام نشد و طرح موفقی نبود. در حال حاضر هم در خیلی از مدارس تخته هوشمند داریم ولی بعضی از معلمین ما حاضر نمیشوند و اصلاً جرأت نمیکنند به آن دست بزنند. الان هم نظرم این است که این طرح با رویکرد نگرشمحور باید استمرار داشته باشد و مقاطع بالاتر تحصیلی را هم کمکم پوشش دهد تا توانمندسازی مدنظر ما شکل بگیرد.
من از مهندس مرادعلیزاده مدیریت کلان مس، مدیران میانی و مدیرانی که دغدغه آموزشوپرورش را دارند تشکر میکنم. دغدغههایی که درباره بحث آموزش و عدالت آموزشی دارند قابل تحسین است و این نشان از نگاه مثبت و اهداف والای آنها دارد. برای همه آنها آرزوی توفیق داریم و انشاءالله که این مهم با همت همه مدیران شرکت ملی صنایع مس ایران و مجموعه آموزشوپرورش انجام شود و خیر و صلاحش به بچههای شهربابک برسد.
در همین زمینه بخوانید:
چرا مسئولیت اجتماعی باید به آموزش توجه کند؟
وقتی توسعه آموزش، توسعه اقتصادی میآورد