تاریخ: ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ساعت ۲۱:۰۹
بازدید: ۵۹۱
کد خبر: ۱۰۶۵۷
سرویس خبر : معادن و مواد معدنی

سند جامع فولاد، کمبود ذخایر سنگ‌ آهن و طرح‌های جدید فولادسازی در نواحی غیرساحلی!

می متالز - فولادسازی در مجاورت معادن در قلب مناطق نیمه کویری و کویری کشور همیشه با یک چالش اساسی روبرو بوده و آن هم مسئله تامین آب است. حال بر اساس طرح جامع فولاد چالش دیگری نیز به مسئله اضافه شده و آن هم کمبود ذخایر سنگ ‌آهن در سال‌های نه چندان دور پیش روست.
سند جامع فولاد، کمبود ذخایر سنگ‌ آهن و طرح‌های جدید فولادسازی در نواحی غیرساحلی!

به گزارش می متالز، مساله حالا اینگونه ترجمه می شود که: شاید بتوان با صرف هزینه‌های کلان شیرین‌سازی و انتقال، آب را به واحدهای فولادساز استان‌های مرکزی رساند، اما اگر سنگ تمام شود، دیگر هیچ توجیه اقتصادی برای استقرار واحدهای فولادسازی در مجاورت معادن وجود ندارد. چرا که هم آب را باید از کنار دریا به کویر برد، هم سنگ را و بعد از آن می‌باید فولاد را از مرکز کشور برای صادرات به کنار دریا آورد!

اما بحران تامین سنگ‌آهن سال‌های آتی بر اساس ذخایر موجود سنگ‌آهن – و عواقب ناشی از آن بر صنعت فولاد درون‌گرای کشور - شاید بر همگان مبرهن نباشد. اینگونه می‌توان تفسیر نمود که ایران دارای 2500 میلیون تن ذخیره قطعی سنگ‌آهن است و این کفاف تمامی واحدهای فولادی مستقر در پهنه معدنی کشور را حداقل برای مدت 20 سال معادل با عمر مفید این واحدها خواهد داشت. واحدهای ساحلی نیز با واردات مواد اولیه از بازار داخلی مستقل خواهند بود. اما واحدهای فولادسازی عمری دراز دارند و نیاز مواد اولیه این واحدها بسیار بیشتر از ذخایر حال حاضر کشور است و این به معنای بحران تامین مواد اولیه در سال‌های آتی برای واحدهای صادرات محور مستقر در نواحی غیرساحلی می‌باشد.

مطالعات فنی و اقتصادی طرح‌های فولادسازی معمولا بر اساس متوسط عمر 20 سال انجام می‌پذیرد. اما عمر یک واحد فولادسازی می‌تواند به درازای یک قرن باشد. توسعه فولادسازی در یک منطقه معمولا به گسترش سرمایه‌گذاری در زنجیره پایین دست و صنایع وابسته، توسعه اجتماعی منطقه و اشتغال بالا منجر خواهد شد. اینگونه عوامل و وابستگی‌های درآمدی منطقه به این صنعت معمولا منجر به طولانی شدن عمر واحدهای فولادسازی و مقاومت در مقابل برچیده شدن آن پس از پایان عمر مفید خواهد گردید. نمونه بارز آن اولین واحد فولادسازی کشور است که با وجود قدمت بیش از 50 سال همچنان پابرجاست و تلاش‌ها برای بروزآوری و ادامه فعالیت آن به قوت باقیست. نمونه‌های دیگر واحدهای فولادسازی بین‌المللی در کشورهای پیشرفته اروپایی نیز وجود دارد که قدمت برخی از آنها نظیر شرکت فولادسازی آرسلور به بیش از یک قرن می‌رسد. بنابراین ایجاد یک واحد فولادسازی نیازمند نگاهی استراتژیک به بلندای یک قرن است و این یعنی مسائلی نظیر تامین آب و سنگ‌آهن و به عبارت دیگر جانمایی واحد فولادسازی اهمیتی دوچندان می‌یابد. به عبارت دیگر، استقرار واحدهای بزرگ فولادی در مجاورت معادن محدود و رو به پایان، عدم سرمایه‌گذاری در اکتشاف، عدم قطعیت در دستیابی به ذخایر بیشتر در اثر مطالعات اکتشافی، در کنار اهداف صادراتی این صنعت، ریسک بزرگی برای صنعت فولاد کشور و تمامی ذینفعان آن است که بالاخره جایی در مسیر گریبان ما را خواهد گرفت.  

راهکار این مسئله آن است که مدل توسعه صنعت معدن و صنایع معدنی در ایران باید تغییر یابد. به عبارتی توسعه معادن در استان‌های معدنی ایران یعنی استان‌های یزد، کرمان و خراسان مدل توسعه استرالیایی باشد و مدل توسعه فولادسازی از نوع مدل آسیای جنوب شرقی نظیر کشورهای ژاپن، کره جنوبی و چین و بر اساس دسترسی به آبهای آزاد. با این ترتیب، هر دو بخش صنعت و استان‌های مزبور از عواید توسعه پایدار بهره‌مند خواهند گردید و سایه تهدیدات استراتژیک بلندمدت نظیر کمبود آب  و سنگ‌آهن از سر آنها برداشته خواهد شد.

در مدل توسعه استرالیایی، شرکت‌های معدنی تنها بر تولید مواد معدنی و توسعه ذخایر متمرکز می‌شوند. استان‌های معدنی در این مدل از عوایدی نظیر مالیات و حقوق و عوارض دولتی معادن منتفع می‌شوند و درآمدهای ناشی از آن می‌تواند صرف توسعه سایر بخش‌های صنعتی منطقه بر اساس مدل توسعه پایدار گردد. در عین حال مهمترین مسیر سرمایه‌گذاری‌های آتی شرکت‌های معدنی متمرکز در این استان‌ها، ورود به مقوله اکتشاف و توسعه ذخایر اکتشافی جهت حفظ روند تولید و سودآوری می‌‎باشد. در طرف دیگر معادله اما، واحدهای فولادسازی متقاضی مواد معدنی به سواحل دریایی منتقل می‌شوند. بدین ترتیب بر اساس مدل توسعه آسیای جنوب شرقی، واحدهای فولادی واقع در سواحل دریایی از مزایای مهمی نظیر دسترسی به بازار جهانی و تامین پایدار آب علاوه بر توانایی تامین مواد اولیه از بازار داخلی برخوردار خواهند شد. استان‌های ساحلی جنوبی با این مدل، به قطب صنعتی و صادراتی کشور و مراکز جدید جمعیتی مشابه سایر کشورهای دنیا تبدیل خواهند گشت.

اهمیت جانمایی در صنعت فولاد ایران و لزوم تغییر ساختار این صنعت بحث تازه‌‌ای نیست و عموم مسئولین در سال‌های اخیر بر توسعه فولادسازی در سواحل آبهای آزاد تاکید داشته اند. اهمیت این مسئله تا بدانجا بوده است که طرح جامع فولاد کشور به اولیت‌بندی مناطق مختلف کشور پرداخته و فولادسازی در سواحل جنوب به مراتب از اولیت بالاتری نسبت به سایر مناطق کشور برخوردار بوده است. مشکل آنجاست که با تمامی تاکیدات بر مسئله جانمایی، نقشه جانمایی واحدهای فولادسازی همچنان متمرکز بر مناطق مرکزی کشور است و نگاه آینده‌نگرانه حتی در جانمایی طرح‌های فولادسازی جدید و بزرگ نیز وجود ندارد. در حال حاضر و با وجود موارد فراوان تاکید براهمیت موضوع شاهد اعلام طرح‌های جدید فولادسازی در استان‌های مرکزی کشور می‌باشیم. به عبارت دیگر، استان‌های معدنی کشور تمایل شدیدی به تکمیل زنجیره ارزش در مجاورت معادن داشته‌اند تا سرمایه‌های معدنی صرف توسعه اجتماعی همان منطقه شود. حال آنکه این عمل در حقیقت ریسک بزرگتری را برای تمامی منطقه و کشور در پی خواهد داشت و با اهداف توسعه پایدار کشور در تناقض می‌باشد.

توسعه صنعتی کشور نیازمند نگاهی ملیست و در غیر اینصورت در همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد که بود. ابطال مجوز طرح‌های غیرفعال فولادی در نواحی غیرساحلی، تشویق به انتقال طرح‌ها و پروژه‌های زیر 20 درصد پیشرفت فیزیکی به سواحل و صدور مجوزهای جدید واحدهای فولادسازی تنها در حاشیه سواحل جنوبی، مهمترین اولویت‌ها در اقدامات دولت برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار صنعت فولاد کشور می‌باشد.

مصطفی سبزواری، تحلیلگر فولاد

منبع: می متالز
عناوین برگزیده