به گزارش می متالز، کارایی اطلاعاتی و عملیاتی در بازار ثانویه هم که بسیار مورد تاکید محققین است، بستری برای توسعه بازار اولیه است، به این معنا که همه تلاشهایی که برای بهبود بازار ثانویه صورت میگیرد (مانند تنوع ابزارها و مدیریت ریسک برای افزایش کارایی عملیاتی و اطلاعاتی در بازار سرمایه)، این دلیل است که بازار اولیه توسعه پیدا کند.
بحث درخصوص سهم بازار سرمایه در تأمین مالی اقتصاد کشور نیز در حقیقت همان مسأله بازار اولیه است. بنابراین باید به این سمت حرکت کرد که بخش بزرگی از اقتصاد کشور از طریق بازار سرمایه تأمین شود و برخی از راهکارها در این زمینه، افزایش عرضههای اولیه و ورود شرکتهای جدید، افزایش سهام شناور آزاد و افزایش سرمایه شرکتهای موجود است.
این مسأله که در هر مقطعی از زمان، اقتصاد کشور و بازار سرمایه به چه میزان ظرفیت جذب منابع مالی برای عرضههای اولیه را داشته باشند، موضوعی است که باید در اهداف برنامهریزی مدیران بازار سرمایه و مدیران اقتصادی کشور جستجو کرد اما نباید فراموش کرد که اقتصاد ایران با چند چالش جدی مواجه است که باید در برنامه ریزی ها موردتوجه قرار بگیرد.
یکی از چالشها حجم نقدینگی بهشدت زیاد در اقتصاد است که ممکن است از بانکها خارج شده و به سمت بازار سرمایه حرکت کند.
آنگاه اگر سهام جدیدی وجود نداشته باشد، ممکن است قیمتهای سهام موجود به دلیل اینکه تقاضا برای آنها افزایش مییابد، رشدهای غیرمنطقی و حبابگونه داشته باشد.
بنابراین براساس پیشبینی اینکه تابع احتمال ورود جریان نقدینگی به بازار چگونه است، مدیران اقتصادی کشور و مدیران بازار سرمایه باید برای عرضه اوراق بهادار جدید چه در شکل اوراق بدهی و چه در شکل اوراق سهام برای شرکتهایی که قرار است افزایش سرمایه بدهند یا عرضه اولیه داشته باشند برنامه ریزی کنند، اگر این برنامهریزیها بهطور دقیق (یا حداقل نسبتاً دقیق) صورت نگیرد و عرضههای اولیه در زمان مناسب انجام نشود؛ ممکن است اوراق روی میز بماند یا عرضههای اولیه با شکست جدی مواجه شود.
در بعد کلانتر، موضوع اقتصاد ایران در سالهای آینده، خروج بسیاری از نهادهای حاکمیتی از بنگاهداری بهویژه بانکها است که این موضوع موردتأکید وزیر محترم اقتصاد نیز هست و این مسأله که آیا بازار سرمایه ظرفیت جذب همه این عرضهها را دارد یا خیر نیز از چالش های پیشروی مدیران بازار محسوب می شود.
اینها تنها مواردی از مسایل بسیار جدی پیش روی اقتصاد کشور در بخش بازارهای مالی و بهویژه بازار سرمایه به حساب میآید. بنابراین برنامهریزی در کوتاهمدت یک الزام است اما اگر قصد حرکت اقتصاد کشور از بانکپایگی به بازارپایگی وجود دارد، در بلندمدت چارهای جز آن نیست که حجم عرضههای اولیه به تناسب نقدینگی که به سمت بازار سرمایه جریان مییابد، و به تناسب ظرفیت اقتصادی کشور افزایش پیدا کند. در حال حاضر بازار سرمایه به دلیل عدم وجودمزیت نسبت به تأمین مالی از طریق بازار پول، بخش بزرگی از ظرفیتهای جذب نقدینگی آن به صورت سفتهبازانه است.
در حقیقت توجه به این نکته ضروری است که ورود به بازار سرمایه باید به نفع شرکت های سرمایه پذیر و سرمایه گذاری در آن باید به نفع سرمایه گذاران باشد. این کلید توسعه بازار سرمایه است.
اکنون که در اقتصاد ایران این دوگانه به طور درستی جفت وجور نیست، عملا تنها بخشی از نقدینگی سرگردان وارد بازار سرمایه میشود (که عمدتاً سفته بازانه است) و بخشی که نقدینگی آنها در بازار سرمایه وجود دارد نیز به دلیل تصوری که از صرف عرضه های اولیه (بازده اضافه در عرضه های اولیه) وجود دارد، مشتاق به خرید عرضههای اولیه هستند.
به این ترتیب حتی قیمت گذاری این عرضه ها نیز تحت تأثیر متغیرها و شرایط مطرح شده در این یادداشت خواهد بود.