به گزارش می متالز به نقل از بورس نیوز، بورس مسکن از آن طرح هایی است که عده ای برایش غش و ضعف می کنند و عده ای شمشیرشان را از رو بسته اند و هیچ جوره زیر بار پذیرش این بازار نمی روند. در این میان عده ای هم وسط نشسته اند و خدا خدا میکنند بازاری راه بیفتد و پذیره نویسی انجام شود و سهامی بخرند و بفروشند و خلاصه، دو زار کاسب شوند.
نکته جالب توجه این است که انگار خیلی از دوستان کلا فراموش کردهاند قرار است چه هدفی دنبال شود؟ فقط به این فکر می کنند که سفره ای پهن شده و باید سهم شان را از این سفره بردارند. در ترکیب هیات موسسین این بازار، نام اشخاصی به چشم میخورد که در طی سال ها فعالیت شان، در حوزه تخصصی خودشان هم کارنامه درخشانی نداشته اند، چه برسد به آشفته بازار مسکن! مثلا یکی از همین بزرگواران در اداره امور یک کارگزاری هم مانده و کارگزاری منتسب به ایشان در قعر جدول رتبه بندی کارگزاری ها قرار دارد؛ حالا برای مدیریت این بازار دندان تیز کرده! بزرگوار شما همت کن و همان کارهایی که قبلا به شما محول شده به سرانجام برسان؛ رفع مشکلات بازار مسکن، پیشکش! از آن جالب تر این است که قرار است با پول خرد مردم، انبوه سازی صورت بگیرد و پروژه های کلان ساختمانی احداث شود و مردم بی نوا صاحب مسکن شوند (حتی شده در حد یک متر)؛ ولی تا کنون خبری از مشارکت انبوه سازان نبوده! شاید این بزرگواران نیت کرده اند آستین همت بالا بزنند و خودشان وارد حوزه ساخت و ساز هم شوند. به هر حال چراغی که به خانه رواست...
فولادی ها وقتی پای فروش محصول خودشان وسط باشد، مدام از قیمت جهانی و بازار جهانی و دلار و فوب و ضرورت حمایت از تولید و... دم می زنند. ولی تا پای خرید مواد اولیه با قیمتی نزدیک به قیمت جهانی وسط بیاید، می خروشند که توطئه ای در کار است و ما مورد اجحاف قرار گرفته ایم و به هر دری میزنند تا مانع از افزایش قیمت نهاده های تولید شوند. اخیرا هم برای آنکه مبادا خدایی ناکرده مجبور شوند سنگ آهن را منصفانه تر بخرند، دست به دامن اهالی بهارستان شده اند و فغان برآورده اند که اوضاع خطیر است! بماند که این دوستان، علاوه بر مواد اولیه، انرژی را هم تقریبا مفت تامین می کنند و به کارگران شان هم ریالی حقوق می دهند! برای درک بهتر ظلمی که به این صنعت می رود کافی است بدانید میلگرد هفته گذشته، ۷۹۰۰ تومان بوده و این هفته ۱۱ هزار تومان! بی آنکه مواد اولیه افزایش قیمتی داشته باشد. نکته تاسف بار این است که این جماعت گردن کلفت، پول زیادی هم در اختیار دارند و هر وقت لازم باشد، رسانه های مجیزگو در اختیار دارند تا حرف شان را به کرسی بنشانند. عادلانه تر آن بود که حالا که زندگی مردم با ریال میچرخد؛ همه چیز ریالی حساب شود و مردم جور گردن کلفتی یک عده را نکشند.
ماکارونی و پاستا میگویند هر چی بیشتر بماند، نرم میشود؛ گویا شد. قرار بود این ماکارانیفروش با نرخ زر آید و اما؛ نرخی که آمد با نرخ زر پارسال بود.