تاریخ: ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ، ساعت ۱۳:۴۸
بازدید: ۲۰۶
کد خبر: ۱۲۴۴۹۵
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
مدیر سرمایه گذاری مشاور تامین سرمایه نوین تاکید کرد:

"بورس" ثروت‌آفرینی یا درآمدکوتاه مدت

می متالز - "سهام" ابزاری است برای ثروت آفرینی و نه کسب درآمد کوتاه مدت؛ و این اولین نکته ای است که باید به سرمایه گذاران آموخت‌.
"بورس" ثروت‌آفرینی یا درآمدکوتاه مدت

به گزارش می متالز، یکی از چالش های بازار سرمایه ما در یکی دو سال اخیر این بوده که بسیاری فعالان بازار سرمایه، بدون در نظر گرفتن ارزش ذاتی شرکت ها و فقط بر اساس جو هیجانی و سیگنال های غیر رسمی اقدام به معامله می کنند. نکته عجیب اینجا است که خیلی از آنها که چشم بسته سهم می خرند، برای خرید هر وسیله ساده تر و کم ارزش تری در زندگی خود، قبل از خرید، بررسی می کنند! شکی نیست که بخش زیادی از پولی که وارد بازار سرمایه شده، حاصل دسترنج مردمی است که از سایر مخارج خود کاسته اند تا از محل سرمایه گذاری پس اندازهای شان در این بازار، سود کنند و هر گونه ضرر و زیان احتمالی، می تواند آنها را برای همیشه از این بازار، براند،
همین موضوع بهانه ای برای گفتگوی خبرنگار ما با سینا سلیمانی مدیر سرمایه گذاری شرکت مشاور تامین سرمایه نوین شد که ماحصل این گفتگو را می خوانید.

 

اهمیت تحلیل بنیادی در سرمایه گذاری ها چقدر است و چرا گاهی بازدهی سهم های بنیادی، از سهم های ضعیف تر بازار (به لحاظ عملکرد شرکت ها) کمتر است؟

یه تیتر مهیج بزنید

سلیمانی: زیر سوال بردن اهمیت تحلیل بنیادی در سرمایه گذاری ها، همچون بی اهمیت نشان دادن کیفیت کالایی است که خریداری می شود‌. تحلیل بنیادی در واقع ابزاری است که ارزندگی یا عدم ارزندگی سهمی را که قصد معامله آن را داریم، بررسی می کند‌. اینکه بگوئیم تحلیل بنیادی در سرمایه گذاری ها، جایگاهی ندارد مانند این است که بگوئیم حاضریم هر کالایی را با هر کیفیت و هر قیمتی که باشد، خریداری کنیم!

ماهیت بازار سرمایه طوری است که هر تصمیمی اتخاذ شود، تاثیر آن در همان لحظه نمایان می گردد. به همین دلیل هم، قیمت سهمی که سرمایه گذاران تصمیم به خرید آن دارند ممکن است چند دقیقه بعد، چند درصدی بالاتر یا پایین تر از قیمت زمان تصمیم گیری شان باشد و سرمایه گذاران فرصت کافی برای آنکه مشخص شود تحلیل سرمایه گذاران صحیح بوده یا نه، وجود ندارد و این فرصت را سرمایه گذاران باید خودشان با تحلیل سهم ها قبل از خرید، ایجاد کنند.

سهامداران تازه وارد، در دوره ای وارد بازار سرمایه شده اند که این بازار تحت تاثیر افزایش نرخ ارز و تورم، افزایش ارزش جایگزینی شرکت ها و شرایط بازارهای موازی، روند صعودی پرشتابی داشته است. قاعدتا در چنین روندهای، در یک دوره شاهد رشد تمامی سهم های بازار هستیم و از نقطه ای به بعد، ارزش ذاتی سهم اهمیت پیدا می کند و ممکن است قیمت بعضی سهم ها، مطابق انتظارات سهامداران رشد نکند.

طبیعی است که در این مقطع، سهامداران کم تجربه تر تصور کنند سرمایه گذاری بر اساس تحلیل بنیادی سهم ها، موثر نیست؛ ولی باید در نظر داشت که پایه و اساس تمامی بازارها (سهام و طلا و حتی کریپتوکارنسی ها) بر مبنای تحلیل فاندامنتال مثل بررسی سیاست های بانک های مرکزی، نرخ ارز و... و تا حدی هم تحلیل تکنیکال است.

اگر بازار سرمایه ما در این مقطع به تحلیل بنیادی و فاندامنتال توجه چندانی ندارد، به معنای بی اثربودن این تحلیل نیست و اتفاقا اهمیت این موضوع زمانی مشخص می شود که از تب و تاب و هیجان بازار سرمایه کاسته شود و به نقطه‌ای برسد که پول جدید، یا ریسک خرید چشم بسته و با قیمت های رو به بالای را نپذیرد یا قدرت خود را از دست بدهند و ناچار به انتخاب بین گزینه های مختلف شود‌.

در حال حاضر، هر سهمی خریداری شود، صف خرید شدن آن محتمل است و سرمایه گذاران با استفاده از ابزار ریسک پذیری، گزینه های متعددی برای سرمایه گذاری پیش روی دارند؛ ولی با محدود شدن گزینه ها، سرمایه گذاران مجبور به استفاده از ابزارهایی غیر از ریسک پذیری خواهند شد. چرا که در آن مقطع، قدرت نقدینگی آنقدر نخواهد بود که هر چه خریدید، رشد کند.

 

آیا هر شخصی می تواند به یک تحلیلگر تبدیل شود؟

سلیمانی: ابزار دسترسی به دانش تحلیلی برای همه سرمایه گذاران فراهم است؛ ولی این حوزه هم مانند هر حوزه دیگری، کاملا تخصصی است و متخصص شدن در این حیطه مثل هر حیطه دیگری، علاوه بر تخصص و دانش نیازمند تجربه و استعداد هم دارد. همان طور که تحصیلات دانشگاهی به تنهایی برای متخصص شدن در یک حوزه کافی نیست؛ در بازار سرمایه هم بدون تخصص و تجربه کافی و صرفا با تکیه بر شانس و اقبال، نمی توان موفق شد‌.

گذراندن دوره های آموزشی مرتبط با سرمایه گذاری و تحلیل، اگرچه احتمال خطا و ریسک سرمایه گذاری ها را کاهش می دهد؛ ولی لزوما قرار نیست هر شخصی با سپری کردن دوره های آموزشی، به یک سرمایه گذار و تحلیلگر خبره تبدیل شود. بنابراین معتقدم در حیطه سرمایه گذاری در بورس و تحلیل این بازار، علاوه بر دانش مالی، به تجربه و استعداد هم نیاز هست.

"استعداد" همان عشق به کار است و اگر شخصی بدون توجه به مثبت یا منفی بودن بازار، قبل از آغاز تایم معاملات، ذوق نشستن پای سیستم و معامله گری را دارد؛ می توان گفت از استعداد این کار هم برخوردار است. ولی اگر شخصی فقط در مثبت های بازار، اشتیاق فعالیت در این بازار را دارد، انگیزه اش فقط کسب بازدهی است، نه عشق به سرمایه گذاری در بورس!

تجربه فاکتور مهم دیگری است که لازمه تحلیلگری در این بازار محسوب می گردد و یک تحلیلگر، باید حداقل تجربه یک دوره سقوط و یک دوره رونق بازار سرمایه را داشته باشد تا بتواند در این بازار بصورت حرفه ای فعالیت کند.

سرمایه گذارانی که کمتر از ۲ الی ۳ سال از فعالیت شان می گذرد، هنوز سقوط این بازار را ندیده اند تا آبدیده شوند و حداقل به این درجه از شناخت برسند که آیا در بازار سرمایه ماندگار خواهند بود یا نه‌. بسیاری از سرمایه گذارانی که در ۲ سال اخیر وارد بازار سرمایه شده اند، در ۲ سال آینده از این بازار خارج خواهند شد؛ چرا که ابزارها و روش هایی که در حال حاضر از آن برای سرمایه گذاری استفاده می کنند، مختص بازار صعودی است و در بازارهای نزولی، این ابزارها کارایی نخواهد داشت؛ و از آنجا که بسیاری از تازه واردها، آموزش کافی ندیده اند، با منفی شدن بازار از این بازار خارج خواهند شد.

بنابراین لزوما سپری کردن یک دوره تحلیل بنیادی، یک تحلیلگر حرفه ای نخواهد ساخت. ضمن اینکه حتی با فرض اینکه اشخاص، تحلیلگر قهاری هم باشند، لزوما در این بازار ماندگار نخواهند بود و به خاطر نوسانات بازار، بسیاری از فعالان بازار، اشتیاقی به فعالیت مداوم در این بازار را نخواهند داشت.

 

چرا بسیاری از فعالان بازار سرمایه با وجود آنکه در زندگی شخصی خود چندان ریسک پذیر نیستند، اما تمایل به سرمایه گذاری مستقیم در این بازار دارند و بدون هیچ دانش و تخصصی، بر مبنای سیگنال های فضای مجازی و... اقدام به سرمایه گذاری در بازار سرمایه می کنند؟

سلیمانی: در بازارهای مالی بین المللی، جمله معروفی وجود دارد که می گوید '"اگر فردی بدون مشقت در یک بازار مالی، بازدهی کسب کرده، حتما باید به رویه خود شک کند "'. این جمله در بازارهای مالی کاملا مصداق دارد. بسیاری از فعالان بازار سرمایه، اگر برای هر دارایی دیگری غیر از سهام، هزینه کنند؛ حساسیت بیشتری روی آن دارایی نشان دهند، ولی در بازار سرمایه به راحتی به کانال های بی نام و نشان بورسی اعتماد می کنند و سهم میخرند و به محض منفی شدن، هیجان زده در صف فروش قرار می گیرند و...

این عارضه، از ۳ موضوع نشات می گیرد: ضعف فرهنگ سازی؛ نقدشوندگی بالای بازار سرمایه؛ و طمع سرمایه گذاران. 
در کشور ما هنوز مردم، سهام را بعنوان یک دارایی نمی شناسند و تصور می کنند سهام، ابزاری برای پول سازی است؛ در حالی که در همه جای دنیا، سهام یک دارایی است و خیلی از مردم، سهام یک شرکت را خریداری می کنند تا در بلندمدت (چندین ساله) از منافع سهامداری در آن شرکت، بهره مند شوند. در مقابل، در کشور ما، املاک یا حتی خودرو به نوعی دارایی سرمایه ای محسوب می شوند، حال آنکه در سایر کشورها چنین نیست. بنابراین اولین مشکل، ضعف در فرهنگ سازی است‌. تا دو سال قبل، هیچ فرهنگ سازی در مورد بازار سرمایه و سرمایه گذاری در بورس صورت نگرفته بود و در این دو سال هم، هیچ اقدام فرهنگی برای ترغیب تازه واردها به سرمایه گذاری بلند مدت در این بازار انجام نگرفته است. "سهام" ابزاری است برای ثروت آفرینی و نه کسب درآمد کوتاه مدت؛ و این اولین نکته ای است که باید به سرمایه گذاران آموخت‌.

دومین مورد، نقدشوندگی بالای بازار سرمایه نسبت به سایر بازارها است و این نقدشوندگی، برای سرمایه گذاران این جذابیت را ایجاد کرده که به راحتی به اتفاقات واکنش نشان دهد و در جایگاه خرید یا فروش، قرار بگیرد. فراهم کردن چنین فرصتی، برای سرمایه گذاران کم تجربه، به رفتارهای هیجانی آنها دامن می زند. راه حل قطعی برای کاهش و جلوگیری از این رفتارهای هیجانی، آموزش سرمایه گذاران است و باید شرایطی ایجاد کرد که ذهنیت سهامداران نسبت به این بازار، تغییر کند‌.

سومین مورد هم این است که با توجه به پتانسیل بالای بازار سرمایه برای ثروت آفرینی و اخیرا هم پتانسیل درآمدزایی روزانه برای فعالان این بازار، جذابیتی ایجاد کرده که طمع سرمایه گذاران را افزایش دهد‌. وقتی سرمایه گذاران، به راحتی و بدون هیچ تحلیل و بررسی و... سود کسب کنند، به این سود راحت وابسته شده و به این روش عادت خواهند کرد و در نتیجه سرمایه گذاری با این روش، بعد از کسب چند دوره سود، در دام زیان خواهند افتاد‌‌. متاسفانه در بازارهای صعودی، راحت ترین کار این است که با سیگنال های فضای مجازی، خرید و فروش صورت بگیرد و مشقت آموزش و تحلیل و.... را هم متحمل نشد. این جذابیت، بسیاری از روش های منطقی بازار را هم از بین برده است.

با این تفاسیر، اگر بازار سرمایه وارد فاز نزولی شود، شاید برای برخی فعالان بازار سرمایه اتفاقات ناخوشایندی رقم بخورد.

 

با توضیحات شما، به این نتیجه می رسیم که اگر سرمایه گذاری با تکیه بر نظرات یک مشاور حرفه ای صورت بگیرد، ریسک های احتمالی کاهش خواهد یافت. ولی آیا در بازار سرمایه ما به میزان کافی، مشاور حرفه ای و تایید صلاحیت شده وجود دارد؟ و آیا وقت آن نرسیده که روی این بخش تمرکز بیشتری صورت بگیرد؟

سلیمانی: خیر؛ در بازار سرمایه به اندازه کافی مشاور حرفه ای و تایید صلاحیت شده وجود ندارد. نه بسترهای معاملاتی و نه فرهنگ معاملات و نه ابزار های معاملاتی بازار، هیچ کدام متناسب با رشد ارزش بازار سرمایه و تعداد فعالان این بازار، رشد نکرده است‌. تعداد نهادهای مالی و شرکت های مشاور سرمایه گذاری و مدیران سرمایه گذاری حرفه ای بازار در این چند سال، رشدی نکرده است‌.

با رشد بازار سرمایه، تدبیری برای پرورش تحلیلگران و فعالان حرفه ای بازار اندیشیده نشده و تازه واردها هم به دنبال حرفه ای شدن نبوده اند‌. همین کمبود و ضعف در زمینه مدیران و تحلیلگران و مشاوران حرفه ای، سبب شده سرمایه گذاران جدیدالورود، جذب کانال های غیر رسمی شوند‌. به عبارتی، مشکل بازار سرمایه ما وجود کانال‌های غیر رسمی نیست؛ مشکل ما کمبود مشاوران رسمی و خبره است و امیدواریم برای توسعه بازار سرمایه، روی این نقاط ضعف تمرکز شود تا مشکلات و ضعف ها برطرف گردد.

عناوین برگزیده