تاریخ: ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ، ساعت ۲۰:۱۴
بازدید: ۲۶۴
کد خبر: ۱۲۸۵۱۶
سرویس خبر : محیط زیست
مظفر شیروانی، مشاور بین‌المللی جنگل و محیط‌زیست:

سکونت، معدن‌کاوی و دفن زباله بلای جان هیرکانی

می متالز - توقف بهره‌برداری از جنگل‌های شمال کشور در قانون برنامه ششم توسعه یا طرح موسوم به تنفس جنگل، همچنان در کانون بحث‌های مربوط به مدیریت جنگل‌های شمال کشور قرار دارد.
سکونت، معدن‌کاوی و دفن زباله بلای جان هیرکانی

به گزارش می متالز، پس از مصاحبه روز سه‌شنبه 4 شهریور 1399 روزنامه اعتماد که با دو تن از کارشناسان جنگل‌شناسی و اکولوژی جنگل داخل کشور انجام شد اینک به سراغ دکتر مظفر شیروانی، مشاور بین‌المللی جنگل و محیط‌زیست از کشور اتریش که سابقه مطالعات در جنگل‌های شمال کشور را نیز دارند، رفته و نقطه نظرات ایشان را جویا شده‌ایم. باب بحث برای وحدت نظر و اطلاع سیاستگذاران همچنان در روزنامه اعتماد گشوده است.


آقای دکتر شیروانی! یکی از کارشناسان در مصاحبه گفته است: دانشی که حدود 70 سال قبل از غرب به ایران آمد و طرح جنگلداری را برای‌مان به ارمغان آورد، هدفش پرورش جنگل برای رساندن آن به مرحله اوج یا کلیماکس بود و این کار مستلزم قطع درختان و ایجاد نهال بود، در حالی ‌که جنگل‌های شمال کشور در آن ‌زمان در مرحله کلیماکس قرار داشت و با قطع درختان، به جای اینکه نهال استقرار پیدا کند؛ تمشک، سرخس و گیاهان مزاحم گسترش پیدا کرد، نظر شما در این باره چیست؟


متاسفانه این حرف‌ها که بارها تکرار شده و می‌شود، غیرعلمی و حتی برخلاف واقعیات موجود است. اگر واقعا به‌کار‌گیری روش جنگل‌شناسی کلاسیک باعث تخریب جنگل‌های هیرکانی شده، پس چرا سایر جنگل‌های کشور مانند جنگل‌های زاگرس، ارسباران، ایران و تورانی که هیچ روش جنگل‌شناسی در آنها به اجرا درنیامده به جنگل‌های تخریب شده مبدل شده‌اند؟

مضافا در طول 6 دهه، تنها نصف جنگل‌های هیرکانی تحت پوشش طرح جنگلداری قرار گرفته و از این مساحت یک‌چهارم آن تحت برداشت متمرکز قرار داشته است؛ از این روی در واقع تمرکز برداشت در یک‌هشتم جنگل‌های شمال کشور بوده و تاکید بیش از حد بر آن از انصاف به دور است.

واقعیت این است که اگر در جنگل‌های هیرکانی پس از اجرای روش‌های جنگل‌شناسی کلاسیک و بعد از برداشت درخت، در همه جا تجدید حیات مناسب مستقر نشده و انبوهی از گیاهان علفی مهاجم فضای خالی عرصه را اشغال کرده است، علت آن را باید در حضور فعال دام جست‌وجو کرد.

اگر قبل از اجرای طرح یا همزمان با آن، دام به عنوان عامل اصلی از بین رفتن زادآوری طبیعی شناسایی و تدابیر لازم به منظور خروج آن اتخاذ می‌گردید مسلما وضعیت استقرار تجدید حیات بهتر از وضعیت کنونی بود، چراکه مطالعات به‌عمل آمده و مشاهدات انجام شده بیانگر آن است که هرگاه و در هر طرحی، از چرای دام در مناطق برداشت ممانعت به عمل آمده اینک نهال‌های مرغوب و درختان جوان عرصه را پوشانده و آینده بسیار خوبی را نوید می‌دهد. خوشبختانه جنگل‌های شمال کشور پتانسیل بالاتری از جنگل‌های مشابه اروپایی دارند؛ درختان آن متنوع‌تر بوده و دوره رویش آنها طولانی‌تر است.


در واقع به باور شما، جنگل‌شناسی کلاسیک سبب ازدیاد گیاهان علفی مزاحم، یا گیاهانی چون دارواش و داردوست و همچنین گسترش آفات و بیماری‌ها در جنگل‌های شمال کشور نشده است؟دقیقا همین‌طور است! روش جنگل‌شناسی کلاسیک از 250 سال قبل تاکنون در جهان به اجرا در آمده و هنوز هم در سطح گسترده‌ای جنگل‌های جهان در دست اجرا قرار دارد؛ منتها مساله مهم انطباق اصول جنگل‌شناسی با شرایط ویژه هر محل است که این‌ کار با تجربه به دست می‌آید؛ تغییراتی که طی زمان در شیوه‌های جنگل‌شناسی شمال کشور انجام شده حاصل تجربیات میدانی و پژوهش دانشگاهیان و محققان بوده است. باید یادآور شد که گسترش گیاهانی چون دارواش و داردوست، نشانه تضعیف بنیه درختان است و این مساله به سال‌های قبل از اجرای طرح‌های جنگلداری برمی‌شود، زیرا این گیاهان یکی از منابع مورد استفاده دامداران و جنگل‌نشینان برای تعلیف دام بوده و همچنان هم هست.


اما به باور کارشناسان، جنگل‌های شمال کشور در جهان کم‌نظیر بوده و قدمت چند میلیون ساله دارد لذا قابل مقایسه با جنگل‌های دیگر نیست.

اینکه جنگل‌های هیرکانی قدمت میلیونی دارد، به این معنا نیست که این جنگل‌ها بکر و دست نخورده باقی مانده است. برابر آمارها فقط سی و سه هزار دام‌سرا در جنگل‌های هیرکانی قرار داشته که چند هکتار جنگل اطراف آن کاملا ازبین رفته و ده‌ها هکتار دیگر هم از نظر کیفیت تخریب شده است. این جنگل‌ها همواره مورداستفاده جنگل‌نشینان و چرای دام قرار داشته و بر اثر این فعالیت‌ها و بریدن شاخه درختان و نفوذ آب، درصد زیادی از درختان آسیب دیده و به صورت توخالی درآمده است.

بنا بر اعلام سازمان جنگل‌ها، یک‌سوم این دام‌سراها از دام خالی و نسبت به احیای جنگل اطراف آن اقدام شده است. یکی دیگر از اقدامات بسیار زیان‌‌آور در این جنگل‌ها وجود هزاران کوره زغالگیری بوده که پس از اجرای طرح‌های جنگلداری، فعالیت آنها متوقف شده است. متاسفانه پس از گذشت بیش از صد سال باز هم می‌توان به آسانی آثار مناطق زغال‌گیری شده را در عرصه‌ها و در درختان سرپا مشاهده کرد. در واقع بسیاری از این جنگل‌ها، قبل از اجرای طرح‌های جنگلداری به اصطلاح کلاسیک هم جنگل‌های تخریب شده به حساب می‌آمدند که خود احتیاج به احیا داشته و دارند.


با این توضیحات آیا شما بر این باور هستید که طرح‌های جنگلداری کلاسیک در جنگل‌های شمال کشور موفق بوده و باید استمرار می‌یافت؟

من معتقد نیستم که اجرای طرح‌های کلاسیک در جنگل‌های هیرکانی ایده‌آل بوده است، اما آنها در زمان خود و باتوجه به وضعیت اسفناک جنگل‌های کشور که تحت‌تاثیر عوامل مختلف ازجمله تصرفات و تغییر کاربری‌های روزانه هرچه بیشتر به سمت و سوی نابودی سوق داده می‌شود، بهترین راه‌حل برای جلوگیری از تجاوزات گسترده در این جنگل‌ها به حساب می‌آمده است.

در آن زمان و حتی در حال حاضر نیز که عرصه‌های جنگلی به سرعت به زمین‌های کشاورزی، صنعتی و غیره در حال تبدیل شدن است (آن‌هم در یک کشور جهان سومی که تفکر توسعه کشاورزی در آن غالب است)، تنها راه‌حل برای جلوگیری از این تجاوزات، تهیه و اجرای طرح‌های جنگلداری است. اینکه باتوجه به چه روش جنگل‌شناسی می‌توان این منابع تخریب شده کنونی را به جنگل‌های مرغوب و کلیماکس مبدل کرد بحث دیگری است که تصمیم‌گیری در مورد آن مستلزم خروج دام اهلی و حتی کنترل حیات‌وحش در جنگل است.


علاوه بر موارد فوق چه نقاط قوتی در اجرای طرح‌های فوق می‌بینید؟

یکی از موارد مهمی که طی اجرای طرح‌های کلاسیک در جنگل‌های هیرکانی کمتر از سایر نقاط جهان رخ داده است عدم تکرار اشتباه دیگران در تبدیل جنگل‌های پهن برگ به سوزنی برگ است. این اتفاق ناموزون که خوشبختانه در بیشتر طرح‌های اجرایی در جنگل‌های کشوربه وقوع نپیوسته است خود دلالت بر دانش گسترده برخی جنگل‌شناسان و جامعه جنگلبانی کشور است. این تصمیم آگاهانه کارشناسان جنگل باید در هر زمان ارج نهاده شود و از تلاش بیهوده به منظور کم اهمیت جلوه دادن دانش جنگلداری در کشور ممانعت به ‌عمل آید.


به نظر شما عوامل تخریب جنگل‌های شمال کشور چیست؟

افزایش جمعیت داخل جنگل، تغییر کاربری جنگل، دفن زباله، معدن کاوی، بهره‌برداری بیش از ظرفیت جنگل و به ویژه چرای دام از مهم‌ترین عوامل تخریب جنگل‌ها به شمار می‌رود.


نظر شما درباره طغیان آفات و بیماری‌ها در جنگل‌های شمال کشور چیست؟

شناخت دقیق بیولوژی آفات، میزبان و دشمنان حقیقی به اضافه علل طغیان آنها در جنگل‌ها می‌تواند موجبات پیشگیری و کنترل آفات و بیماری‌ها شوند. در شرایط کنونی تنها دخالت‌های جنگل‌شناسی است که می‌تواند مقدمات پایداری این منابع را در مقابل هجوم بی‌رویه آفات و امراض ضمانت بخشند. استفاده از هرگونه سموم شیمیایی بیولوژی یا غیربیولوژی که باعث درهم ریختگی اکوسیستم و در اکثر موارد نیز موجب ازبین رفتن پارازیت‌ها و پراداتورها می‌گردد باید کاملا در جنگل‌ها ممنوع اعلام شود.


در دیدگاه شما آیا کارکرد جنگل صرفا در تولید چوب خلاصه می‌شود؟

جنگل‌های کشور به‌رغم خساراتی که بر آنها وارد آمده است دارای پتانسیل‌های تولیدی فراوانی هستند که چنانچه احیا شوند نه تنها امکان برآوردن کلیه نیازهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی کشور را دارند، بلکه قادرند یکی از مهم‌ترین منابع ارزآور در کشور محسوب شوند.

نباید فراموش کرد که بهره‌بردن از تمامی کار کردها و خدمات جنگل خود مستلزم پایداری و استمرار تولید در این جنگل‌هاست. به منظور دستیابی به این اهداف ضرورت اجتناب‌ناپذیر حکم می‌نماید که این منابع تخریب شده هر چه سریع‌تر احیا شوند. هرقدر جنگلی پایدار‌تر باشد، ارزش کیفی و کمی خدمات اجتماعی آن نیز افزون‌تر خواهد بود.


پیشنهاد مشخص شما درباره مدیریت جنگل‌های شمال کشور و طرح موسوم به تنفس جنگل چیست؟

ابتدا باید یک ارزیابی دقیقی از وضعیت موجود جنگل‌های شمال کشور به عمل بیاید، سپس براساس واقعیت موجود چشم‌انداز آینده آن و همچنین چگونگی بر آوردن نیازهای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی ازجمله صنعت گردشگری، اشتغال، استفاده از کارکردهای جانبی جنگل و همچنین چگونگی تامین ماده خام صنعت چوب و کاغذ کشور و غیره با لحاظ موارد دیگری ازجمله تغییرات اقلیمی، ترسیم و برنامه‌ریزی شود. در مورد جنگل‌های مدیریت شده هم موارد زیر پیشنهاد می‌شود.

آن قسمت‌هایی از جنگل‌های شمال کشور که به روش کلاسیک مورد بهره‌برداری قرار گرفته است، در صورت استقرار زادآوری به میزان کافی، اکنون در مرحله‌ای از سنین رشدی قرار دارند که باید در آنها عملیات پرورشی صورت پذیرد. این منابع را نمی‌توان در این شرایط به حال خود رها و سرنوشت آنها را به طرح تنفس واگذار کرد، زیرا در غیر این صورت شاهد به‌هم خوردن تناسب قطر و ارتفاع شده و شاهد در هم شکستگی آنبر اثر برف سنگین خواهیم بود. به عرصه‌هایی که از نظر پوشش زادآوری ضعیف است باید با عملیات حفاظتی جدی‌تر و اقدامات حمایتی چون پاک کردن عرصه از گیاهان مزاحم و آماده کردن آن، امکان استقرار نهال‌های درختان مرغوب و به تعداد کافی را داد.

در مورد سایر جنگل‌ها لازم به یادآوری است که امروزه با به‌کار‌گیری روش جنگل‌شناسی همگام با طبیعت، موجودی سرپای جنگل هرگز به صفر نخواهد رسید و سرمایه جنگل به هیچ‌وجه از بین نخواهد رفت، بلکه باتوجه به نیاز جنگل در برخی موارد نیز موجودی سرپای جنگل به عنوان سرمایه طبیعی افزایش داده خواهد شد.

امر دخالت‌های احیایی-پرورشی در جنگل‌ها که با برداشت چوب از جنگل همراه است به هیچ‌وجه به معنای تخریب جنگل‌ها نخواهد بود. جنگل‌های سالم و احیا شده تولیدی قادرند ضمن برآوردن نیازمندی‌های اجتماعی، نیازمندی‌های محیط‌زیستی و اقتصادی جامعه را هم برآورده سازند. در این نوع جنگل‌ها هیچ‌گونه مغایرتی مابین خدمات اجتماعی و اقتصادی وجود نخواهد داشت.

همه این نیازها همزمان به اجرا و برآورده می‌شوند. بخشی از جنگل‌های شمال هم باید قرق شده و به صورت کاملا حفاظت شده، از هرگونه فعالیتی در آن جلوگیری گردد و خوشبختانه با ثبت این جنگل‌ها به عنوان میراث طبیعی-فرهنگی در سطح حدود 300 هزار هکتار، این امر در حال محقق شدن است. اینک سازمان جنگل‌ها باید به عوض اتلاف وقت و بحث‌های بی‌مورد در زمینه زراعت چوب، در سریع‌ترین زمان نسبت به احیای مناطق تخریب یافته که از وظایف اصلی آن است، بپردازد. خوشبختانه در بسیاری از این عرصه‌ها شرایط به نحوی است که به هیچ‌وجه نیازی به هزینه‌های تهیه بذر، ایجاد نهالستان و عملیات جنگل‌کاری و غیره نخواهد بود.

این کار را طبیعت به آسانی انجام خواهد داد. سازمان جنگل‌ها تنها باید اقداماتی چون آماده‌سازی عرصه و ممانعت از چرای دام را اتخاذ کند. به عنوان جمع‌بندی باید گفت: تنها راه‌حل علمی- عملی که امکان سلامت، توسعه و پایداری این منابع جنگلی را فراهم می‌سازد، تهیه، تنظیم و اجرای بدون وقفه طرح‌های جنگلداری است. اجرای طرح‌های جنگلداری ضمن اشتغال تعداد زیادی از فارغ‌التحصیلان رشته جنگل و کسب تجارب گسترده، راه‌های دستیابی به خروج دام و حل معضل دامداری در جنگل را مشخص می‌کنند.

امروز پس از گذشت چهار سال این واقعیت بر همگان اعم از طرفداران طرح موسوم به تنفس یا مخالفان آن مسلم شده است که علت اصلی تخریب جنگل‌های کشور تنها به بهره‌برداری‌های صنعتی از جنگل‌های کشور محدود نمی‌شود، بلکه حضور فعال دام و قاچاق چوب مشکل اساسی جنگل‌ها هستند که باید با اتخاذ تدابیر مناسب در اسرع وقت از میان برداشته شوند.

 

مطالب مرتبط
عناوین برگزیده