به گزارش می متالز، لطف الله میثمی فعال صاحبنام سیاسی و کارشناس باسابقه نفتی در این مراسم اظهار داشت: در آغاز سخنانم باید از موسسه مطالعاتی دین و اقتصاد تشکر کنم که بانی برگزاری این جلسه شد. وی ادامه داد: معروف است که آمریکاییها یک ضرب المثل دارند که می گوید کار نفتی ورای سیاست است.بدین معنی که بهتر است کسی وارد این کار نشود.در خصوص جریان ملی شدن نفت باید بگویم که مرحوم دکتر محمد مصدق در این راستا یک راهبردی را تنظیم کرد که البته درست به اجرا نرسید، و به هرحال شعارش مقاومت نامحدود بود که بر اساس آن بسیج حداکثری در میان مردم ایجاد کند که این کار را کرد و هم دربار و هم علما وارد این کار شدند و به خلع ید انگلیس در نفت ایران فتوا صادر کردند و قانون نانوشته ملی شدن صنعت نفت از مشروطیت هم چه بسا معروف تر و عمیق تر و فراگیر تر شد ، چرا که تصمیمی ملی تلقی می شد و مصدق بر این اساس وارد کار شده بود .اما در عمل ایجاد حساسیت نمی کرد و می گفت با شرکتی مثل آنگلو ایرانین اویل کمپانی AIOCمسئله و مشکل نداریم و بین ملت ایران و ملت انگلیس تضادی قائل نیستیم و دولتها یمان با غرورهای ناسیونالیستی شان روبروی هم نایستاده اند . از آن سو هم دشمن را محدود کرده بود به یک شرکت.اما به هرحال ما یک پیروزی بدست آورده بودیم و مشخص شد هروقت ملت ما متحد باشد، موفق خواهد شد.
میثمی بعدتر سفری به آمریکا داشت، آنهم در شرایطی که امریکا و انگلیس مخالف ملی شدن صنعت نفت ایران بودند . سفر مصدق با این هدف صورت گرفته بود که از وحدت این دوکشور جلوگیری به عمل بیاید و به هرحال تا آنجا در آمریکا پیش رفت که گفت همه مناطق نفتی و مثلا پالایشگاه نفت آبادان در دست انگلیس باشد و همان کارشناسان و کارگران خارجی سرکار باشند اما در نقش مقاطعه کارعمل کنند و مالکیت نفت در اختیار ایران باشد چون سرزمین ، سرزمینی بود که متعلق به ایرانیان بود.مصدق تا این حد هم کوتاه آمد .دعوا سر مالکیت بود.اما آنها طبعا زیر بار نمی رفتند و حتی در قرار داد بانک بین الملل هم که قرار بود از جانب ایران وارد شود این موضوع با مخالف آمریکا روبرو شد .دکتر عرفانیان استاد اقتصاد نفت ما در دانشکده فنی بود ، معتقد بود مشکل در خود ایران بوده چرا که مرحوم مصدق به اصل ملی شدن صنعت نفت معتقد بود اما در داخل عده ای بودند که برایشان تضاد آمریکا و انگلیس برایشان اهمیت داشت .آمریکا تنصیف منافع در عربستان را پذیرفته بود جبهه ملی هم معتقد بود که در همین حد کافی است اما مصدق روی اصل ملی شدن تکیه می کرد .حتی در مسئله قرار داد بانک بین الملل هم اصرار مهندس حسیبی این بود که آمریکا که از جانب ایران آمده است تا میانجی گری کند خط بخورد .امریکاییها تحت هیچ شرایطی نمی پذیرفتند.
وی ادامه داد: آمریکا تنصیف منافع برای عربستان را پذیرفته بود و جبهه ملی هم معتقد بودند که در همین حد کافی است اما مصدق همچنان به ملی شدن صنعت نفت تاکید داشت و می گفت بقایی و مکی در این جناح هستند که انگلیس برود و آمریکا بیاید .در واقع علاوه بر جنگ سرد دعوای انگلیس و آمریکا هم مطرح بود در ایران هم چنین بازتابهایی داشت.مصدق بر علیه کسانی که به ایجاد فضای کینه ورزی به انگلیس اقدام می کردند دائما نامه می نوشت که چنین نکنند.در واقع یک مسئله کوچک تبدیل شد به درگیری ملت ما با ملت انگلیس و دولت ما با دولت آنها و در ادامه هم تعطیل سفارت و دیگر ماجراها.کار به جایی کشید که دعوا ادامه یافت و اشتباه بعدی حزب توده هم که با اصل ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرده بود کار را بدتر کرد.حزب توده طوری وانمود کرد که از مصدق هم مصدقی تر است.بعد تر معلوم شد جنگ سرد شایعه ای بیش نیست و کمونیسم در ایران جرات و قدرت حضور و جایگزینی ندارد در ارتباط با این موضوعات کتابهای زیادی نوشته شده است.یک عده کودتا را در همین جنگ سرد می بینند و منافع باد آورده ای که ضربه خورد .اما درست تر این است که ملت ما واقعا رها شد از یک درآمد نفتی که عملا چندان درآمدی هم نبود و ما به خود کفایی اقتصادی نائل شدیم به طوری که صادراتمان بر وارداتمان فزونی گرفت.این که یک ملتی که تا تمام رگ و ریشه اش به نفت وابسته بوده است بتواند یک بسیج مردمی ایجاد بکند و از این وابستگی نفتی رهایی یابد کار بزرگی بود.خارجیها نمی توانستند تحمل کنند که یک کشور جهان سومی اینطور مستقل شود.مثلا کشوری مثل نروژ که نفت ندارد با مالیات و درآمدهای دیگر اداره می شود و در ایران نیز با تولید و مالیات مملکت اداره می شد و خب اگر درآمد نفتی هم اضافه می شد، مطمئنا ما از ژاپن جلو می افتادیم . میثمی اضافه کرد: پرکینز کتابی نوشته است به نام "قاتل اقتصادی" و در آن کتاب آورده است که آمریکا به هیچ وجه نمی توانست چنین موضوعی را تحمل کند و می خواست با ایران وارد جنگ شود ، اما از آنجا که جنگ در عین حال جنگی با استالین تلقی می شد و با حساسیت او روبرو می شد و شوروی هم در 1949 به بمب اتمی دست یافته بود، وارد جنگ آشکار شدن امکان پذیر نبود.بنابر این این جنگ را با تربیت کادرهایی در قالب کودتا به انجام رساند. بر اساس گفتههای پرکینز این یک جنگ بود.درسی که ما می گیریم این است که امریکا چیزی به نام دموکراسی را قبول ندارد و آنچه به آن تن می دهد ،دموکراسی لیبرال است و آقای فوکویاما هم به این موضوع اشاره کرده است که تاریخ وقایع گذشته است ولی برای گذشته نیست بلکه برای آینده است. او می گوید دبی و امارات بخش لیبرال را گرفته اند و امنیت و رفاه را آورده اند حال اگر دموکراسی هم نداشتند چندان مهم نیست .اما تونس دموکراسی را دارد اما چون لیبرالیسم را ندارد به مویی بند است. در ایران با ماجراهای مصدق و دیگران مثلا در شیلی و آمریکای لاتین این دموکراسی ایجاد شده بود اما آمریکا این را برنمی تافت.نکته دیگر این است که در دوره آقای خاتمی قیمت نفت حتی به محدوده 5 دلار هم رسید و به یاد دارم ایشان طی سفری که عربستان داشت وتوافقهایی که به عمل آورد آرام آرام قیمت نفت به 12 دلار رسید و بعدتر در نشریات خواندم که کمپانیها روی قیمت 12 دلاری توافق کرده اند چون این قیمت دقیقا معادل هزینه بوروکراسی نظام جمهوری اسلامی بوده است.یعنی این بوروکراسی ما یک پایگاه است که این در آمد نفتی ما – که البته نباید اسم آن را درآمد بگذاریم و در حقیقت ثروتی است که دارد می رود-معادل آن هزینه است.در قرارداد کنسرسیوم برخلاف قبل آمدند و گفتند بخشی از درآمد کمپانیها را باید خرج رفاه مردم کنیم و حلبی آبادها از بین بروند.الگوی مصرف راه افتاد .شیرینهانتر تحلیل کرده بود که بعد از کودتای 28 مرداد آنها به این رسیدند که بخشی از مردم به حدی از رفاه برسند که دیگر نهضتی مانند نهضت ملی شدن صنعت نفت به وقوع نپیوندد.
میثمی ادامه داد: به یاد دارم پرویز ثابتی در سلول ساواک به من می گفت که وقتی در کشور 400 هزار پیکان سوار داریم و رفاه ایجاد کرده ایم شماها واقعا با چه چیزی می خواهید درگیر شوید؟ وقتی رفاه نسبی ایجاد شده است ، مبارزه معنی ندارد.حتی بعد از انقلاب عظیم اسلامی این الگوی مصرف کنار گذاشته نشد و همچنان ادامه پیدا کرده است.حتی به اعتقاد من جا دارد سمیناری برگزار شود با موضوع مقایسه الگوی مصرف فعلی با گذشته .این هم درسی بوده است.تا وقتی این الگوی مصرف هست ما نمی توانیم از نفت دل بکنیم .گفته می شود قراردادهای آی پی سی ضرورت دارد و کردها و عراقیها قراردادهای آبکی بسته اند و ما هم مجبوریم چنین قراردادهایی ببندیم. من فکر می کنم باید برای این موضوع یک فکر جدی داشته باشیم.
این کنشگر سیاسی سالهای دور افزود: من زمانی که در آمریکا بودم در دادگاههای قرار دادها شرکت می کردم و می دیدم آنها هم مانند ما که در خیلی از زمینهها رساله داریم ، رسالههایی دارند بنام "حق الارض".یعنی اگر زمین کسی مخزن نفتی باشد برایش 12.5از قیمت اعلام شده را به او می دهند .اصطلاحا به این کار ROYAL PAYMENT یا حق الارض می گویند. همین معامله را در مورد ایران هم به کار بردند.چه در دارسی و چه در 1933 و چه در کنسرسیوم.اگر کار آنها را دقیق محاسبه کنیم می بینیم بیش از 12.5 درصد به ما ندادند.به یاد دارم که آن روزها در سال 41 جلوی در دانشکده فنی من بحثی با دکتر آیت داشتم . ایشان می گفت خوب شد که کودتا شد چون اگر نمی شد و حکومت به دست کمونیستها می افتاد ، آنها صاحب ایدئولوژی هستند و نمی شد از دستشان در رفت .اما آ مریکاییها ایدئولوژی ندارند و به سرعت می توانیم آنها را کنار بزنیم.من احساس کردم آمریکاییها هم ایدئولوژی دارند و از آن خارج نشده اند و از 12.5 درصد معروف بیشتر به ما ندادند . مثلا در همان قرارداد کنسرسیوم هم بهای سرکوب 15 خرداد را آمریکا و انگلیس از ما گرفتند .پرداخت مشخص انجام شد اما هنگامی که 12.5 درصد را به ما می دادند آن را داخل مالیات بردند و از سود ویژه کم کردند و در حقیقت یک جور عوام فریب کردند و بعد هم که 9 درصد تخفیف هم گرفتند و در واقع این در حالی است که همه شرکتهایهای عامل عملا عامل نبودند و فقط ناظر بودند، چرا که همه شرکتهای اکتشاف و استخراج و پالایشگاه فقط نظارت می کردند چون مالک نفت- چه در سر چاه و چه در عمق مخزن- بودند و روح ملی شدن را نداشتند.کارهای طراحی و مهندسی با شرکتها بود و این خیلی مهم بود .
میثمی ادامه داد: من در حفاری یکی از مناطق نفتی کار می کردم که منطقه ساسان بود و از چاه شماره یک به بعد را اجرایی کردیم.در آنجا می دیدم که وقتی یک دکل بالا می رود 150 هزار قطعه یدکی دارد و در این فرآیند همه قطعات و لولهها و سیمان و دیگر نیازهای کار از خارج وارد می شد و کنترکتور هم خارجی است که بر این اساس اگر محاسبه کنیم می بینیم که سهم ما از 12.5 درصد هم کمتر می شد.
موضوع دیگر حفاظت نفت بود که در گذشته به عهده خود انگلیسیها بود و به عشایر پولی می دادند تا مسئولیت حفاظت خطوط لوله را برعهده بگیرند . اما بعد از کنسرسیوم حفاظت بر عهده ایران بود. ولی به دلیل هزینه بر بودن ، حفاظت خطوط لوله نفتی تا رسیدن به دست مصرف کنندگان ، این خرج ،باید به هزینههای حفاظت هم اضافه می شد. در زمان کنسرسیوم 20 سنت هزینه یک بشکه نفت بود در صورتی که هزینه بیش از آن است و ما در موارد نفتی خسران داشتیم . اگر در هر بشکه نفت ، حفاظت در کلان آن را به حساب بیاوریم، با 12.5 درصد یاد شده در قرارداد، بیش از این درآمدی نداشته ایم و بر این اساس خالص درآمد خیلی پایین تر از اینها بود.
تنها نکته قوت کنسرسیوم وجود هیات مدیره درصنعت نفت بود.
قبل از انقلاب در هیات مدیره صنعت نفت کارشناسان ماهری وجود داشتند که همگی در خود مناطق نفتخیز کار کرده بودند . در آن هیات مدیرهها افرادی همچون رئوفی، بینا، توانا ... حضور داشتند که تبحر کافی داشتند و آمریکاییها واقعا از آنها می ترسیدند. منافع نفت ایران را همواره حفظ می کردند و از آمریکاییها حساب می کشیدند .پیشنهاد اتی که او به اقبال داد و او نیز به شاه منتقل کرد باعث مغضوب واقع شدن اقبال شد.ما آن زمان واقعا کارشناسان خوبی داشتیم.هیات مدیره ای که در گرمای خوزستان کار کرده و زحمت کشیده بودند در کار حضور داشتند .
اما بعد از انقلاب تا زمانی که آقای آقا زاده وزیر نفت بود همینطور بود.اما آقای مهندس زنگنه که آمد این داستان منحل شد و تبدیل شد به هیات وزیران و معاون وزیر.معاون وزیر هم طبعا پیرو سیاست روز است.تابع دولت است.اگر دوم خرداد بشود می شود دوم خردادی و اگر مثلا احمدی نژاد بیاید کسانی را می آورد که اصلا صنعت نفت را درو می کند .این هیات مدیره نفتی باید در این صنعت احیا شود.آنهم با ترکیبی که شامل مهندسین مخزن و اکتشاف و استخراج و تولید باشند.ما غیر از مرحوم شهید تندگویان که مهندس مخزن بود دیگر هرگز وزیری که چنین تخصصی داشته باشد نداشتیم. مادر صنعت نفت ،مهندسی مخزن است.برای همین صنعت نفت ما اینچنین آسیب دید که کارشناسان حقیق و کار کرده در هیات مدیرهها نداشتیم.در آمریکا دولت فدرال قانونی داشت که بر همه مخازن تسلط داشت و از همه میادین آخرین اطلاعات را اخذ می کرد.میزان بهره برداری با دولت فدرال بود و اجازه نمی دادند حتی یک قطره بیشتر از آنچه برنامه ریزی شده بود برداشت کنند.اما در ایران تخت گاز از میادین نفت می کشیدند .همان خاطره پرویز ثابتی که گفتم ادامه اش این بود که آمده بود در سلول ما و میگفت تو که در آمریکا و در ایران بودی و رفاه داشتی برای چه وارد مبارزه شدی؟ من گفتم ما را به آمریکا فرستادید که درس بخوانیم و ما در آنجا دیدیم آنها قانون حفاظت دارند اما در ایران این موضوع رعایت نمی شود و هرچه داد و فریاد کردیم فایده ای نداشت. به او گفتم ما یک پلی تکنیسین بودیم اما شما با این کارهایتان ما را پلیتیسین کردید.یعنی شما مارا سیاسی کردید.صنعت نفت اعضایی می خواهد که هم نفت را بفهمند و هم اقتصاد را و هم اقتصاد نفت را .قراردادها جای دوز و کلک بسیار دارد که اگر کارشناس نباشید این مشکلات پیش می آید. انگلیسیها در پرداختها سر پوند و یا دلار که خیلی با هم تفاوت دارند سر ما کلاه می گذاشتند.نفت یک کالای سیاسی است که کار در آن تخصص می خواهد.نفت نباید تابع سیاست باشد. ما با توجه به این که معمولا 20 تا 25 درصد محتویات مخزن قابلیت تولید دارد باید مهندسینی تربیت کنیم که آن 75 درصد را هم بتوانند استحصال کنند تا نسل آینده هم از این سرمایه محروم نشوند.