به گزارش می متالز، «تجارت فردا» در پروندهای (در شمارههای ۱۹۲ و ۱۹۵) این سفر را پوشش داده است. در این سفر که با همراهی محمد اکبرپور، اقتصاددان برجسته ایرانی بوده، به سوالاتی در مورد ایران نیز پاسخ داده شده است.
گزارش پیشرو خلاصهای از سفر او به ایران، نظرش در مورد رفتار مردم ایران و کارهای علمی است که این نوبلیست انجام داده است. علاوه براین، او ادامه راه خصوصیسازی و عبور از اقتصاد دولتی در ایران را نیز تشریح کرده است.
پل میلگرام ۷۲ ساله که نوبل اقتصاد ۲۰۲۰ را به همراه رابرت ویلسون ۸۳ ساله ازآن خود کرد، در تابستان ۹۵ از ایران دیدن کرد. اگرچه بهنظر میرسید این مسافرت بیشتر جنبه تفریحی داشته باشد، اما به دعوت استادان اقتصادی ایران، جلساتی با حضور او تشکیل شد و بسیاری از دانشجویان در آن شرکت کردند. همراه او در این سفر یکی از دانشجویان سابق او در استنفورد، محمد اکبرپور بوده که مصاحبهای از او در «تجارت فردا» به چاپ رسیده است. پل میلگرام که بهعنوان یکی از شاخصترین اقتصاددانان حوزه طراحی بازار و طراحی مکانیزم شناخته میشود، در دیگر شاخههای علم اقتصاد خرد مانند نظریه بازی، سازماندهی صنعتی و نیز نظریه قراردادها صاحبنظر است. در گفتوگویی که با اکبرپور داشته به نکتهای در مورد حلقه اقتصاددانان دانشگاه نورثوسترن آمریکا اشاره شده است که این حلقه شروع یک حرکت جدید در حوزه نظریه بازیها، اقتصاد اطلاعات و بازارهای مالی بوده است. به لحاظ تاریخی در دهه ۱۹۸۰ میلادی، دانشکده اقتصاد نورثوسترن، واقع در ایالت ایلینویز آمریکا، میزبان چندی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان در حوزه نظریه بازی، اقتصاد اطلاعات و بازارهای مالی بود که این حلقه منجر به تبیین و ارائه نظریات بسیار مهمی در مورد مکانیزم قیمتگذاری، حراج و تاثیر اطلاعات در این زمینه شد. بهطوری که فعالیتهای آنها تاثیر بسزایی در حل بسیاری از مسائل روزمره بنگاههای خصوصی و دولتی داشته است.
یکی از سوالاتی که از پل میلگرام پرسیده شده، دلیل سفر او به ایران بوده است. او دلیل اصلی سفر خود به ایران را دو شاگرد ایرانی خود محمد اکبرپور و سیدعلی مدنیزاده عنوان کرده و گفته: «همانطور که قبلا هم گفتم، همیشه از تو و سیدعلی (مدنیزاده) که دانشجوهای بسیار خوب من بودید و انسانهای خوبی هستید احساس خوبی میگرفتم. همیشه مشتاق بودم که ببینم شما از چه سرزمینی آمدهاید و حالا آمدم و اینجا هستم.» او در مورد کیفیت سفر خود به ایران نیز گفته است: «خیلی چیزها دیدم که هنوز تحلیلی درباره آن ندارم. تناقضهایی هم دیدم که باید بیشتر درباره آن مطالعه کنم. مثلا رفتاری که مردم با خودشان و دیگران دارند. اینکه بسیار خوشبرخورد و مهربان هستند اما رفتارشان در رانندگی و در خیابان و ترافیک بسیار بد است. برای من جالب بود، آن شب که با تعدادی استاد دانشگاه قرار گذاشتیم و من و تو چند دقیقه زودتر در محل قرار حاضر شدیم اما اولین نفری که سر قرار حاضر شد، ۴۰ دقیقه تاخیر داشت. خب هنوز به این نتیجه نرسیدهام که اگر برای مردم در تهران، وقت اینقدر بیاهمیت است، چطور در خیابان اینقدر بد رانندگی میکنند و سر ثانیهها با هم رقابت میکنند. راستش گیج شدهام و هنوز درباره آن جوابی پیدا نکردهام. اما یک موضوع دیگر هم برای من خیلی خوشایند بود. احترامی که شما به بزرگترها میگذارید برای من خیلی دوستداشتنی است و حتی احترامی که مردم برای هم دارند فوقالعاده است و البته مهمتر از همه، نوع روابط خانوادهها برایم جالب است. اینکه من را برای شام با خانوادهات آشنا کردی و دورهمیهای خانوادگی خوبی را دیدم، بسیار عالی بود. خیلی خوش گذشت و تازه فهمیدم آنها که با من شام خوردند، فقط بخش کمی از اقوام تو بودند که معمولا دور هم جمع میشوند. آرزو دارم خانواده من هم در آمریکا چنین دورهمیهای صمیمانهای را تجربه کنند. راستش خیلی عالی بود.»
اکبرپور در بخشی از این گفتوگو به اقتصاد ایران اشاره میکند که یک اقتصاد نفتمحور است ولی سالهاست در تلاش است که صنایع خود را خصوصیسازی کند و از میلگرام میپرسد که یک کشور نفتی در میانه خصوصیسازی به چه موارد مهمی باید فکر کند. او در پاسخ به این سوال میگوید: «به هر حال وقتی دولتها درحال خصوصیسازی داراییهای خود هستند اهداف گوناگونی را دنبال میکنند. یکی از این اهداف ایجاد رقابت با هدف بهبود شرایط مصرفکنندگان است. در مورد خصوصیسازیهای نفتی این مورد کمتر اهمیت دارد چون مصرفکنندهها خارجی هستند. مورد مهم دیگر این است که درآمدها چطور از بخشهای مختلف به دست میآید و چطور میتواند بهطور عادلانه بین مردم کشور تقسیم شود. ایرانیها نیز همانند مردم کشورهای دیگر نیازهایی دارند و دولت نباید مهمترین سرمایهاش را به راحتی با سپردن به تعدادی ثروتمند فعال در صنعت از دست بدهد. دولت باید برای خصوصیسازی مزایدهای طراحی کند که اولا درآمد بالایی برای دولت تولید کند و پس از آن، شرایط بازار خصوصی شده پس از خصوصیسازی به شکلی باشد که رقابت بالای صنایع به بهبود حقوق مصرفکنندگان منجر شود. مساله دیگری نیز که در مورد مزایده وجود دارد این است که دولت چطور نشان میدهد که به خروجی مزایده متعهد است. خریدار همیشه نگران این است که دولت چقدر به حقوقی که متعهد میشود، پایبند است، چون به هر حال دولت، دولت است و به کمک تغییر قوانین و مالیاتگیری بخشی از کالای فروختهشده را پس میگیرد. بنابراین دغدغههای خریدار هم باید در نظر گرفته شود، اینکه دقیقا چه کالایی با چه شرایطی به فروش میرسد باید دقیق مشخص شود و نهایتا بازار باید با تدبیر طراحی شود تا خریداران حاضر باشند قیمتهای بالایی بپردازند و ثروت حاصل آمده بهکار دولت بیاید.»
این برنده جایزه نوبل اقتصاد۲۰۲۰ در مورد مقالههای خود گفته است: «برخی از مقالههایم براساس رساله دکترایم نوشته شدهاند. این رساله قبل از اینکه به نورثوسترن بروم نوشته شده بود. بعد از آن، کار روی حراج قیمت ثانویه با ارزش مشترک (Common Value) را آغاز کردم و در آن، خاصیت نسبت احتمالی یکنواخت (Monotone Likelihood Ratio) را معرفی کردم. زمانی که رابرت وبر به آنجا آمد ما این ایده را به مقاله نظریه حراجمان وصل کردیم. مقالههای دیگری که در آن زمان نوشته میشد و شرح دادم در مورد طراحی مکانیزم بود. اما قصد نداشتم دنبالهروی ایده دیگران باشم. میدانی راستش خیلی دوست داشتم مسیر پژوهش خودم را بسازم. طراحی مکانیزمهای بهینه در محیطهای اقتصادی گستردهتری که روی آن مطالعه داشتم بهنظر بسیار سخت میرسید و من حقیقتا بهدنبال یک مکانیزم کاربردی و عملی بودم. این البته طرز تفکری است که تا امروز، من را رها نکرده است و فکر کنم تو خوب با آن آشنا هستی. مقاله دیگری که در آن زمان کار کردم و جان رابرتز بلافاصله پس از ورود من به نورثوسترن در این کار به من پیوست، مساله قیمتگذاری حدی (Limit Pricing) بود. براساس نظریه استاندارد، برای مانع شدن از ورود یک رقیب جدید به بازار، شرکتها قیمتی پایینتر از قیمت بهینه مدنظرشان تعیین میکنند. اما سوال بیپاسخ این است که چرا این قیمت مانع ورود رقبا میشود؟ رقبا به هر حال میدانند که در صورت ورود، با پاسخی متفاوت از شرکت حاضر در بازار مواجه خواهند شد و مشخص نبود که آن قیمت کمتر چه نقشی را ایفا میکند. من این کار را با جان رابرتز بلافاصله پس از ورود به نورثوسترن انجام دادم چراکه پاسخ آن را در ذهن آماده داشتم. تابستان قبل از اینکه به GSB بروم بهعنوان مشاور در چندین پروژه بینالمللی کار میکردم که یکی از آنها ورود شرکت رکسنورد به بازار برزیل بود. این شرکت باید با شرکت بینالمللی هاروستر در بازار برزیل رقابت میکرد. ما بهعنوان مشاور درباره اینکه چه زمان و مکانی برای ورود به بازار سودآور است یا اینکه در چه مکانی باید شرکت را مستقر کنیم و اینکه رشد بازار تا چه حد سریع است و موضوعات دیگر به تجزیه و تحلیل بازار پرداختیم. سوال اصلی در این موضوع چگونگی پاسخ رقابتی و متقابل شرکت اینترنشنال هاروستر به این ورود بود و ما با توجه به آخرین جزئیات مورد نیاز برای ورود، همه اینها را تجزیه و تحلیل و پیشبینی کردیم. نتایجی که آنجا حاصل شد این بود که قیمت کالا در بازار به یکسوم قیمت پیش از ورود ما کاهش خواهد یافت. بنابراین برای شرکتی که قصد ورود به بازار را دارد ولی اطلاعات کافی در مورد وضعیت دقیق بازار ندارد، قیمت پیش از ورود میتوانست بهعنوان سیگنالی از شرایط بازار عمل کند و به همین دلیل قرار دادن قیمتی پایین توسط شرکتی که درحالحاضر در بازار فعال است، میتوانست احتمال حضور یک شرکت جدید را کم کند. مدلی که جان و من در این باره نوشتیم اساس مقاله قیمتگذاری حدی شد که در آن به مسائل بسیار زیادی پرداختیم. این مقاله تا حد زیادی نخستین مقاله سیگنالینگ به شکل کاملا رسمی در تئوری نظریه بازی بود. البته مقاله مهم مایکل اسپنس در سیگنالینگ پیش از آن نوشته شده بود، اما مایکل خیلی دقیق به مدلسازی مساله سیگنالینگ به شکل یک بازی نپرداخته بود و مقاله ما اولین مقالهای بود که آن ادبیات را باز کرد. پس از آن، در یک مقاله با نانسی استاکی به اطلاعات، مبادلات و دانش عمومی پرداختیم. این در واقع برگرفته از یک سوال از تمرینهای من در کلاسهای نظریه تصمیمگیری برای دانشجویان مقطع دکترا بود. نکته جالب این است که آن زمان بهنظرم این مقاله در حد همان تمرین یک درس دکترا بود و خیلی سادهتر از آن بود که بخواهد به یک مقاله تبدیل شود.»
توصیه نوبلیست اقتصادی به علاقهمندان اقتصادی
پل میلگرام معتقد است که عوامل زیادی در موفقیت در رشته اقتصاد موثر است. اما او به علاقهمندان به این رشته توصیه میکند که علاوه بر پیش زمینه قوی ریاضی، دغدغه کلی نسبت به مسائل دنیا داشته باشند مثل مشکلات اقتصادی در سطح دنیا مثل نابرابری، گرم شدن دنیا (Global Warming) آیا یک بازار خوب کار میکند یا خیر، یا حتی تاثیرات سیستمهای آموزشی بر جامعه و عوامل مختلف دیگر.
او در مورد گرایشهای اقتصادی تاکید دارد: «اقتصاد به ما کمک میکند تا بتوانیم بهصورت ویژهای با دادهها کار کرده و با در نظر گرفتن علت آنها مدلهایی را از این دادهها استخراج کنیم. در واقع اقتصاد به افراد یک چارچوب مشخصی میدهد که میتوانند در بسیاری از مباحث و زمینههای مختلف از آن استفاده کنند، اما وقتی بخواهیم آن را برای تشریح و بررسی مسالهها استفاده کنیم این چارچوب به خودی خود بسیار تکنیکال است. مثلا برای طراحی بازار، یا تشخیص اینکه چه بخشی از طیف امواج رادیویی را باید فیلتر کنیم به بسیاری از علوم مثل ریاضی، علوم کامپیوتر و مهندسی نیاز داریم و معمولا این مسائل از طریق افرادی حل خواهد شد که پیشزمینه تکنیکال از همه این زمینهها داشته باشند و البته این موضوع بستگی به این دارد که هر فرد در کدام شاخه اقتصاد میخواهد کار کند. مثلا اگر در زمینه اقتصاد توسعهای (development economics) کار میکنید و میخواهید برای مثال آزمایشهایی را در این حوزه انجام بدهید برای این کار به یکسری پیشزمینهها درباره مسائل دیگر نیاز دارید. کسانی که این کار را میکنند به محیط و توسعه اقتصادی توجه زیادی دارند. اما برای اینکه در پژوهش هم موفق باشند مثلا باید بتوانند آزمایشهای خوبی هم طراحی کنند و به انجام برسانند و این باز هم ریاضیات قوی میخواهد و همانطور که مشاهده میکنید ریاضیات بسیار مهم است.»
در بخشی از سفری که پل میلگرام به ایران داشته در مورد علم جدید طراحی بازار سخنرانی کرده است. در این جلسه آموزشی که در ۱۴ شهریورماه ۱۳۹۵ برگزار شد، محمد اکبرپور، علی شوریده و پل میگرام سخنرانی کردند. سخنران اول اکبرپور بود که به معرفی شاخه طراحی بازار و برخی از مهمترین کاربردهای این حوزه از جمله حراج بازار و پیوند کلیه پرداخت. سپس شوریده از تحقیقات کاربردی این شاخه اقتصاد در حوزه بازارهای مالی صحبت کرد. در نهایت میلگرام سخنرانی خود را شروع میکند. او در شروع سخنرانی خود به پایهایترین تعاریف اقتصادی در این زمینه یعنی محصول اشاره کرد و سپس به بررسی مبانی نظری موضوع پرداخت. او بهطور خاص به جنبههایی ارجاع داد که بیشتر آنها را محمد اکبرپور در ارائه آغازین خود به تفصیل بیان کرده بود. از همین رو درک مثالهای مطروحشده از سوی میلگرام برای مخاطبان چندان سخت نبود. مهمترین نکته آکادمیکی که در این مرحله میلگرام به آن اشاره کرد، ارائه توضیحاتی پیرامون الگوریتم حریصانه بود. الگوریتم حریصانه یا آزمند شبیه روشهای پویا اغلب برای حل مسائل بهینهسازی استفاده میشوند. این الگوریتم بهترین انتخاب را با توجه به شرایط مساله انجام میدهد به امید آنکه با ادامه همین روش بهینهسازی انجام شود. البته این نکته را که بهترین انتخاب فعلی ما را به جواب بهینه میرساند، باید اثبات کرد. در شیوه حریصانه در هر مرحله عنصری که بر مبنای معیاری معین بهعنوان بهترین مورد بهنظر میرسد، بدون توجه به انتخابهایی که قبلا انجام شده یا در آینده انجام خواهد شد، انتخاب میشود. الگوریتمهای حریصانه اغلب راهحلهای سادهای هستند. در روش حریصانه برخلاف روش پویا، مساله به نمونههای کوچکتر تقسیم نمیشود. به عبارت دیگر در روش حریصانه، رسیدن به هدف در هر گام مستقل از گام قبلی و بعدی است. یعنی در هر مرحله برای رسیدن به هدف نهایی، مستقل از اینکه در مراحل قبلی چه انتخابهایی صورت گرفته و انتخاب فعلی ممکن است چه انتخابهایی در پی داشته باشد، انتخابی که در ظاهر بهترین انتخاب ممکن است، صورت میپذیرد. به همین دلیل است که به این روش، روش حریصانه گفته میشود. او صحبتهای خود را اینگونه ادامه داد: وجود مشکلات و تحولات پیچیده دنیای امروز که حل آنها را فراتر از قلمرو یکرشته خاص برده باعث رشد پژوهشهای میانرشتهای شده که خود مستلزم همکاریهای مشترک میان رشتههای گوناگون علمی است. محصور ماندن مطالعات در مرزهای مشخص رشتهای، نهتنها مانع نوآوری و خلاقیت میشود، بلکه نمیتواند پاسخگوی مسائل و مشکلات بسیار پیچیده دنیای امروزی باشد. یکی از اصلیترین این مطالعات میانرشتهای، اقتصاد و بازار امواج رادیویی و تلویزیونی است که تیم آکادمیکی با هدایت این اقتصاددان به طراحی بازار و قیمتگذاری آن پرداخته است. او ضمن اشاره به پیچیدگیهای فنی و محاسباتی این مدل، تاکید کرد خوشبختانه در حال حاضر این مدل به قدری خوب کار میکند که حتی خود ما هم از کارکرد خوب آن شگفتزده شدهایم.