به گزارش می متالز، بخش معدن، یکی از بخش های اقتصاد ایران است که ولی سالیانه حدود یک درصد از مواد معدنی موجود استخراج می شود و تقریباً نیمی از حدود ۴۱۰ میلیون تن مواد معدنی استخراج شده در کشور مربوط به سنگ آهن و سنگ مس است.
هر چند که مقامات وزارت صنعت، معدن و تجارت رقم های مختلف ۴۱۰، ۴۱۵، ۴۷۰ و ۴۹۰ میلیون را برای کل استخراج مواد معدنی سال ۱۳۹۸ اعلام کرده اند ولی بالاترین میزان و خوشبینانه ترین عددها هم، با ظرفیت هایی فعلی، فاصله بزرگی دارد.
در گفت و گو با مهندس سعید عسکرزاده، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگ آهن ایران، اوضاع استخراج مواد معدنی مختلف در کشور و سنگ آهن به طور خاص مورد کند و کاو قرار گرفته است.
در حوزه اکتشاف نقصان بسیار جدی وجود دارد و تمام تمرکز بخش استخراج و فرآوری، بر اکتشافات دو دهه ابتدایی شکل گیری سازمان زمین شناسی بوده و در دهه های ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰، ما هر چه ذخیره یا محدوده قابل توجهی را کشف کرده بودیم، بر همان معادن متمرکز شدیم و معادن جدیدی به این مجموعه اضافه نشده.
وضعیت استخراج و حتی در مرحله بعد از استخراج یعنی توسعه صنایع معدنی، کاملاً ملموس و خوب بوده و در زنجیره تولید فولاد، همیشه معدن و صنایع معدنی، جلوتر از بخش های جذابی مانند انتهای زنجیره اعم از صدور شمش یا محصولات فولادی بود. نا بایستی علل اصلی را در همت معدن کاران برای توسعه بخش صنایع معدنی است.
این اتفاق خوب در کشور رخ داده است اما درباره این که آیا این اتفاق، بهترین اتفاقی است که بیفتد و هدف مطلوب ما اتفاق افتاده یا خیر، باید بگویم که قطعاً جواب ما مثبت نیست. ما در طبقه بندی فعالیت های معدنی، سه طبقه اصلی داریم اعم از «اکتشاف»، «استخراج» و «فرآوری». هر کدام از آنها به زیر بخش هایی تقسیم می شوند و مثلاً اکتشاف شامل مراحلی مثل پی جویی اولیه می شود.
در حالت کلان، ما یک اکتشاف داریم و یک استخراج و یک فرآوری. به نظر می رسد در حوزه استخراج و فرآوری، بخش معدن و صنایع معدنی ایران نمره نسبتاً گرفته ایم ولی نمی خواهم بگویم این نمره، نمره مطلوب است.
با این حال، در حوزه اکتشاف نقصان بسیار جدی وجود دارد و تمام تمرکز بخش استخراج و فرآوری، بر اکتشافات دو دهه ابتدایی شکل گیری سازمان زمین شناسی بوده و در دهه های ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰، ما هر چه ذخیره یا محدوده قابل توجهی را کشف کرده بودیم، بر همان معادن متمرکز شدیم و معادن جدیدی به این مجموعه اضافه نشده. به نظرم این وضع نشان دهنده نقصان است و اکتشافات، کاملاً از آن چیزی که به عنوان یک کشور معدنی، لایق آن بودیم عقب بودیم.
در ارتباط با این که چرا وارد تعامل با کشورهایی شدند که می توانند گزینه های بهتری هم کنار آنها قرار بگیرد، باید بگویم ورود به این بحث ها نیاز به تحلیل ترکیبی دارد اعم از تحلیل تاریخ، سیاسی و اقتصادی و قاعدتاً مطالعات ویژه ای می طلبد.
البته به این نکته هم اشاره کنم که ما بهترین نتایجی که رد کشور داریم مربوط به مطالعاتی است که در دوره شوروی در ایران انجام شده. کارهای بسیار خوبی هم در بخش معدن، آمریکایی ها در ایران انجام داده اند که آنها ناکام مانده ولی به هر حال، تقریباً هر چه در کشور داریم نتیجه مطالعات روس ها است. در آن زمان، روس ها مطالعات خوبی انجام دادند و در این زمینه به روز بودند.
ما کار جدی در حوزه اکتشافی انجام نداده ایم و هر کارهایی که انجام شده کارهای جسته و گریخته و بررسی محدوده های کوچک و پهنه های مختلف بوده و من فکر می کنم بیش تر کارهای بنگاهی بوده است.
واقعیت این است که ما به برخی استانداردها و پایش های استاندارد ملی نیاز داریم و در حوزه اکتشاف، این کارها نیازمند یک فرآیند همراه با جهش است. وقتی که ما در یک بخش دچار نقصان می شویم، برای جبران آن نیازمند این هستیم که یک کار مضاعف انجام شود و این موضوع با این که بگوییم توجه بیش تری کردیم یا بگوییم ۲۰ درصد بودجه را بالا بردیم، قابل تحقق نیست و وقتی عقب مانگی زیادی در یک بخش داریم، هیچوقت جبران نمی شود.
ما کار جدی در حوزه اکتشافی انجام نداده ایم و هر کارهایی که انجام شده کارهای جسته و گریخته و بررسی محدوده های کوچک و پهنه های مختلف بوده و من فکر می کنم بیش تر کارهای بنگاهی بوده است.
تفاوت اساسی وجود دارد بین آن فعالیت هایی که ما به آن اقدامات ملی می گوییم و آن فعالیتی که بنگاه ها در حول و حوش محدوده معدنی خودشان یا در جاهای مختلف انجام می دهند. ما کار زیربنایی جدی اکتشافی در نظر داریم و هیچوقت چنین کاری انجام نشده.
برای مثال، یک کار جدی در کشور شیلی انجام شد و شیلی را به یک کشور معدنی تبدیل کرد یا همین طور کاری که در کانادا انجام شده و انجام می شود و همین طور کاری که در استرالیا انجام شده و ادامه دارد. این کشورها، بلافصل تکرار می شود پایش کل سرزمین و به عمق رفتن به جای پایش های سطحی.
بر این اساس، ما در انجام این کارها، خیلی عقب هستیم. اتفاقاً انجام این کارها، بسیار پُر ریسک و در عین حال بسیار بسیار درآمدزا است. اگر که دولت ها، این کار را شروع کنند دو مزیت می توانند داشته باشند. یک مزیت این است که بخش خصوصی، تمایلی به اقدامات ریسک پذیر ندارد و وقتی قوانین تعدیل شود، بخش خصوصی را تشویق می کند که به این حوزه ورود کنند.
از سوی دیگر، ما به منابعی دست پیدا می کنیم که می تواند وضعیت کشور را بهبود بدهد. حتی اگر ابن منابع در یک فرآیند، توسط بخش خصوصی انجام شود باز دولت از نظر بهره مندی از طریق مالیات و حقوق دولتی، می تواند منتفع شود. در مجموع، اقدام جدی در این حوزه انجام نشده و تقریباً می شود گفت کاری انجام نشده. البته وقتی می گویم تقریباً به خاطر این است که گه گاه، اتفاقاتی بعد از سال ۱۳۶۰ هم رخ داده است ولی آنچه که داریم و داشته های ما محسوب می شود، واقعاً مربوط به همان اکتشافات سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ است.
واقعیت این است که ما به برخی استانداردها و پایش های استاندارد ملی نیاز داریم و در حوزه اکتشاف، این کارها نیازمند یک فرآیند همراه با جهش است. وقتی که ما در یک بخش دچار نقصان می شویم، برای جبران آن نیازمند این هستیم که یک کار مضاعف انجام شود.
بله. این رقم واقعی است و ما آثار آن را در بقیه حلقه های زنجیره تولید فولاد و در صنایع فولادی می بینیم. بر این اساس، قطعاً درست است.
میزان استخراج سنگ آهن، تقریباً روشن است. به خاطر این که می شود آن را رهگیری و مشخص کرد. در مورد کُل استخراج مواد معدنی، ما با عدد اول آقای اسماعیلی، بیش تر موافق هستم. من فکر نمی کنم ۴۹ میلیون تُن، استخراج شده باشد.
عدد ۴۹۰ میلیون تُن، چندان واقعی به نظر نمی رسد. یک نکته حاشیه ای هم بگویم. یکی از ایرادات ما همین است و یکی از بزرگترین اِشکالات ما در حوزه معدن، از همین جا شروع می شود یعنی نداشتن آمار! حتی در ارتباط با فعالیت معادن، آمار وارقامی که راجع به میزان استخراج و بهره برداری اعلام می شود بدون ایراد نیست و ما سامانه مشخصی برای تهیه آمار و اعداد دقیقی که بتوان به آنها اتکا کرد، نداریم.
البته صرفاً عدد تناژ استخراجی، اعداد دقیقی را به ما نمی دهد. برای مثال فرض کنید اگر ما ۹۰ میلیون تُن سنگ آهن با عیار ۵۰ درصد استخراج کنیم، با ۹۰ میلیون تُن سنگ اهن با عیار ۳۵ درصد، خیلی متفاوت هستند. سنگ آهن با عیار ۳۵ درصد، با ریکاوری (بازیابی) حول و حوش ۷۰ درصد، عملاً بیش از ۴۵ میلیون تُن با عیار ۵۰ درصد نمی شود ولی اگر آن ۹۰ میلیون تُن سنگ آهنی که در یک سال استخراج شده با عیار ۵۰ درصد باشد، دو برابر عیار ۳۵ درصد می شود.
به نظرم این عدد ۴۹۰ میلیون تُن دقیق نیست. من فکر می کنم همان عدد اول یعنی ۴۱۰ میلیون تُن درست است. من فکر می کنم ما در سال ۱۳۹۹ حداقل کاهش جدی تولید ماده معدنی سنگ آهن را شاهد خواهیم بود. تا همین الان هم (آبان ۱۳۹۹) به نظر می رسد این اتفاق رخ داده است. این کاهش چند دلیل مشخص دارد و یک دلیل این است که بالاخره با آن فرآیندهای قیمت گذاری و به طور مستمر معطل کردن و بازی کردن با اعداد و جلسه پشت جلسه برگزار کردن و این که هیچوقت هم نتیجه ای هم از این جلسات حاصل نشد، به جایی رسیده ایم که برای بسیاری از معادن به صرفه نیست.
از طرف دیگر، با بعضی از این ارقام و اعداد (قیمت)، دیگر معدن دار نمی تواند پیمانکار بگیرد. چرا که پیمانکاران با این اعداد و ارقام کار نمی کنند. از طرفی، صادرات معادن محدود شده. در کاری که صادرات می توانست برای این معادن، ارز آوری داشته باشد و با این ارز حاصل از صادرات، می توانستند ماشین آلات و قطعات یدکی تامین کنند ولی الان هم، این امکان از معادن گرفته شده.
من فکر می کنم سال ۱۳۹۹، اولین سالی خواهد بود که آسیب هایی از این تصمیمات غلط بخشنامه های سال های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ وزارت صنعت، معدن و تجارت، به بخش معدن وارد شود. طبیعی است اگر برای این وضع چاره جویی نشود، در سال ۱۴۰۰ به شدت تشدید خواهد شد.
سال ۱۳۹۹، اولین سالی خواهد بود که آسیب هایی از این تصمیمات غلط بخشنامه های سال های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ وزارت صنعت، معدن و تجارت، به بخش معدن وارد شود. طبیعی است اگر برای این وضع چاره جویی نشود، در سال ۱۴۰۰ به شدت تشدید خواهد شد.
این عددها، به نظرم اعداد راف (مبهم و غیر قطعی) هستند. این نکته را هم در نظر بگیرید که وقتی اعداد بر پایه مبانی درست آماری استوار نباشند، عموماً وزرا و کسانی که می خواهند گزارش بدهند، سعی می کنند با حالت های خوشبینانه موضوع را مطرح کنند. در نتیجه یک مقدار با واقع بینی فاصله می گیرند. به طور مشخص من فکر می کنم که در سال ۱۳۹۸ ما بیش از حول و حوش ۴۱۰ یا ۴۱۵ میلیون تُن استخراج مواد معدنی نداشته باشیم. عددهای دیگر، خیلی خوشبینانه است که واقعی نیست.
من چند جمله ای را مطرح کرده و فکر می کنم این بحث ها را تا الان به صورت برجسته بیان نکرده ام ولی این بحث ها را باید به صورت روشن تر مطرح کرد. چرا که در مباحثی که کارشناسان دنبال می کنند این نکات دارای اهمیت است.
اولاً این که آن ۵۵ میلیون تُن، عدد منطقی ای نبود. چرا که بر اساس توانمندی های داخلی، به نظر می رسید ما می توانیم در حد ۴۵ میلیون تُن فولاد در سال ۱۴۰۴ تولید کنیم و آن افزایش ۱۰ میلیون تُنی، افزایش درستی نبود. در نهایت برای ۵۵ میلیون تُن فولاد برنامه ریزی شد و سرمایه گذاری هایی اتفاق افتاد. در این چارچوب، برای ایجاد کارخانجات فولاد سرمایه گذاری شد. متاسفانه به جای این که از ابتدای زنجیره تولید فولاد شروع کنند، از بخش شمش فولاد شروع کردند.
به همین دلیل، سال های سال است که به طور کامل مجوزهای مربوط به تولید ۵۵ میلیون تُن فولاد داده شده و سرمایه گذاری های اولیه حداقل در بخش های ساختمانی و محوطه سازی، اتفاق افتاده است. این عدد، عدد ظرفیت اسمی است و اگر ما با ۷۰ درصد ظرفیت اسمی، فولاد تولید کنیم عدد خوبی است یعنی عدد فاصله دار و معنی دار با اعداد جهانی نیست.
ما اگر اعداد خودمان را به ۷۵ درصد ظرفیت اسمی برسانیم در دنیا در حد و اندازه های قابل قبولی فعالیت خواهیم کرد. بدیهی است که ۷۰ درصد آن ۵۵ میلیون تُن، کاملاً با عدد ظرفیت اسمی ۵۵ میلیون تُن متفاوت است. به همین دلیل، روی ۴۰ میلیون تُن فولاد در سال ۱۴۰۴، باید روی تولید واقعی حساب کرد و به همین نسبت، در سال های قبل تر تا به این ظرفیت برسد اعداد تولید فولاد ما پایین تر خواهد بود.
برای ۵۵ میلیون تُن فولاد برنامه ریزی شد و سرمایه گذاری هایی اتفاق افتاد. در این چارچوب، برای ایجاد کارخانجات فولاد سرمایه گذاری شد. متاسفانه به جای این که از ابتدای زنجیره تولید فولاد شروع کنند، از بخش شمش فولاد شروع کردند.
این عدد درست است. ظرفیت تولید فولاد ما حول و حوش ۴۰ میلیون تُن است و اگر ۷۰ درصد ظرفیت اسمی را در نظر بگیریم به همان مقدار تولید فولاد می رسیم.
من نمی توانم پیش بینی کنم ولی اگر با همین رویّه پیش برویم فولادی ها کم کم متوجه خواهند شد که آسیب خوردن بخش معدن باعث کم شدن تولید واقعی و امکان تولید در زنجیره فولاد می شود. اگر شرایط برای حیات و بقای بخش معدن و توسعه بخش معدن، فراهم نکنیم بخشی که از این وضعیت، بیش ترین اسیب را خواهد دید بخش فولاد سازی ایران خواهد بود. به دلیل این که من معتقد هستم فولاد سازی ما بر یک شرایطی استوار شده که بدون استفاده از یارانه بخش سنگ آهن (قیمت پایین خرید سنگ آهن داخلی) و یارانه مرتبط با مواد اولیه و انرژی، قابلیت رقابت با کارخانه های فولاد ترکیه، چین و ژاپن ندارد.
ما فولادی نداریم که بگوییم اشکالی ندارد که اگر سنگ آهن در داخل کشور وجود نداشت، از خارج از کشور بیاورد و همچنان به طور رقابتی، محصولات را تولید کند و بتواند به حیات و دوام خودش ادامه بدهد. چون این اتفاق نمی تواند رخ بدهد باید حتماً ساختار را اصلاح کنیم. هر چند که تولید ۴۰ میلیون تُن فولاد در سال ۱۴۰۴، عدد قابل توجهی در سطح جهانی نیست و خیلی عدد سنگینی، سنگ آهن نیاز نداریم.
ما فولادی نداریم که بگوییم اشکالی ندارد که اگر سنگ آهن در داخل کشور وجود نداشت، از خارج از کشور بیاورد و همچنان به طور رقابتی، محصولات را تولید کند و بتواند به حیات و دوام خودش ادامه بدهد. چون این اتفاق نمی تواند رخ بدهد باید حتماً ساختار را اصلاح کنیم.
میزان نیاز کشور به سنگ آهن، همین حدود خواهد بود. حتی اگر سنگ آهن در داخل نداشته باشیم تامین آن در دنیا کار سختی نیست.
به طور دقیق نمی توانم عددی را اعلام کنم ولی حداقل ۱۰ درصد کاهش استخراج سنگ آهن خواهیم داشت. ما اگر برای این بخش، فکری نکنیم فولاد ما این قابلیت را ندارد که سنگ آهن را با قیمت جهانی وارد کند. میزان استخراج سنگ آهن دنیا، بسیار زیاد است و میزان استخراج ما نسبت به استخراج کشوری مثل چین، عدد بزرگی نیست. چین می تواند سنگ اهن مورد نیاز را تامین کند ولی موضوع این است که ظرفیت فولاد سازی ما از نظر قیمت تمام شده، به نحوی نیست که بتواند با مواد اولیه خارجی دوام داشته باشد و تولید فولاد را ادامه بدهد.
به همین دلیل، ما حداقل باید قدر داشته های خودمان و مزیت نسبی خودمان را در بخش معدن بدانیم و بخش معدن را تقویت کنیم هم از نظر اکتشاف و هم از نظر قیمت گذاری مناسب، تا بتواند تداوم استخراج و تولید داشته باشد.