به گزارش می متالز، محمدرضا عربی مزرعه شاهی با انتشار مطلبی در فضای مجازی با عنوان "ما و بازار سرمایه" اعلام کرد: وقتی صدا و سیما در مصاحبه سیگنال شاخص چند میلیونی می داد و با تهیه گزارشی از یکی از روستاهای کوچک استان های محروم، سرمایه گذاری در بازار سرمایه را آنگونه ساده و آسان جلوه می داد که حتی کشاورز معمولی هم می تواند در آن وارن بافت باشد.
وقتی برخی مسئولین دولت روزانه بیش از تعداد رکعت نمارهای یومیه مصاحبه و از بورس تعریف می کردند و متاسفانه به دلیل درک ناقص و نادرست از کارکرد بازار سرمایه آن را کلید کلیه مشکلات و مصیبت های اقتصادی مملکت می شمردند و غافل بودند اصولا بازار سرمایه ناتوان از تامین مالی مد نظر آنها است.
وقتی آمارهای افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی های شرکت ها و قیمت گذاری هزاران میلیارد تومانی صدها هکتار زمین آنها را تامین مالی نامیدیم و بر آن افتخار کردیم.
وقتی بسیاری از تحلیلگران به جای بررسی صنایع و توان زایش و سودآوری آنها شروع به متر کردن زمین و ساختمان شرکت ها کردند و این قیمت ها را مبنای ارزش بازار شرکت ها کردند.
وقتی در بازاری به عمق یک سانتی متر با انواع نمودارها قله های چند میلیونی جدید کشف می کردیم و انواع موج ها را بررسی و پیش بینی می کردیم.
وقتی در یک سیاست سراسر اشتباه سهام عدالت را شقه شقه کردیم و صندوق های دولتی ساختیم و میلیون ها نفر را چشم و گوش بسته وارد بازار کردیم و افتخار آمیز تعداد کدهای بورسی را به رخ دنیا می کشیدیم.
وقتی با نمایش صف های خرید چند صد میلیونی و گاه چند میلیاردی رفتار توده ای را ترویج کردیم و حقوقی ها در قیمت هایی بیش از دو برابر امروز حاضر به فروش سهام نبودند.
وقتی مقررات نظارتی دستخوش سیاست زدگی شد و دولت به جای سازمان بورس نشست.
وقتی زیر مجموعه های شرکت های حاضر در بورس را دوباره و چند باره پذیرش می کردیم و خوشحال که ارزش بازار را اضافه کردیم یا برعکس هلدینگی که تقریبا تمام پرتفوی آن در بازار بود را پذیرش کردیم و سر از پا نمی شناختیم که چه شق القمری کرده ایم.
وقتی ارزش بازار یک شرکت بالغ بر ده ها برابر فروش سالانه ( دقت کنیم فروش سالانه و نه سود خالص سالانه) و یا بیش از 50 برابر سود سالانه آن شده بود و کماکان برای گذاشتن زنبیل در صف خرید به دنبال سرخطی زدن بودیم.
وقتی شرکت های تولیدی نیز فعالیت اصلی را تعطیل کرده بودند و سهام باز شده بودند.
همه و همه در خلسه این افزایش ها بودیم و شاید از یاد رفته بود:
1- اصول حاکم بر بازار سرمایه کم و بیش در همه دنیا یکی است وحال روز شرکت های آن جزئی از یک کل به نام اقتصاد ملی است و نمی تواند در مسیری غیر از آن باشد.
2- ریسک و بازده دو روی یک سکه هستند و بدون هم معنا ندارند. نمی شود فقط بازده داشت بدون هیچ ریسکی و نمی شود ریسک کرد بودن آنکه بازدهی برای آن ببینیم.
3- بازار سرمایه یک بازار تخصصی و پیچیده است و ظرفیتی دارد. در مسابقات اتوموبیل رانی نمی توان و نباید یک راننده آماتور را با ماشین پراید به داخل پیست فرستاد. هم خود را به کشتن می دهد و هم باعث بر هم ریختن مسابقه می شود.
4- بورس فقط یک ساختار و ساز و کار است که می تواند به تامین مالی کمک کند آن هم به شرط ها و شروط ها. منشا مشکلات اقتصادی تعداد شرکت های بازار سرمایه و یا حجم و وزن آن نیست. مشکل اقتصاد در تفکری است که ساختار صندوق های سرمایه گذاری را چنان تنظیم می کند که کماکان مدیر دولتی بر مال مردم و مدیریت شرکت ها حکومت کند.
5- بازارسرمایه متاثر از سیاست های پولی است. در ابتدای سال که سیاست های انبساطی متعددی توسط بانک مرکزی اعمال شد سیلاب نقدینگی ناماندگار از بالادست به بازار سرمایه نیز رسید و باعث رشد آن شد و آنچنان بنیان کن بود که بنیادی فکر کردن مهجور بود و مورد تمسخر . وقتی بانک مرکزی گفت مهمانی تمام است و سیاست های انقباضی شروع شد، ماندیم با حوض پر از خالی نقدینگی و گرفتار در صف های میلیونی فروش.
امید است امروز که بسیاری در غم از دست رفتن اصل سرمایه و یا سودهای از دست رفته عصبانی و کم حوصله به هم می تازیم از یاد نبریم:
1- کماکان بازار سرمایه بهترین محل برای سرمایه گذاری است.
2- حرفه ای ها مانند سنگ کف رودخانه هستند پابرجا و ماندگار و صد البته صیقل خورده.
3- به اصول اولیه سرمایه گذاری توجه کنیم و به آنها با ایمان بمانیم . آنچه درس داده اند و یا در دنیا تجربه شده در بازار ایران هم کاربرد دارد. فقط کمی دیر و زود دارد.
4- پایبند به اصول حرفه ای هر نقشی (چه عملیاتی-چه نظارتی) که در این بازار داریم باشیم. هیچ مصلحت اندیشی و سیاسی کاری که مغایر با اصول حرفه ای و علمی باشد موفق نخواهد بود. نمونه ها را در این چند ماه به وضوح دیده ایم.
5- برای سرمایه گذار خرد سود آوری و بازده آتی سهام مهم است نه متراژ زمین و ساختمان سایت تولیدی شرکت. افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی ها اگر در افزایش ارزش شرکت ها اثری داشت در سایر نقاط دنیا نیز آن را اجرایی کرده بودند.
6- سرمایه گذاری بلند مدت است. اگر با تحلیل به این نتیجه رسیده ایم که سهامی با ارزش است آن را نگه داریم حتی اگر کل نمودارهای تکنیکال فریاد فروش بزنند و بر عکس اگر در بنیاد شرکتی استعدادی نمی بینیم آن را نامزد سرمایه گذاری نکنیم.