به گزارش می متالز، برای پاسخ به این پرسش، صرف پرداختن به تحلیلهای برجامی بدون بررسی مؤلفههایی مثل «عرضه» و «تقاضا» پاسخگو نخواهد بود و در این میان، اگرچه قابلیتهای اثباتشده ایران برای افزایش تولید و صادرات نفت در کوتاهمدت بهمنظور بازگشت به بازار (با فرض لغو تحریمها)، ارزشمند و در جای خود نیازمند تحلیل و بررسی است، اما تنها مؤلفه تعیینکننده نیست.
پساکرونا: مرور پیشبینیهای نهادهای بینالمللی نشان میدهد با در نظر گرفتن رکود اقتصادی ناشی از شیوع کرونا، حداقل تاکنون چشمانداز روشنی از بهبود سریع روند کاهشی تقاضای نفت وجود ندارد. اگرچه توزیع واکسن کرونا میتواند معادلات را تا حدودی تغییر دهد، اما اکنون بعید به نظر میرسد متغیری یارای رقابت با اثرگذاریهای (منفی) ناشی از روند فزاینده ابتلا و مرگومیرهای کرونایی بر شاخصهای اقتصادی جهان را داشته باشد. مهمتر آنکه حتی با فرض پایان کابوس کرونا، نمیتوان انتظار داشت همه چیز به حالت گذشته برگردد. خوب یا بد، کرونا سبک زندگی را تغییر داده است. کاهش ارتباطات فردی و ترددها و مراسمها و تجمعها از یکسو و افزایش استفاده از فناوریها، کسبوکارهای الکترونیک و آموزشهای اینترنتی از سوی دیگر، بازگشت کامل به جهان پیش از کرونا را ناممکن کرده است. در این میان با توجه به تأثیرپذیری زیاد بخش حملونقل از تغییر سبک زندگی و همینطور سهم قابلتوجه مصرف فرآوردههای نفتی در بخش حملونقل، اثرپذیری میزان مصرف سوختهای فسیلی از تغییرات جهان پساکرونا اجتنابناپذیر است. فرانسیسکو تورو، مفسر سیاسی پس از منفی شدن قیمت نفت در آوریل امسال، در واشنگتنپست نوشت: «وقتی غبارها خوابید و جنجال کرونا فرو نشست، آن موقع سرمایهگذاری دوباره در صنعت نفت، یعنی سرمایهگذاری برای تولید نوار کاست. نفت هم همچون نوار کاست تاریخ مصرفش برای دنیای امروز تمام شده است.»
گذار انرژی: اگرچه «پایان تاریخ مصرف نفت» عبارتی مغالطهآمیز است اما با فرض اینکه کرونا به پایان خط برسد، تقاضای نفت افزایش یابد و شیب شاخصهای اقتصادی هم صعودی شود، بحث گذار انرژی همچنان به قوت خود باقی است. بهتازگی و در ادامه رویکرد کشورهای اروپایی برای جایگزینی تدریجی خودروهای هیبریدی و برقی، روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز خبر داد بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس قصد دارد فروش خودروهای جدید دیزلی و بنزینی را از سال ۲۰۳۰ ممنوع اعلام کند؛ رویکردی که در بیشتر کشورهای توسعهیافته مورد توجه قرار دارد. اعمال محدودیتهای زیستمحیطی در جهان رو به افزایش است؛ استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر روز به روز ابعاد تازهتری مییابد و شیوع کرونا، دولتها را بیش از پیش برای حرکت به سمت انرژیهای نو مجاب کرده است.
در این میان برخی کارشناسان هم با تکیه بر هزینه بالای تولید انرژیهای تجدیدپذیر، تولید نفتخام را برای دهههای متمادی گزینهای مقرونبهصرفهتر و ارجح برآورد میکنند، اما حتی بدون در نظر گرفتن مزیتهای زیستمحیطی، بسیار قابل انتظار است که هزینه تولید تجدیدپذیرها نیز متأثر از پیشرفت و سرعت نهادینه شدن فناوری بهطور محسوس کاهش یابد و از این حیث نیز بتواند با سوختهای فسیلی رقابت کند. البته گذار انرژی رویدادی زمانبر است و در کوتاهمدت امکانپذیر نمیشود، اما بهنظر میرسد دنیا باید خیلی زودتر از برآوردهای پیشین در انتظار تشدید کاهش تقاضای نفت باشد.
موقعیت ایران: طبیعی است کشورهای نفتخیز باید با در نظر گرفتن سختگیرانهتر شدن اعمال مقررات زیستمحیطی، تقویت رویکرد استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و برآوردها از روند آتی تقاضای نفت خام طی دهههای آینده، در شرایط حاضر برای تولید نفتخام اولویت بیشتری قائل شوند. ایران هم از این قاعده مستثنا نیست، اما متأسفانه به واسطه شدیدترین تحریمهای آمریکا، برای تولید، توسعه و صادرات نفت با تنگناهای بسیاری روبهروبهروست.
همین محدودیتهاست که سبب شده است انتخاب جو بایدن بهعنوان رئیسجمهوری جدید ایالات متحده، امیدواری نسبت به احیای برجام، لغو تحریمها و بازگشت ایران به بازار نفت را افزایش دهد. درباره اینکه این امیدواری تا چه حد واقعبینانه است، تحلیلهای زیادی ارائه شده، اما به نظر میرسد پرسشهای اصلیتر این است که اگر با فرضی خوشبینانه، آمریکا به برجام بازگردد و تحریمها هم لغو شود، موقعیت ایران برای بازگشت به بازار نفت چگونه خواهد بود؟ آیا بازگرداندن تولید به سطوح پیشین در کوتاهمدت کار سادهای است؟ بازاریابی برای صادرات نفت و بازگشت به بازار چطور؟ آیا با توجه به تکرار تحریمها علیه ایران و ریسک متقاضیان نفت برای واردات نفت ایران همزمان با کاهش تقاضای جهانی، مسیر برای بازگشت ایران هموار است؟ با توجه به قطع ارتباط نظام مالی ایران با سوئیفت و اجتناب از عضویت در FATF، نحوه انتقال درآمد حاصل از فروش نفت خام به کشور چگونه خواهد بود؟ با فرض رفع تحریمها، آیا اجماع کافی مبنی بر ضرورت تولید حداکثری نفتخام میان سیاستگذاران کشور در سطح کلان وجود دارد؟ با فرض رفع تحریمها، وجوب نیاز به سرمایهگذاریهای کلان و فناوریهای روز به عنوان ارکان اصلی توسعه صنعت نفت برای سیاستگذاران پذیرفته شده یا باید از نو، فضای کشور را برای برقراری تعاملات بینالمللی صنعت نفت مهیا کرد؟ با فرض رفع تحریمها و رفع تنگنای شرکتهای ایرانی برای جذب سرمایه و فناوری، آیا اعتماد کافی برای تداوم واگذاری کار به این شرکتها وجود دارد یا باید این شرکتها از دوباره مسیر اعتمادسازی را طی کنند؟ آیا بستر برای شتاب بخشیدن به توسعه میدانها فراهم است تا مانند پسابرجام، زمان در جریان بحثهای نهادها و افراد مختلف درباره مدل قرارداد، طرف قرارداد و دیگر چند و چونها از دست نرود؟
طرح این پرسشها نه در پی ایجاد شک و شبهه در توانمندی ایران برای احیای صنعت نفت پس از رفع احتمالی تحریمها، بلکه درصدد بیان این واقعیت است که بازگشت به بازار و بهرهمندی حداکثری از عواید رفع تحریم منوط به زمینهسازیهایی است که جز تخصص و تبحر متخصصان صنعت نفت، تا حدود زیادی نیز به نحوه سیاستگذاریها و اجماع نظر سیاستگذاران در داخل کشور بستگی دارد و رفع تحریمها اگرچه شرط لازم آن است، اما شرط کافی نیست. برای تسریع توسعه صنعت نفت پس از رفع احتمالی تحریم، باید امروز زمینههای لازم ایجاد شود؛ بایدن در خوشبینانهترین حالت، تنها یکی از این هزار و یک بایدهاست.