تاریخ: ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ، ساعت ۱۱:۳۲
بازدید: ۲۵۱
کد خبر: ۱۴۸۰۴۰
سرویس خبر : انرژی

تقسیم بنزین به مردم، یک گام دیگر به دره فقر

می متالز - فرزین سوادکوهی تزریق پول با هدف درگردش نگه‌داشتن تعاملات مالی یک اقتصاد، نشان‌دهنده ضعیف‌ترین شیوه اداره یک ساختار مالی است. اقتصاد یارانه‌ای آنهم در زمانه‌ای که به صغیر و کبیر ثابت شده تولید، محوری‌ترین عامل رشد و توسعه اقتصادی است حالا دیگر به فرش نخ‌نمایی می‌ماند که مدتهاست از حَیّز انتفاع ساقط شده و جز فقر چیزی برای صاحب‌خانه به نمایش نخواهد گذاشت.
تقسیم بنزین به مردم، یک گام دیگر به دره فقر

به گزارش می متالز، طرح‌هایی از آن دست که اخیرا مجلس در باب تخصیص بنزین بر اساس هر کدملی مد نظر قرار می دهد، مثل همیشه، جامعه امروز ایران را به چاه ویِلی رهنمون می‌کند که هیچ وقت پر شدنی نیست. این که براساس هر کد ملی سهمی به بنزین اختصاص داده شود یعنی مهر تاییدی دیگر بر یک اقتصاد دلال مآبانه که سر و تهش نه به فرمول های علمی اقتصادی بلکه به کف کوچه و خیابان بر می‌گردد. یعنی جایی که تنها طرّاران بر آن تکیه زده‌اند.

دولت را به یک الگوی اشتباه مشابه اقتصاد کِینزی دچار کردن، نه خیر دنیا را به دنبال خواهد داشت و نه آسودگی آخرت را. آنچه پیروان حکمت اقتصادی جان ماینارد کِینز را به سوی پشتیبانی دولتی از بخش های عمومی اقتصاد که یک سرش به بخش خصوصی می‌خورد رهنمون ساخت، این چیزی نیست که هم‌اکنون در دست مجلس تحت عنوان اختصاص سهمیه بنزین به هر ایرانی نام گرفته است.

به عبارت دیگر اینکه خیال کنیم فریفتن مردم با این تمهیدات کهنه برای تقاضای بیشتر، ما را به توفیقات اقتصادی می‌رساند در حقیقت شیپور را از سر گشادش زده‌ایم چرا که آن چه اقتصاد کینزی دنبال آن بود عادت دادن مردم به اقتصاد یارانه ای نبود بلکه ایجاد این میل بود که بخش خصوصی حمایت شود تا رشد و توسعه بنیان‌های مالی مردم گسترش یابد.

آنچه عُلمای اقتصادی امروز ایران تحت عنوان اختصاص بنزین به هر فرد ایرانی مدنظر قرار داده اند چیزی جز وابستگی بیشتر مردم به تقسیم یارانه نیست.

تجربه سالیان نه چندان دور اثبات کرد که واداشتن مردم به دست دراز کردن به پیش دولت جز به کوره راه از جیب خوردن و حیف و میل منابع منتهی نمی‌شود. کدام عقل سلیم می‌پذیرد که هر ایرانی بر پایه هویت شناسنامه‌ای خود باید فلان میزان بنزین از دولت تحویل بگیرد؟

در کجای جهان چنین مدلی از اقتصاد را پیاده و خلق خدا را خوشبخت کرده‌اند که ما به دنبال آنیم؟ این شعبده را از کدام الگوی اقتصادی کِش رفته‌ایم که پایش را به مجلس و قانون باز می‌کنیم؟ چرا همچنان شجاعت آن را نداریم که اعتراف کنیم آوردن پول نفت بر سر سفره مردم یک شوخی بی‌وجه و پیاده‌سازی اقتصاد یارانه ای یک اشتباه مهلک بود و ما را برای ده‌ها سال گرفتار باتلاقی کرد که خلاصی از آن بسیار سخت است؟ حتی واضعان ۴۵ هزار تومان یارانه ماهیانه به چرکی شدن این دمل اعتراف کرده‌اند.

حال چگونه ممکن است برای کالایی استراتژیک همچون بنزین بتوان به همین راحتی تصمیم گرفت و ابعاد مخرب آن را مورد بررسی قرار نداد؟ این روش‌های نامیمون ما را به یاد سال‌های دور یعنی اوایل پیروزی انقلاب می‌اندازد که کمبود اجناس و تعطیلی تولید روتین، دولت را واداشته بود از سر اضطرار، برای هرخانوار به میزانی معین، شکر، برنج و یا روغن و… توسط مساجد و کمیته های محلی اختصاص دهد.

حتی آن الگو هم همان روزها، خطاهای فاحشش در اجرا را با سر درآوردن همان کالاهای سهمیه‌بندی در بازار آزاد نشان داد. کوپونیسم مدلی از یک اقتصاد سوسیالیستی بود که در جامعه‌ای با حاکمیت طبقه کارگر سنخیت پیدا می‌کرد و نه با تفکری سنتی که می‌خواست هم به قناعت بها بدهد و هم به ثروت حاصل از فروش نفت به خود ببالد.

چگونه ممکن است بعد از گذشت ۴ دهه همچنان بر همان اندیشه باشیم که می توان به این روش های قطره چکانی یاریگر جیفه خالی مردم شد؟ آنهم در حالی که همین مردم باید خیلی زود تاوان این بذل و بخشش ظاهری را از جیب خود بدهند؟ عجیب است که عوض این که بسترهای تولید در کشور را فراهم کنیم، وابستگی بیشتر اقتصاد به تزریق پول توسط دولت را کلید می‌زنیم و یک گام دیگر به دره فقر نزدیکتر می‌شویم. بر این منوال، بخش خصوصی به راحتی به فراموشی سپرده می‌شود.

اقتصاد غیر مولد رشد پیدا می‌کند و زمینه‌سازی برای واسطه گری های مجدد رقم می‌خورد. عده‌ای کاسبی جدید راه می‌اندازند و درحالی که اقتصاد نهادگرا به کُما می‌رود، این هیولای بدشگون نامیمون همچنان گلوی جامعه را در چنگال بی‌رحم حود می‌فشارد.

وزارت نفت پالایشگاه‌های کشور را به تولید حداکثری نرسانده است که میل مصرف بیشتر و یا کاسب کاری از محل فرآورده در نزد مردم را پررنگ تر کند. تولید حداکثری و کیفی واحد های پالایشی باید سر از بازارهای جهانی در بیاورد، نه در پستوی واسطه ها. پسرک ۱۸ ساله ای که یک دوچرخه هم ندارد را واداشتن به این که سهمیه بنزینش را در بازار آزاد بفروشد برای این اقتصاد هیچ تفاخری که نیست هیچ، بلکه مایه سرشکستگی است. شل و توتال و اسو و موبیل و بی‌پی بنزین تولید نکردند که به مردم سهمیه بدهند و دلالشان کنند، بلکه با تولید آن برای مردم کار ایجاد کردند.

خود را به کوچه علی چپ زدن و در لحظه، مردم را مشغول و راضی کردن به این که با درآمدی اندک از راه دلالی یک روز دیگر را بگذرانند نشانه یک زوال به تمام معنای اقتصادی است که با تفکر اقتصاد مقاومتی و تقویت تولید، آنهم در بدترین شرایط تحریمی هیچ سنخیتی ندارد.

بنزین یک فرآورده بشدت خاص است که معامله کردنش با نخود و لوبیا از زمین تا آسمان فرق می کند. هر جور بازی کردن با این کالا اگر معقولانه نباشد در کوتاه مدت اقتصاد ایران را دچار چالش خواهد کرد. هشیاری ما پس از این همه سال تجربه، یک ضرورت است. پرهیز از بازی در زمینی که آن را نمی‌شناسیم شجاعت ما را زیر سوال نمی‌برد. بلکه عقل ما را به نمایش می‌گذارد.

عناوین برگزیده