به گزارش می متالز، مجاهد فی سبیلاللهی که عمر پربرکت خود را در سایهسار قرآن و اهلبیت (ع) به مجاهدت خالصانه در جبهههای حق علیه باطل و پس از آن در سنگرهای مختلف از جمله نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت سپری نمود و همواره در قامت یک فرمانده خردمند، هوشمند و شجاع با نقشآفرینیهای برجسته در عرصههای صیانت از آرمانها و ارزشهای انقلاب و نظام، بر مسیر نورانی جهاد و شهادت و ولایت پای فشرد و با داشتن دغدغههای زلال و مقدسی همچون دغدغه اسلام، انقلاب، امام و رهبری، به دیدار حضرت حق شتافت.
لحظهای که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدم نخستین چیزی که در ذهنم نقش بست، خاطرهای بود که از حضور ایشان در مراسم تشییع سردار شهید اللهدادی از یاران دیرینه حاج قاسم و شهدای جبهه مقاومت داشتم.
دیماه ۹۳ یک روز قبل از مراسم تشییع سردار شهید اللهدادی خبری در شهر پیچید که قرار است سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه برای مراسم تشییع سردار شهید اللهدادی که از یاران دیرینه او و از مدافعان حرم بود و بهدست تروریستهای رژیم صهیونیستی در لبنان به شهادت رسید به سیرجان بیاید، شاید ابتدا خیلیها فکر میکردند که سردار سلیمانی در پوشش تیم محافظتی برای مراسم تشییع بیاید و خیلی هم سریع مراسم را ترک کند اما چیزی که مردم در روز تشییع دیدند شاید برایشان غیرقابل تصور بود. سردار سلیمانی مانند بسیاری از مردم عادی و بدون هیچگونه تیم محافظتی از همان ابتدای مراسم تشییع دوست و همرزم قدیمی خود در سیرجان حاضر شد و سپس برای خاکسپاری او راهی شهر پاریز زادگاه سردار شهید اللهدادی شد و حتی خودش شخصا او را خاکسپاری کرد و بعد هم در کنار قبرش نشست و برایش زیارت عاشورا خواند.
این موضوع برای من خیلی جالب بود که چگونه یک فرمانده نظامی در سطح سردار سلیمانی که دشمنانش حتی از شنیدن نام او هم واهمه دارند اینگونه بدون هیچ تیم محافظتی و تشریفاتی و در اوج تواضع در مراسم تشییع یکی از یاران دیرینهاش حاضر میشود و رسم رفاقت را حتی در خاکسپاری او هم بهخوبی ادا میکند و این بهترین خاطرهای بود که از سردار سلیمانی در ذهنم ماندگار شد. سردار شهید سلیمانی همواره، آزادانه و بیپروا در مقابل دشمنان سخن میگفت و از هیچ چیز واهمه نداشت. آنچه در سخن و عمل او نمایان بود بار مسوولیت انسان است که میبایست در حد توان در ادای این امانت همت گمارد و همه دیدند که چگونه با خطرکردنهای بسیار، در مواجهه با دشمنان قرار میگرفت و انگار که همه رفتنها و بودنهای او در میدان نبرد، چندین شهادت بود و به فرمایش مقام معظم رهبری «حاج قاسم بارها و بارها در معرض شهادت قرار گرفته بود اما در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد، از هیچکس و هیچ چیز پروا نداشت».
بهطوریکه در آخرین نوشته خود، از خدای خود استمداد طلبید که «خداوندا مرا بپذیر، خداوندا عاشق دیدارتم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود، خداوندا مرا پاکیزه بپذیر». بدونشک همه اینها از حق باوری و آرزوی رسیدن به جایگاهی حکایت دارد که مورد تمنای اولیاالله است.
او مصداق واقعی این سخن مولایمان امیرالمومنین علی (ع) بود؛ «خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد، برای حسابرسی قیامت، کار کند، با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد».
پس از شهادت سردار سلیمانی فرصتی دست داد تا سفری به روستای قنات ملک، زادگاه ایشان داشته باشم و آنچه برایم جالب بود و تبدیل به یک خاطره شد علاقه و ارادت خاص اهالی روستا به حاج قاسم بود بهطوریکه که تمام اهالی روستا، حاج قاسم را منتصب به خود و خانوادههایشان میدانستند و برایم جالب بود که چگونه میشود یک نفر تا این اندازه در بین مردم روستایش محبوبیت داشته باشد.
در مسجد روستا که عکس شهدای روستا نصب شده بود جای یک عکس خالی بود و یک گل لاله در آن نقش بسته بود، وقتی که از خادم مسجد سوال کردم چرا جای این عکس خالی است گفت؛ زمانی که مسجد را میساختیم تصمیم گرفتیم که عکس شهدا را هم در آن نصب کنیم در همان روزها حاج قاسم به روستا آمد و وقتی دید ما چنین تصمیمی داریم گفت؛ جای یک عکس را هم خالی بگذارید برای عکس من. برایم جالب بود که چگونه میشود یک نفر تا این حد عاشق شهادت باشد که حتی جای عکس خود را هم در بین شهدای روستایش مشخص کند.
آنچه که از رفتار و منش حاج قاسم دیدهایم، وظیفه و مسوولیت ما را در حوزه صنعت و اقتصاد کشور دوچندان میکند و میطلبد که تمام سعی و تلاشمان را بکنیم که بتوانیم در این حوزه با همان روحیه جهادی حاج قاسم کارمان را پیش ببریم.