سقف رقابت فولاد بستگی به قیمت پایه دارد؛ فولاد بهعنوان یکی از حیاتیترین محصولات کشور، برای کشف قیمت واقعی در بورس کالا ملزم به داشتن قیمت پایه بوده و سقف رقابتی نیز بر آن اساس تعیین میشود. با تعیین قیمت معاملاتی بازار در حد و حدود قیمت پایه، ایجاد سقف رقابت منجر به کاهش التهابات قیمتی خواهد شد که کاملا منطقی است. موضوع قیمتهای هیجانی به نفع هیچکس نبوده و انجام این موارد در سالهای گذشته، سبب ایجاد ثبات نسبی در بازار و عدم وجود مشکلات برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان شد. اما اختلاف زیاد قیمت پایه در بورس کالا با قیمت واقعی بازار و نبود سقف رقابت باعث انسداد قیمت واقعی و اختلاف زیاد آن با قیمت بازار شده که همین امر، سرمایه را بهسمت خرید فولاد، دلالی، افزایش تقاضا و دونرخی شدن میبرد. با این اتفاقات میلیاردها تومان به جیب افرادی میرود که نه تولیدکننده و نه مصرفکننده نهایی هستند. بدیهی است که اختلاف بیش از حد قیمت ارائهشده توسط کارخانه با قیمت واقعی بازار، رانت ایجاد میکند. در چنین مواردی حتی برخی از تولیدکنندگان، سود تجارت را بیش از سود تولید دیده و محصولات فولادی را به اسم تولید خریداری میکنند که خوشبختانه در گذشته بهدلیل وجود قیمت معقول و فاصله اندک بین قیمت کارخانه و بازار کمتر این اتفاقات رخ داده است.
شیوه قیمتگذاری در کشور تا شهریور ماه سال 1382 و قبل از راهاندازی بورس فلزات (بورس کالای فعلی) تعزیراتی بود که طبق آن، قیمتها توسط وزارت بازرگانی تعیین میشدند و کارخانجات مجبور به فروش محصولات خود با قیمت مصوب بودند. در این روش بهدلیل اختلاف زیاد قیمت بازار و کارخانه همواره رانتهای بزرگی ایجاد شده و خریداران برای استفاده از این رانت سنگین و خرید مستقیم از کارخانه به شیوههای مختلفی عمل میکردند. با راهاندازی بورس در سال 82 و کشف قیمت در آن، قیمتها به سطح منطقی رسیده و بازار متعادل شد بهنحوی که سود سرشار از واسطهگری در خدمت تولید و توسعه قرار گرفت. بورس محفلی قانونی برای کشف قیمت واقعی است و هر دستورالعملی که کشف قیمت در فرایند رقابتی بورس را محدود کند علاوه بر مغایرت با هدف قانونگذار، بورس را نیز ناکارآمد کرده و موجب رونق مجدد واسطهگری در بازار فلزات میشود.
به اعتقاد من روش صحیح قیمتگذاری فولاد، تعیین قیمت پایه در حد آستانه حاشیه بازار و آزادسازی رقابت برای کشف میزان واقعی بدون اعمال سقف است؛ این شیوه انگیزه واسطهگری را به شدت کاهش داده و با حذف واسطهها و رجوع مصرفکنندگان واقعی به بورس، تقاضاهای کاذب را حذف و بازار را متعادل میسازد.