تاریخ: ۱۶ آذر ۱۳۹۷ ، ساعت ۲۰:۳۱
بازدید: ۳۰۷
کد خبر: ۲۴۱۲۶
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
رمز و راز موفقیت در بازارهای مالی کشور چگونه است؟

خط تولید سلاطین در اقتصاد / جنس عوامل موثر بر موفقیت در اقتصادهای مختلف

می متالز - در اقتصادهایی که مداخلات دولت بیشتر و حاکمیت قانون ضعیف‌تر است، بسترهایی فراهم‌ است که پدیده «سلطان بازار» شکل می‌گیرد. این پدیده در اقتصادها با شدت و ضعف متفاوت وجود دارد.
خط تولید سلاطین در اقتصاد / جنس عوامل موثر بر موفقیت در اقتصادهای مختلف

 به گزارش می متالز، چرا در بازارهای سکه و ارز و حتی در بازارهایی چون موبایل و خودرو شاهد رشد افرادی هستیم که تحصیلات و استعداد چندانی ندارند اما توانسته‌اند به موفقیت‌هایی دست پیدا کنند که از آنها به‌ عنوان سلاطین آن بازار نام می‌برند. رمز و راز موفقیت این افراد در اقتصاد ایران چیست؟ علی ابراهیم‌نژاد؛ استادیار دانشگاه صنعتی شریف در پاسخ به این پرسش می‌گوید: چند عامل در این موضوع نقش دارند. کسب سود در این بازارها اولاً نیازمند رانت اطلاعاتی و اطلاع به موقع از تصمیم‌های دولت است. ثانیا این بازارها به دلیل ساختارهای پیچیده و غیرشفاف نیازمند آشنایی با زنجیره بازرگانی پیچیده و دسترسی به افراد یا نود (node)‌های کلیدی این شبکه است که این هم نیازمند تحصیلات نیست. ثالثا واقعیت این است که بخش عمده فعالیت در این بازارها به صورت فردی و شخصی و نه شرکتی انجام می‌شود. در بازاری که بازیگران بزرگ آن اشخاص و نه شرکت‌ها باشند، نظارت دقیق و قانونمند دشوار و دور زدن قانون و سوءاستفاده ساده‌تر خواهد بود.

تحلیلگر سابق شرکت Cornerstone Research آمریکا علاوه بر این معتقد است اگر موفقیت را کسب سود، صرف نظر از قانونی یا غیرقانونی بودن آن تعریف کنیم، دسترسی به اطلاعات نهانی عملا ما را از همه عوامل بالا بی‌نیاز می‌کند! به عبارت دیگر، با دسترسی به رانت اطلاعاتی و داشتن مقداری جسارت و عدم پایبندی به قانون دیگر نیازی به دانش مالی و... نخواهد بود.

*****     *****     ***** 

اصول موفقیت و کسب سود در بازارهای مالی برچه اساسی است؟ لازمه موفقیت در بازارهای مالی مبتنی بر تجربه و رفتار غریزی و... است یا دانش (سواد مالی)؟

 به نظر من موفقیت در بازارهای مالی نیازمند ترکیبی از دانش، تجربه، شهود و برخی خصوصیات اخلاقی است. منظور از دانش، آشنایی با عوامل بنیادین موثر بر ارزش دارایی‌هاست. به عنوان مثال، آشنایی با نحوه تاثیرگذاری متغیرهای کلان مانند نرخ ارز، تورم و رشد اقتصادی بر دارایی‌های مختلف می‌تواند به موفقیت در بازارهای مالی کمک کند. علاوه بر دانش، داشتن شهود قوی از حرکات و رفتارهای بازارها که معمولاً از طریق تجربه به دست می‌آید نیز می‌تواند یکی از عوامل موفقیت باشد.

به عنوان مثال، تجربه کردن دوره‌های صعود و سقوط بازارها می‌تواند تا حدی به افراد در فهم و پیش‌بینی رفتار بازار کمک کند. در نهایت، برخی خصوصیات اخلاقی از الزامات موفقیت در بازارهای مالی هستند. به نظر من مهم‌ترین این خصوصیات، توانایی کنترل هیجان و همچنین قدرت نقد و تحلیل رفتار خود است.

برخی افراد می‌توانند تناقضات رفتاری خود را به خوبی شناسایی و اصلاح کنند یا تشخیص دهند در چه موقعیت‌هایی دستخوش هیجانات روحی هستند و از تصمیم‌گیری در این شرایط جلوگیری کنند. این افراد معمولاً موفق‌تر از افرادی هستند که با بالا و پایین رفتن بازارها به سرعت درگیر تلاطمات روحی و تصمیمات پالسی و لحظه‌ای می‌شوند. علاوه بر این دو خصوصیت، درجه‌ای از ریسک‌پذیری فرد برای کسب سود در بازارهای مالی ضروری است. اما اینکه وزن هریک از این سه عامل، یعنی دانش، شهود و خصوصیات اخلاقی چقدر است، به نظر من هم تابع افق سرمایه‌گذاری و هم تابع نوع بازار است.

هرچه افق سرمایه‌گذاری کوتاه‌تر باشد، وزن دانش مالی کمتر و نیاز به شهود قوی‌تر و داشتن ویژگی‌های کنترل هیجان و ریسک‌پذیر بودن پررنگ‌تر است، زیرا آنچه معمولاً بر قیمت دارایی‌ها در کوتاه‌مدت تاثیر اصلی را دارد، نه ارزش ذاتی بلکه رفتار و تعاملات بازیگران بازار است، بنابراین قدرت پیش‌بینی رفتار بقیه معامله‌گران چه‌بسا مهم‌تر از دانستن ارزش ذاتی یک دارایی است.

برعکس، سرمایه‌گذاری که افق سرمایه‌گذاری بلندمدت دارد، معمولاً با تکیه بر دانش مالی و شناخت عوامل بنیادین می‌تواند ارزش ذاتی دارایی‌ها را تخمین بزند و با توجه به اینکه دارایی‌ها معمولا در افق بلندمدت به ارزش ذاتی خود همگرا می‌شوند سود کسب کند. اما در کوتاه‌مدت، قاعده بازی در بازارهای مالی توانایی پیش‌بینی رفتار بقیه بازیگران است و نه لزوما پیش‌بینی ارزش ذاتی. بنابراین، داشتن شهود و تجربه قوی از بازار و نیز خصوصیات اخلاقی ذکرشده مثل تسلط به خود و به اصطلاح دیسیپلین داشتن می‌تواند مهم‌تر از دانش مالی باشد.

 البته به همه اینها باید این را اضافه کرد که اگر موفقیت را کسب سود، صرف نظر از قانونی یا غیرقانونی بودن آن تعریف کنیم، دسترسی به اطلاعات نهانی عملا ما را از همه عوامل بالا بی‌نیاز می‌کند! به عبارت دیگر، با دسترسی به رانت اطلاعاتی و داشتن مقداری جسارت و عدم پایبندی به قانون دیگر نیازی به دانش مالی و... نخواهد بود.

ویژگی‌های افراد موفق در بازارهای مالی پیشرفته دنیا با افرادی که در بازارهای ایران چهره یا معروف به سلطان بازاری می‌شوند چه تفاوتی دارد؟

 دو بازار را در نظر بگیرید که در یکی، تغییرات قیمت عمدتاً تابع متغیرهای کلان اقتصادی است و بازاری دیگر که تغییرات قیمت عمدتا متاثر از شوک‌های ناشی از تصمیمات لحظه‌ای و غیرقابل پیش‌بینی نهادهای تصمیم‌گیر. برای درک بهتر مثال می‌زنم: فرض کنید من در بازار تجارت پرتقال فعالیت می‌کنم. اگر در آمریکا درگیر تجارت پرتقال یا آب پرتقال باشید، احتمالاً موفقیت شما تابع شناخت مناسب از وضعیت تولید باغداران پرتقال در فلوریدا و روند بلندمدت جهانی ذائقه مردم در انتخاب بین نوشیدنی‌های مختلف است. حتی ممکن است هزینه زیادی بکنید تا مثلا متخصصان هواشناسی را استخدام کنید تا با استفاده از مدل‌های پیچیده ریاضی پیش‌بینی کنند افت‌های شدید دمایی که باعث از بین رفتن محصول می‌شوند چقدر محتمل هستند. اما اینکه تعرفه واردات چقدر است احتمالا اهمیت چندانی ندارد چون متغیری است که یک‌شبه دچار تغییر نمی‌شود و از ثبات نسبی برخوردار است.

همین فرد اگر در بازار ایران فعالیت کند، احتمالا عامل مهم‌تر در موفقیت وی، اطلاع داشتن از ذخایر وزارت جهاد کشاورزی و تصمیمات فلان کمیته برای تعیین میزان واردات پرتقال شب عید است. بنابراین، به جای پیش‌بینی آب و هوا شما احتمالا باید رفتار تصمیم‌گیران کلیدی را پیش‌بینی کنید یا بتوانید پیش از سایرین از تصمیم‌های آنها مطلع شوید. و البته شاید نتوانید روی تغییرات آب و هوایی تاثیر بگذارید ولی ممکن است آنقدر قدرتمند یا به قول شما «سلطان بازار» باشید که بر تصمیم‌گیران تاثیر بگذارید.

مشابه همین مثال را می‌توان در سایر بازارها هم یافت. به عنوان مثال، در بازار سرمایه ما هم مشابه همین وضعیت البته با اندکی تفاوت وجود دارد. بخش بزرگی از سود شرکت‌های ما تابع متغیرهایی هستند که عمدتا به صورت دستوری تعیین می‌شوند. قیمت محصول، قیمت مواد اولیه، نرخ ارز و نرخ سود بانکی همه متغیرهایی هستند که اولاً به صورت دستوری در اقتصاد ما تعیین می‌شوند و ثانیا دچار تلاطم در تصمیم‌گیری دولت هستند و در اکثر موارد، بدون آنکه از منطق اقتصادی قابل دفاع و مشخصی پیروی کنند توسط دولت جابه‌جا می‌شوند.

 طبعا در این بازار، عامل اصلی موفقیت، دسترسی سریع‌تر به خبر افزایش قیمت خودرو و صدور مجوز تجدید ارزیابی دارایی و شمول در نرخ ارز یارانه‌ای و تغییر قیمت خوراک پتروشیمی است که برای دانستن آنها دانش مالی نقش ناچیزی دارد و رانت اطلاعات عامل تعیین‌کننده است.

 به عبارت دیگر، در چنین بازاری به جای تحلیل بنیادین نوآوری‌های ایران‌خودرو در سبد محصول‌هایش و تاثیر آن بر سودآوری شرکت باید تلفن را برداشت و تلاش کرد زمان اخذ مجوز افزایش قیمت محصول‌های توسط وزارت صنعت را قبل از دیگران دانست. بنابراین، می‌توان گفت جنس عوامل موثر بر موفقیت در اقتصادهای مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

چرا در بازارهای سکه و ارز و حتی در بازارهایی چون موبایل و خودرو شاهد رشد افرادی هستیم که تحصیلات و استعداد چندانی ندارند اما توانسته‌اند به موفقیت‌هایی دست پیدا کنند که از آنها به‌ عنوان سلاطین آن بازار نام می‌برند. چه عواملی باعث می‌شود آنها در بازارها رشد کنند؟

 چند عامل در این موضوع نقش دارند. همان‌طور که گفتم، کسب سود در این بازارها اولاً نیازمند رانت اطلاعاتی و اطلاع به موقع از تصمیم‌های دولت است. ثانیا این بازارها به دلیل ساختارهای پیچیده و غیرشفاف نیازمند آشنایی با زنجیره بازرگانی پیچیده و دسترسی به افراد یا نود (node)‌های کلیدی این شبکه است که این هم نیازمند تحصیلات نیست. ثالثا واقعیت این است که بخش عمده فعالیت در این بازارها به صورت فردی و شخصی و نه شرکتی انجام می‌شود. بازاری که بازیگران بزرگ آن اشخاص و نه شرکت‌ها باشند، نظارت دقیق و قانونمند دشوار و دور زدن قانون و سوءاستفاده ساده‌تر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر واردات و توزیع گوشی‌های سامسونگ از کارخانه تا مصرف‌کننده صرفاً توسط خود این شرکت و شرکت‌های تلفن همراه بزرگ کشور و نه هزاران مغازه‌دار و دلال ریز و درشت انجام می‌شد، امکان نظارت بر رفتار آنها و همین‌طور احتمال تخطی شرکت از قانون بسیار کمتر بود. بنابراین، یکی از عوامل شکل‌گیری افراد ثروتمند در این بازارها همین عدم شفافیت، قائمیت بر فرد و امکان فرار از قانون است که در ساختار فعلی ما به سادگی امکان‌پذیر است.

ویژگی‌ها و شرایط هریک از بازارها چقدر در موفقیت و بزرگ شدن این افراد اثرگذار است. مثلا بازار سرمایه با بازار ارز و سکه چه تفاوت‌هایی دارد که به نظر می‌رسد زمینه رشد این افراد در بازاری چون سکه بیشتر از بازار سرمایه است؟

طبعا هرچه بازارها پرنوسان‌تر و نقدشونده‌تر باشند، امکان جولان این بازیگران و کسب سود قابل توجه بیشتر است. بازار ارز و سکه تا حد زیادی این دو ویژگی را دارند و چنین محیط‌هایی مستعد کسب سود بالا توسط آربیتراژورها هستند. همین بازارها اگر در بازه‌ای نوسان‌های زیادی نداشته باشند و حجم معاملات آنها پایین باشد، طبعاً فرصت سودآوری کمتری در اختیار این افراد قرار می‌دهند. علاوه بر ویژگی‌های خود بازار، حجم مداخلات دولت و میزان عدم تعادل ایجادشده و فاصله گرفتن از قیمت‌های تعادلی هم بسترساز موفقیت این افراد است. اگر بازار در تعادل نباشد و قیمت دارایی‌های یکسان یا تقریبا مشابه در نتیجه مداخله در بازار از هم دور شده باشند (مثلا قیمت ارز در بازار آزاد چند برابر نرخ اعلامی از سوی بانک مرکزی باشد) به طور طبیعی این افراد می‌توانند در مدت کوتاه سود قابل توجهی کسب کنند و هرچه این عدم تعادل بزرگ‌تر باشد، سودآوری این افراد بیشتر است.

به گفته محمد طبیبیان؛ افراد بهره‌مند از استعداد متوسط پایین که بتوانند جمع و تفریق انجام دهند و به جای عقل بر غریزه متمرکز باشند و با کاستی‌های اخلاقی و شخصیتی دمساز باشند و ریسک بپذیرند، موفق‌تر هستند. آیا می‌توان گفت عقل ابزار مناسبی برای موفقیت در بازارهای مالی کشورمان نیست و کسانی که تابع عقلانیت هستند شکست می‌خورند و به همین خاطر افراد موفقی که صاحب تحصیلات درخشان باشند، در این بازارها کمتر یافت می‌شوند؟

 به نظرم همه کلمات در تعبیر ایشان با دقت انتخاب شده است. من برای اینکه بتوانم از پیش‌فروش سکه یا طرح‌های مشابه آن مثل پیش‌فروش خودرو و غیره سود قابل توجه کسب کنم احتمالا نیاز به حداقلی از آشنایی با حساب‌و‌کتاب و زیروبم این بازارها دارم و در ثانی، اگر بتوانم منابع مالی خوبی تجهیز کنم و ریسک‌پذیر باشم، کافی است حاضر باشم در چند مورد ظاهراً جزئی قانون را دور بزنم (مثلا کارت ملی عده زیادی را اجاره کنم). این طبعا دستور پخت کاملی برای کسب سود در بازارهایی است که به دلیل سیاستگذاری و کنترل دولت، از نقطه تعادل دور شده‌اند و فرصت‌های آربیتراژ در آنها وجود دارد.

ساختار اقتصاد ایران، وجود زمینه‌های رانت و فساد، دسترسی به اطلاعات نهانی، سیاست‌های رانت‌زا،  ناکارایی بازارها و نبود تقارن اطلاعاتی و... چقدر بستر رشد چنین افرادی را فراهم می‌کند؟ به طور کلی چنین پدیده‌هایی در کدام اقتصادها رشد می‌کنند؟

 قطعاً این عوامل تاثیر رده اول در سودآوری این افراد دارند. کافی است نگاهی به حجم بخشنامه‌های صادره از وزارت صنعت و بانک مرکزی در شش ماه اخیر بیندازید. حتی اگر از خطاهای فاحشی مثل اجبار به فروش محصول به کسری از قیمت بازار در این بخشنامه‌ها چشم‌پوشی کنیم، این حجم از تغییر و تحولات بدون اغراق شگفت‌آور است و کافی است امکان دسترسی به یکی از افراد مطلع از این تصمیم‌ها فراهم باشد تا بتوان سودهای قابل توجه کسب کرد. من همیشه آرزو می‌کنم دستگاهی برای سنجش میزان منابع جابه‌جاشده در اقتصاد به ازای هر بخشنامه وجود داشت تا مشخص می‌شد مثلا حذف یا افزودن یک قلم کالا به لیست مشمولان ارز یارانه‌ای یا تعیین قیمت دستوری برای خودرو و امثالهم، هر کدام چند صد میلیارد تومان منابع را میان گروه‌های مختلف جامعه قرار است جابه‌جا کند و گروه برنده و بازنده دقیقا چه کسانی هستند. مثلا مشخص می‌شد که با طرح پیش‌فروش سکه چقدر منابع از عموم مردم (که مالک واقعی دارایی‌های بانک مرکزی هستند) به خریداران سکه جابه‌جا شد. یا اینکه بر اثر اصرار وزارت صنعت به تثبیت قیمت محصولات فولادی و پتروشیمی و...، چند هزار میلیارد تومان از جیب بازنشستگان (که مالکان واقعی شرکت‌های زیرمجموعه صندوق‌های بازنشستگی هستند) به جیب دلالان در بورس کالا رفت.

در پاسخ به بخش دوم سوال شما، طبعا در اقتصادهایی که مداخلات دولت بیشتر و حاکمیت قانون ضعیف‌تر است این بسترها فراهم‌تر است. به عنوان مثال مطالعه‌ای که چند سال قبل روی بازار سرمایه اندونزی انجام شد نشان می‌داد که بخش بزرگی از نوسانات قیمت سهام شرکت‌ها تابع شایعات منتشره در مورد سلامتی سوهارتو؛ رئیس‌جمهور وقت این کشور بود، زیرا بخش بزرگی از ارزش این شرکت‌ها ناشی از وابستگی سیاسی آن‌ها و رانت ناشی از آن بود. بنابراین، این پدیده در اکثر کشورهای در حال توسعه با شدت و ضعف متفاوت وجود دارد.

 نقش سیاستگذار و تکرار خطای آنها در مدیریت بازارها چقدر در این زمینه اثرگذار است؟

سیاستگذار قطعاً نقش کلیدی بازی می‌کند. متاسفانه فضای سیاستگذاری در کشور ما فضای بی‌توجهی به انگیزه‌های افراد و دل بستن به بخشنامه‌های دستوری است. به عبارت دیگر، سیاستگذار معمولا قاعده بازی در بازارها را طوری تعیین می‌کند که انگیزه افراد در خلاف مسیر مورد نظر سیاستگذار باشد و بعد امیدوار است از طریق دستور و بخشنامه و بگیروببند بتواند مانع پیگیری این انگیزه‌ها و تغییر رفتار آحاد جامعه شود.

پیش‌فروش سکه در قیمتی که به‌طور بدیهی فرصت سودآوری و آربیتراژ ایجاد می‌کند به این معناست که سیاستگذار انگیزه‌های افراد را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را در مسیر خلاف هدف خود تنظیم می‌کند. در واقع، با فروش ارزان، در افراد انگیزه و عطش خرید ایجاد می‌کند در حالی که هدف سیاستگذار باید کاهش عطش خرید باشد نه دامن زدن به آن. طبعاً با این رویکرد سیاستگذاری، خط تولیدی از «سلاطین» در بازارهای مختلف به راه می‌اندازیم که کنترل آنها با برخوردهای قهری نتیجه‌بخش نخواهد بود. این تم سیاستگذاری بدون توجه به انگیزه‌های افراد را در بسیاری از بازارها می‌توان رصد کرد: از کنترل قیمت بنزین و انتظار از مردم برای صرفه‌جویی و عدم قاچاق بگیرید تا دادن ارز یارانه‌ای به واردکنندگان و انتظار برای فروش ارزان کالاها به مردم توسط آنها. اینکه سیاستگذار یاد بگیرد شرط موفقیت یک سیاست سازگاری با انگیزه‌های بازیگران (incentive compatibility) است متاسفانه تاکنون در کشور ما جا نیفتاده و من شانس این تغییر نگاه را در افق پیش رو بالا نمی‌بینم.

عناوین برگزیده