به گزارش می متالز، شاید اگر در شرایط کنونی به علل ریزش بورس پرداخته شود، مشخصا به این نتیجه برسیم که نیمی از گناه، ریزش بورس در معاملات دیروز و با وجود گزارشهای چشمنواز از سوی شرکتهای مختلف متوجه مقام ناظر بازار باشد. بارها در گزارشهای مختلف به اثر محدودیت نوسان قیمتی در شکلگیری هیجان اشاره شده بود. شاید برای بسیاری درک این موضوع که بخشی از علت ریزش بورس در تشکیل صفهای خرید و فروش نهفته است، مشکل باشد. زمانیکه تشکیل صف ملاکی برای ارزندگی یک سهم است باید در انتظار واکنشهای غیرمنطقی در سهام بود. همچنان سازمان بورس در برابر حذف این عامل هیجانزا مقاومت میکند. هیچ دلیلی منطقی در این خصوص ارائه نشده که بتوان حفظ محدودیت دامنه نوسان قیمتی را توجیه کرد. هیجانی که بورس در تشکیل صفهای خرید در نمادهای خودرویی و بانکی در ماههای اخیر از خود نشان داده است را باید یکی از علتهای ریزش دیروز و با تشکیل صفهای فروش سنگین در نمادهای این گروهها دانست که به معاملات کل بازار سهام سرایت کرده است.
دامنه نوسان قیمتی در بسیاری از نمادها به خصوص نمادهای بانکی و خودرویی در ماههای اخیر به هیجانات معاملهگران دامن زده است. این موضوع در کنار عامل دوم یعنی فضاسازی معیوب از سوی برخی از معاملهگران بازار که به اشتباه به عنوان لیدرهای بازار شناخته میشوند و برآورده نشدن انتظارات مازاد و تحلیلهای اشتباه که این افراد ارائه دادهاند باعث شده تا پس از انتشار گزارشهای مالی برخی از گروهها مورد توجه بازار مانند خودرو و بانکها، موج منفی به کل بازار سرایت کند. نباید فراموش کرد که نیمی از ارزش معاملات بورس تهران در ماههای اخیر به گروههای بانکی و خودرویی اختصاص داشته است. در کمال تعجب به نظر میرسد انتظار معجزه در صورتهای مالی این گروهها وجود داشته و عدم رخداد این موضوع موجب غافلگیری معاملهگران شده است.
همچنان نیز برخی از فعالان بازار در حال رویاپردازی در این صنایع هستند. عمده معاملهگران بورس تهران نیز در دسته آماتورهایی قرار میگیرند که چشم به دستان این لیدرها دارند؛ این در حالی است که این لیدرها به هیچ عنوان صلاحیت چنین جایگاه را ندارند. در این فضا سازمان بورس نیز با حفظ دامنه نوسان امکان ایجاد موجهای قیمتی تا تشکیل صف خرید را برای این لیدرها میدهد و فضا را برای سواستفاده چنین معاملهگرانی باز میگذارد؛ در نتیجه همین موضوع موجب افزایش اعتماد بازار به این افراد میشود. نکته جالب توجه همین افراد که نقش اصلی را در موجهای ریزشی بورس تهران دارند به سرزنش رفتار معاملهگران حقیقی و حقوقی میپردازند و بهانهجوییها را همین افراد آغاز میکنند.
حال اینکه سایر مواردی که به عنوان بهانههای نزول بورس مطرح میشود از چنین سیاستگذاری اشتباه نشات میگیرد. برای مثال عنوان میشود که سامانه مدیریت ریسک از تاریخ 10 بهمن به صورت رسمی راهاندازی میشود و این موضوع عامل تشدید فشار فروش بر سهام است. این سامانه در محدود کردن پولهای داغ و اعتبارات نقش به سزایی دارد. اگر با دقت بیشتری نیز این موضوع مورد توجه قرار گیرد مشاهده میشود که معاملهگران لیدر بازار یکی از بزرگترین بدهکاران به سیستمهای کارگزاری هستند. کارگزاران بورسی که حرص و طمع کسب سود بیشتر را دارند به منظور حفظ چنین معاملهگرانی در کارگزاری خود و دریافت کارمزد روی معاملات سنگین چنین افرادی، از دادن اعتبارات سنگین به آنها هیچ ابایی ندارند. این اعتبارات سنگین خود موجب معاملات بیشتر و در نتیجه کارمزد بیشتر برای کارگزاری میشود و از سوی دیگر این پول داغ فضا را برای یک معاملهگر به ظاهر لیدر فراهم میآورد تا موجهای هیجانی را در بورس تهران رقم بزند. در این شرایط هیچ چیزی بهتر از تشکیل صف نمیتواند به این چنین معاملهگرانی برای ایجاد موج کمک کند. حال اینکه اگر این سیستم راهاندازی شود شاید بتوان امیدوار بود سهم پولهای داغ در بازار کم شود و از تلاطم بازار کاسته شود. بر این اساس راهاندازی این سیستم علت ریزش بورس نیست بلکه راهاندازی این سیستم در جهت سرکوب یک ساز و کار اشتباه و معیوب در بورس تهران است که احتمالا کارگزاران را مجبور به رعایت قانون و فشار بر این دسته از معاملهگران میکند.
تحلیلهای اشتباه و احتمالا جانبدارانه در نمادهای مختلف نیز موضوعی است که به اعتماد کل بازار ضربه وارد میکند.