ایران درحالحاضر از نظر رشد علمی و نه البته تولیدات علمی رتبه یک جهان را دارد. دانشگاه امیرکبیر نیز در سالهای اخیر توجه زیادی به توسعه رشتههای تحصیلات تکمیلی در مقطع فوق لیسانس و دکترا نشان داده که به پیروی از آن هر قدر مقاطع تحصیلی بالاتر میرود، بعد آموزشی کمی کمتر میشود و بعد پژوهشی گسترش پیدا میکند. بخش پژوهش نیز نیازمند ارتباط قوی صنعت و دانشگاه است تا صنایع بتوانند نیازهای خود را به دانشگاه منتقل کنند و پژوهشهایی که انجام میشود، هدفمند باشد و در راستای حل مشکلات صنعت پیش برود، همان رویهای که در کشورهای پیشرفته وجود دارد و در آن کشورها صنایع که بیشتر در اختیار بخش خصوصی قرار دارد خود را نیازمند دانشگاه میدانند و بودجههای پژوهشی را پشتیبانی مالی میکنند زیرا از سود پژوهشهای آنها بهرهمند میشوند.
در اقتصادهای دولتی نوع تفکر دولت در این راستا بسیار مهم است و این تفکر از راس مدیریت اجرایی کشور به مدیران ردههای پایینتر تزریق میشود و تعمیم پیدا میکند و اگر مدیر ردهبالا به این مهم تاکید نداشته باشد در مدیران ردههای پایینتر نیز این اتفاق نمیافتد. پیشرفت دانشگاه نیز نمیتواند بدون ارتباط با صنایع اتفاق بیفتد. اکنون دانشگاههای نسل سوم در دنیا در راستای برطرف کردن مشکلات صنعت، کار و پژوهش میکنند و با صنایع کشور ارتباط مستقیم دارند. تعریف ماموریت صنعت بهطور معمول پژوهش نیست. این ماموریت دانشگاههاست. صنعت وظیفه توسعه و تولید دارد. اگر هر واحد صنعتی بخواهد خودش وارد پژوهش شود، پس جایگاه دانشگاه در این میان چیست؟ اگر هم بخشی از صنعت در زمینه آموزش کار میکند خود را با بخشی از جامعه دانشگاهی کشور مرتبط میکند. این تفکر باید از راس مدیریت اجرایی به بدنه مدیریت اجرایی بیاید و این رویه رو به رشد باشد نه اینکه در مقاطعی با رشد و در مقاطعی با افول روبهرو باشیم. هیچگاه پزشک از جامعه درخواست معالجه ندارد و این جامعه است که برای حل مشکلات خود به پزشک مراجعه میکند، چون بیمار به او احساس نیاز میکند. صنعت ما هم در نوع خود مشکلاتی دارد اما مدیران صنعتی باید بدانند نیاز دارند. این احساسِ نیاز در برخی از مدیران میتواند وجود نداشته باشد یا برای حل آن، نگاه به نیروهای خارج از کشور باشد که در نتیجه آن دانشگاههای داخل کشور در رکود فرو میروند.
همایون کتیبه - رئیس دانشکده معدن و متالورژی دانشگاه امیرکبیر