محمدحسن عرفانیان در نامه خود عنوان کرده است که در پیادهسازی اصل ۴۴، مراقبه فنی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در سطح مطلوب صورت نگرفته است. وی در ادامه با بیان اینکه بخش خصوصی نباید این صنعت را صرفا بهعنوان یک بنگاه اقتصادی و اختصاصی ببیند، از دولت و وزیر صنعت، معدن و تجارت خواسته است تا بعد از خصوصیسازی، خود را از مسوولیت مبرا نداند و برای بهبود وضعیت به وجود آمده مامور کند.
به گفته وی وزارت معادن و فلزات با تغییرات زیادی و تغییر ساختار زیادی در سالهای ۷۲ به تعادل رسید (اهداف با ساختار هماهنگ شد)، به عبارت دیگر ساختار اهداف را تعقیب میکرد و سینرژی وزارتخانه زیرساختها را تحت تاثیر قرار داد. عرفانیان افزود: راهآهن بافق و بندرعباس، نیروگاه شهید رجایی، گلگهر، اسکله بندرعباس، چادرملو، سنگان، طرح طبس طرحهای پنجگانه از جمله مواردی است که تحت تاثیر سینرژی نشات گرفته از فولاد مبارکه، اهواز و ذوب آهن شکل گرفته است.
در مورد مس و آلومینیوم نیز چنین شده است که به علت صرفهجویی و دور شدن از بحث صرفنظر میکنم. منظور از یادآوری این موارد آن است که بدانیم تک و جمع این صنایع اگر با مراقبه فنی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی توام نباشد ضایعه جبرانناپذیر دارد و اگر مراقبه شود توان برداشتن بار سنگین از مسوولیتهایی است که حاکمیت و دولت بر دوش دارد.
وی ادامه داد: متاسفانه در پیادهسازی اصل ۴۴ بدون توجه به این مقوله صنایع فولاد را بهعنوان یک کالای صنعتی به بخش خصوصی واگذار کردهاند. بخش خصوصی نیز صرفا آن را بهعنوان یک بنگاه اقتصادی و اختصاصی دیده است. دولت و وزارتخانه نیز خود را مبرا از مسوولیتها دانسته است. شرایط اقتصاد مالی حاکم نیز مسائل فنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به سوی خود کشیده است و کلاف سردرگمی ایجاد کرده است که توانایی جنابعالی که از تجربه و آگاهی و قدرت کافی برخوردارید میتواند آن را حل کند.
وی در پایان افزود: «پیشنهاد من این است که طی چند جلسه این قطار خارج شده از خط را به ریل برگردانید و ایمیدرو را به مراقبت از آن مامور کنید و سیاسیون را از ورود به مساله پرهیز دهید، چرا که توالی، مراقبت فنی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی است و ورود سیاسیون برهمزننده توالی است و فاجعهساز.»