به گزارش میمتالز، پس از رونق خوب بورس در سال۱۳۹۹، سیاستگذار اقتصادی از فرصت بهوجود آمده نتوانست بهرهبرداری مناسبی کسب کند و نبود برنامه مشخص و منطبق بر واقعیت در کنار عملکرد منفعلانه، فرصت تاریخی بهوجود آمده را از بین برد و در مقطع زمانی پس از آن تصمیمهای سیاستگذار بهنحوی رقم خورد که بازار سرمایه از کانون توجه خارج شد و بازارهای رقیب جولانگاه پول و سرمایه مردم شد، تا آنجا که ارزش معاملات شناساییشده رمزارزها در کشور بسیار فراتر از ارزش معاملات بورس رفت و بازدهی منفی سهام کدهای معاملاتی فعال را به حدود ۳۰هزار نفر تقلیل داد.
اصلاح نظام سرمایهگذاری در کشور نیازمند برنامهای کارآ است که در مرحله اول جذابیت را به بورس برگرداند و سرمایهگذار نسبت به کسب بازدهی معقول نسبت به تورم و بازارهای رقیب، در بورس امیدوار شود. یکی از عوامل ضروری برای بهبود وضعیت فعلی را میتوان درخصوصیسازی واقعی و سپردن مدیریت شرکتها به بخشهای واقعی تولید برشمرد. عملکرد حرفهای، نگاه علمی و تخصصی در کنار دید بازاری به فعالیتهای تولیدی میتواند به افزایش سودآوری بنگاهها در کنار بهبود فرآیندهای تولیدی بینجامد. یکی از مصادیق بارز این امر خروج بانکها از بنگاهداری است که در زمانهای مختلف از سوی مسوولان امر، ضرورت آن یادآوری میشود ولی در مقام عمل اتفاق خاصی نیفتاده است.
آخرین و بزرگترین خروج بانک از بنگاهداری به معامله بلوک شرکت صنایع معدنی کانیسازان کیمیا مربوط میشود که بانک پارسیان توسط زیرمجموعههایش این شرکت را به کنسرسیومی از فولادمبارکه و زیرمجموعه فولادی بنیاد مستضعفان واگذار کرد. بانک پارسیان که با زیان انباشته سنگین و ارزش بازاری بسیار پایینتر از یکی از زیرمجموعههایش بر روی تابلوی معاملات بورس مورد داد و ستد قرار میگرفت، پس از به فروش رفتن این بلوک میتواند نسبت به بهبود وضعیت صورتهای مالی خود امیدوار باشد و از سوی دیگر خریدار بلوک نیز که بهصورت تخصصی در زنجیره فولاد حضور دارد با تصاحب بالادست زنجیره تولید، نسبت به خلق ارزشافزوده بیشتر امیدوار شود و پوششریسک مناسبی را میتوان از این مسیر متصور بود.
نگاهی به صورتهای مالی بانکهای مختلف نشاندهنده تملک بنگاههای متعدد تولیدی و خدماتی خارج از دایره وظایف بازار پول است که در کنار املاک بیشمار، بانکها را به سیستمی پیچیده و البته ناکارآمد بدلساخته که نه توان ایجاد ارزشافزوده قابلقبول برای سهامداران خود را داشتهاست و نه توانسته اقتصاد و تولید کشور را به سامان برساند، از سوی دیگر حضور در عرصه بنگاهداری و صرف هزینههای سنگین در این مسیر که به بلوکهشدن پولهای سپردهگذاران و سرمایه بانکها منجر شد، توان اعتباردهی بانکها را فرسایش داده و بخشهای مختلف اجتماعی در کنار تولیدکنندگان به نحوه تخصیص وام معترض شدهاند.
آنچه در ماههای اخیر از سوی آقای دکتر همتی، وزیر محترم اقتصاد مطرح میشود تعریف درستی از اتصال بازار پول به بازارهای تولید و سرمایه است که برای تعبیر این تعریف نیازمند تفسیری دقیق از بایدها و نبایدهای تخصیص منابع و حضور مدیریتی است، چراکه اگر مبنا همان روال قبل و صرفا توصیه باشد، دستاوردی بهجز آنچه در دهههای گذشته شاهد بودیم، نخواهیم داشت و سیکل معیوب فعلی اصلاح نخواهد شد. ضرورت الزام مدیران سیستم بانکی به تعهد برای ایفای وظیفه ذاتی بازار پول و پرهیز از زیرمجموعهسازی که نگاه طمعورزانه برای تصاحب و تملک بخشهای سودآور زنجیره دارد و در ادامه نیز به مشکلات تخصیص منابع دامن میزند، امری غیرقابلانکار است که باید با قید زمانبندی مراحل بنگاهسازی و تکمیل چرخه در مرحله واگذاری بنگاه، ضابطهمند شود.
منبع: دنیای اقتصاد