به گزارش می متالز، واقعیت این است که جریانهایی در کشور از زمان بازگشت دوباره تحریمهای نفتی آمریکا، با اهداف مختلفی قصد حضور فعال در حوزه فروش نفت ایران را دارند، اما ساختار این صنعت و مدیریت زنگنه، امکان و فرصت آن را نمیدهد. تا چندی پیش عمده فشارها برای بازشدن راههای حضور، غیرآشکار و نهان بود. بینتیجهبودن این راههای نهان سبب شد جریانهای مذکور به سوی فشارهای آشکار و علنی که عمدتاً سیاسی و رسانهای است، روی آورند. این جریانها بعضاً برای لوثکردن ماجرا و تقلیل آن به مسائل حتی کوچک و شخصی، در آخرین گام بعد استیضاح و نامهنگاریها، تلاش کردند بابک زنجانی را با وجود محکومیت قطعی در دادگاه، در مقابل زنگنه قرار دهند تا هم زنگنه را تخریب کنند و هم به تطهیر بابک زنجانی بپردازند و از آن یک قهرمان بسازند. اما این تنها روی ماجراست؛ پشت ماجرا تقابل دو جریان مدیریتی و سیاسی است که زنگنه و بابک زنجانی میتوانند نمادهای آن در نظام مدیریتی کشور و بهویژه در شرایط مدیریت بحران کنونی باشند. این نمادها را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
۱- یکی از مشکلات و چالشهای اساسی و کنونی صنعت نفت، فسادهای مالی و اقتصادی برجایمانده از دور پیشین تحریمهای نفتی است. فقط در یک پرونده موسوم به بابک زنجانی، رقم اسمی سه میلیارد یورویی از منابع مالی صنعت نفت از بین رفته است. این رقم، پرونده بابک زنجانی را به عنوان بزرگترین پرونده فساد مالی در تاریخ ایران مطرح کرد، اما این پرونده یک روی دیگر دارد و آن قاطعیت زنگنه، وزیر نفت، در اعلام و پیگیری جدی آن با وجود همه فشارهای سیاسی و اقتصادی در طول سالهای گذشته است. زنگنه از زمان حضور در صنعت نفت از سال ۹۲ علاوه بر اینکه گره کیسه فسادهای گذشته را باز کرد، سد محکمی در برابر روندهایی شد که به فساد در صنعت نفت عادت کرده و به دنبال تداوم آن بودند. بازگشت دوباره تحریمها امید جریانهایی را برای بازگشت به صنعت نفت به بهانه دورزدن تحریمها زنده کرد اما مقاومت زنگنه در برابر این جریان تاکنون مانع از کاسبی آنها شده است.
۲- یکی از ویژگیها مدیریت کنونی صنعت نفت، توسعه نظاممند و باقاعده صنعت نفت است. صنعت نفت بزرگترین حوزه اقتصادی ایران است که خوب یا بد، زندگی ۸۰ میلیون ایرانی فعلاً به آن وابسته است. اگرچه در عمر ۱۱۰ ساله این صنعت، کمتر نگاه و راهبرد توسعهای بر آن حاکم بوده است و همین مسئله سبب آسیبپذیری آن شده، اما واقعیت آن است اقتدار و قدرت ایران تا حد زیادی به اقتدار اقتصادی، فنی و مدیریتی صنعت نفت وابسته است. بنابراین نباید اجازه داد فشارها و چالشهای موقت و کوتاهمدت، صنعت نفت را از ریل واقعی و نیمبند خود خارج و آن را درگیر گرایشهای احساسی و بدون بنیان اقتصادی و فنی کند. تجربه بسیاری از طرحهای توسعه صنعت نفت در دو دهه گذشته نشان داده این صنعت و به طور کلی اقتصاد ایران، چه هزینههای سنگینی را به دلیل بینظمی و بیقاعدگی توسعهای در شکل طولانیشدن، چند برابر شدن هزینههای اجرا و بروز مشکلات و چالشهای بزرگ در دوره بهرهبرداری، پرداخته است. از منظر زنگنه، صنعت نفت دیگر میدان آزمون و خطا نیست. این صنعت برای ماندگاری در عرصه رقابت جهانی انرژی، نیازمند توسعه قاعدهمند مبتنی بر فناوری و روندهای اجرائی مدرن است. بنابراین نمیتوان سرنوشت صنعت نفت را به احساسات، سلایق و آرزوها گره زد.
۳- چالش بزرگ و پرهزینه دیگر صنعت نفت در دوران کنونی که محصول مدیریت غلط گذشته است، تسلط صرف نگاه سیاسی بر این صنعت و بهرهگیری از توانمندیها و ظرفیتهای آن برای اهداف سیاسی آن هم اهداف کوتاهمدت، موقت و زودگذر است. در واقع میتوان یکی از مهمترین علتهای توسعهنیافتگی صنعت نفت ایران را مدیریت سیاسی با نگاه کوتاهمدت ارزیابی کرد، در حالی که به لحاظ منطق حتی سیاسی، صنعتی به بزرگی صنعت نفت ایران برای تأثیرگذاری بر روندهای جهانی نیازمند مدیریت کلان، بلندمدت و غیرسیاسی است. دولتهای مختلف با مدیریتهای مختلف، هر کدام شرایط غیرتوسعهای و در عین حال، سیاسی و کوتاهمدتی را بر صنعت نفت تحمیل کرده و باعث شدهاند این صنعت با تورم و سنگینی و با مجموعهای از چالشهای اقتصادی و فنی حرکت کند. اعمال شدیدترین تحریمها علیه صنعت نفت و قرارداشتن این صنعت در خط مقدم جنگ اقتصادی، نباید باعث شود اهداف کلان، بلندمدت و راهبردی این صنعت، قربانی اهداف سیاسی، موقت، کوتاهمدت و غیرراهبردی شود که در غیر این صورت، صنعت نفت و در حوزه کلانتر اقتصاد کشور، همچنان آسیبپذیر و ضعیف باقی خواهد ماند.
مقاومت این روزهای بیژن نامدارزنگنه و فشارهای سنگین بر وی از منظر خوشبینانه عمدتاً محصول نگاههای کوتاهمدت، غیرتوسعهای و غیرراهبردی به صنعت نفت و از منظر بدبینانه کاسبکارانه و متکی به رفتارها و شیوههایی است که از درون آن آسیبپذیری بیشتر و پروندههایی از نوع بابک زنجانی، بیرون میآید.