به گزارش می متالز، هرچند رفتارشناسی مخالفان سیاسی وزیر نفت نیازمند حوصلهای فراتر از این گزارش است، اما این واقعیت را نباید فراموش کرد که از زمان آغاز تحریمهای گسترده علیه بخش نفت ایران، موج فیکنیوزها و گزارشهای جهتدار پیرامون وزارت نفت به بالاترین سطح خود در 6 سال اخیر رسیده است، محور اصلی این جریان البته بر خود بیژن زنگنه متمرکز است و تقریبا ستون خبرسازیهای این جریان سرانجام به دنبال خارج کردن شخص زنگنه از راس تصمیمسازی بخش نفت ایران است.
وزیر نفت چند روز مانده به نوروز اما در اشارهای معنادار پیرامون تهمتهایی که با ادبیات مختلف و از سوی جریانهای مختلف به وی میزنند به جریان بابک زنجانی اشاره کرد و گفت، بخش عمدهای از آن تهمتها با حمایت بابک زنجانی طراحی شده است، وی وقتی با پرسشی پیرامون در زندان بودن آقای زنجانی روبهرو شد نیز در جملهای قابل تامل گفت: «خودش در زندان است، اما پولش بیرون زندان است!»
با این حال رفتارهای رسانهای نشان داد که تقریبا هیچ هزینهای برای طرح تهمتهای ریز و درشت به وزیر نفت پراخت نخواهد شد، فرقی نمیکند این تهمت شائبه سواستفاده مالی در دفتر وزیر باشد (که عجیب است با وجود تصریح وزارت اطلاعات برغیرواقعی بودن این شایعه، برخی رسانهها باز اصرار بر وجود آن دارند) و یا بیاعتنایی وزیر نفت به عبور از تحریمها و فقدان آرایش جنگی در وزارت نفت، یا حتی دعوای لفظی وزیر نفت و رئیس جمهور! در این هفتههای اخیر تقریبا هر هفته دروغی بزرگ درباره وزیر نفت در رسانههای خاص طرح شده است، به نظر میرسد سناریوی مخالفان سیاسی آقای زنگنه بر راهبرد «سنگ مفت، تهمت مفت» متمرکز شده است، زیرا با همین شایعات اخیر مشخص شد هیچ کس نه بیان کننده و نه رسانه بازتاب دهنده این شایعات هزینهای حقوقی و قضایی به دلیل طرح این قبیل شایعات مخرب و انعکاس آن پرداخت نخواهند کرد، با این وصف به نظر میرسد جنگ روانی علیه وزیر نفت همچنان تداوم داشته باشد.
اگر شرایط امروز کشور مصداق جنگ تمام عیار اقتصادی باشد بیشک خط مقدم این جبهه نبرد، در وزارت نفت متمرکز شده است، شاید بازخوانی شرایط کشور و روش مواجهه مرسوم با جریان سازی به قصد تضعیف جبهههای جنگ در سه دهه قبل که کشور در شرایط جنگی بود بتواند برای برخی جریانهای رسانهای فعال در تهمت زنی به وزارت نفت قابل تامل باشد، آیا رسانههای کشور در دهه ۶۰ و در حین عملیاتهای مهمی همچون کربلای ۵ – والفجر ۸ یا سایر عملیاتهای سرنوشت ساز، بی محابا به نقد و شایعه پراکنی علیه فرماندهان نیروهای مسلح میپرداختند؟ آیا وکلای محترم مجلس وقت موضوع اختلافهای میان سران ارتش و سپاه در جریان مدیریت نبردها را در گفتوگو با رسانهها مطرح میکردند؟ آیا وضعیت تشکیل خطوط پشتیبانی ما در عملیاتها از طریق رسانههای ایرانی به جهان مخابره میشد؟ چه چیز تغییر کرده است؟ آیا شایعه سازان درباره وزارت نفت وجود یک نبرد اقتصادی را خیال تصور کردهاند؟ چه چیزی تغییر کرده است؟ نمایندگان مجلس شورای اسلامی تغییر کردهاند یا جنگ را دست کم گرفتهایم؟ در دهه ۶۰ به محض یک حرکت تخریبی علیه جبههها و رزمندگان، عامل و سبب آن تضعیف به درستی از سوی ملت ایران، منافق لقب میگرفت چرا که هر عاملی باعث تخریب روحیه و حرکت پویای کشور در مدیریت جنگ شود عملا آب ریختن به آسیاب ارتش صدام بود، چرا امروز برخی متوجه نیستند متن پیامهایشان چه شادمانی در دل برخی دشمنان منطقهای ایران ایجاد میکند؟ این همه شایعه سازی به قیمت تضعیف یک کشور و یک ملت میارزد؟