منصور معظمی عضو هیات علمی دانشگاه، نوشت: زمانی که اندیشکده «مرکز امنیت نوین ایالات متحده» (CNAS) مفهوم کارآمدی تحریمهای سیاسی و اقتصادی را بهعنوان یکی از ابزارهای نوین سیاست خارجی ایالات متحده، به دولت ترامپ معرفی کرد، هشدار داد که رویکرد یکجانبهگرای احتمالی آمریکا در پیشبرد منافع خاص ایالات متحده و بیتوجهی به منافع اقتصادی و سیاسی بازیگران بزرگ جهانی میتواند همراهی جهانی بهویژه اروپاییها را با سیاستهای آمریکا تحتالشعاع قرار دهد.
فضای تعارض کنونی بینالمللگرایان در مقابل ناسیونالیسم آمریکایی فرصت مناسبی برای بهرهگیری کشورهایی است که مورد خصومت و دشمنی ایالات متحده قرار دارند. این مقاله به بررسی زمینهها و ابعاد مختلف فرصت برای جمهوری اسلامی ایران و تحلیل چرایی و اثرات تصمیم شرکت توتال برای سرمایهگذاری در بخش انرژی ایران با وجود تهدیدهای Snap Back تحریمها میپردازد.
استقبال ترامپ از برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا)، خرسندی از تقویت جایگاه سیاسی طرفداران ملیگرای لوپن در انتخابات فرانسه، تسری تصمیمات و قوانین داخلی به کشورهای دیگر نظیر تحریمهای جدید مصوبه سنا علیه روسیه که بر روابط اقتصادی این کشور با اتحادیه اروپا اثر منفی مستقیمی دارد، خروج از توافق آبوهوایی پاریس (COP٢١) با استناد به منافع اقتصادی یکجانبه ایالات متحده، پیگیری سیاستهای حمایتگرایانه و گمرکی در حمایت از شرکتهای آمریکایی که اهداف بنیادین تجارت آزاد براساس رقابت را بین اروپا و آمریکا با اختلال روبهرو میکند، تلاشهای بازنگری در نفتا و تعاملات اقتصادی با کانادا و مکزیک، سیاستهای ضد مهاجرتی داخلی، اختلافات تجاری ترامپ با چین، پیگیری ابزار تحریم در راستای منافع آمریکاییها و به ضرر منافع دیگر کشورها نظیر تحریمهای انرژی علیه روسیه برای بالابردن ریسک سیاسی و افزایش هزینههای واردات گاز اروپا از روسیه و جایابی برای عرضه الاِنجی آمریکایی، اروپا و دیگر قدرتهای بزرگ را به این نتیجه رسانده که ترامپ برخلاف اوباما «سیاست هژمونیکگرایی خود را در قالب تعارض منافع و نه همگرایی منافع ایالات متحده با دیگر کشورهای جهان قرار داده است».
این سیاست آنچنان عریان به دنبال منافع اقتصادی خاص ایالات متحده بوده که بسیاری از نُرمها و هنجارهای نگرشی خود را نیز نقض کرده است؛ مثلا باوجود قرارگیری عربستان سعودی در فهرست ناقضان حقوق بشر گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا، فقط برای دوشیدن اقتصادی (سخن آقای ترامپ)، حاضر به انعقاد قرارداد فروش چند صد میلیارددلاری تسلیحات مدرن به عربستان میشود.
این پدیده نوظهور ناسیونالیسم اقتصادی حمایتگرا و یکجانبهنگر، تهدیدی علیه رویکردهای اروپایی است که از اوایل دهه ١٩٩٠ به دنبال تقویت همگرایی و «اروپاییشدن» بوده و سعی دارد که نُرمها و قواعد همکاری جهانی برای مبارزه جمعی با تهدیدات مشترک و روندهای فزاینده همگرایی سیاسی و اقتصادی جهانی را تقویت کند.
همانطور که کوهین، متفکر نولیبرالیسم، بیان کرد، رژیمهای بینالمللی به واسطه هژمون ایجاد میشوند؛ اما با قویشدن آنها، رفتارهای خود هژمون را نیز متأثر میکنند.
اقدامات ترامپ در عصر جهانیشدن و تقویت رژیمهای بینالمللی، شورشی علیه رژیمهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و محیطزیستی است که در قالب سخنانی نظیر نپذیرفتن هزینههای اقتصادی ناتو، خروج از Cop٢١، استفاده از سیستمهای مالی آمریکا بهعنوان اهرم فشار علیه دیگر کشورها و تلاش برای بازنگری در تعهدات خود در توافق برجام بهعنوان یک توافق بینالمللی نشان داده شده است. در مقابل شورش ترامپ، رژیمهای بینالمللی تلاش میکنند که با اعمال قواعد، اصول و پایههای خود، رفتار یکجانبهنگر ترامپ را تعدیل کنند.
تلاش اتحادیه اروپا برای حفظ و اجرائیشدن برجام بهعنوان یکی از بازیگران رژیمهای سیاسی و امنیتی نشانی از «اختلاف نظر عمیق بین چندجانبهگرایی بینالمللی و یکجانبهگرایی ترامپ بهویژه بعد از خروج از Cop٢١» است. این تلاش برای حفظ و اجرائیشدن برجام را میتوان در کنش اروپاییها در ایفای یکی از تعهدات خود در متن برجام یعنی «کمک به بازگشت ایران به تجارت آزاد بینالمللی» دانست که ورود شرکت توتال به بخش انرژی جمهوری اسلامی ایران یکی از نشانههای آن است.
بحران کسبوکار شرکتهای بینالمللی نفتی )IOCs(: فرصت راهبردی برای ایران همانگونه که پل استیونز در گزارش از مؤسسه چاتم هاووس بیان میکند، شرکتهای نفتی بینالمللی به دلیل تغییر قواعد کلی کسبوکار در گذشته نظیر داشتن لبه فناوری به نسبت شرکتهای ملی، سرمایه مالی و مدیریتی، بوککردن ذخایر بزرگ برای بالابردن ارزش سهام خود، با ورود شرکتهای کوچک و تخصصی، قیمتهای پایین انرژی و چشمانداز تداوم آن برای بازگشت سرمایه، تصمیم شرکتهای ملی برای مدیریت میادین بزرگ با استفاده از تخصص شرکتهای کوچک و تخصصی و تغییرات جریان سرمایه از غرب به شرق و شرق به شرق، با بحران در کسبوکار حوزه انرژی در بخش بالادستی روبهرو شده و «تلاش زیادی در ازدستندادن فرصتهای اقتصادی مناسب در بازار انرژی کشورهایی با هزینه تولید کمنظیر خاورمیانه» دارند. در این شرایط توسعه بخش بالادستی ایران برای شرکتهای بزرگ، فرصتی نیست که بهراحتی برای آنها قابل چشمپوشی باشد.
مشارکت شرکت توتال در بخش انرژی ایران را نباید بهعنوان یک «رخداد» قلمداد کرد؛ بلکه میتواند نشانهای از یک «روند» باشد که میتواند اثرات عمیقی بر تحولات اقتصادی پسابرجام ایران داشته باشد.
– ورود توتال به بازار انرژی ایران با توجه به ریسکهای موجود تهدیدهای Snap Back ترامپ، رویههای قانونی لازم برای ورود شرکتهای دیگر اروپایی و بهویژه شرکتهای آسیایی را در عین وجود ریسکهای سیاسی موجود ایجاد میکند.
– بحران در کسبوکار بینالمللی شرکتهای بزرگ نفتی (نظر مؤسسه چاتم هاووس)، فرصت مناسبی را برای جذب این شرکتها به بازار انرژی ایران فراهم میکند.
– تعمیق وابستگی متقابل انرژی ایران از طریق شرکتهای بزرگ نفتی با بازار جهانی، موضوع بازگشت تحریمها را بر حسب سطوح وابستگی متقابل ایران و جهان دشوارتر میکند.
– یکجانبهگرایی سیاسی، نظامی و اقتصادی ترامپ علیه جهان سبب تقویت رویکرد چندجانبهگرایی اروپاییها در مخالفت با ترامپ شده است که حفظ و اجرای برجام از سوی اروپا یکی از نشانههای آن است.
– ترامپ به دنبال لغو برجام با مسئولیت نقض آن از سوی ایران یا ناتوانکردن ایران در بهرهگیری از مزایای اقتصادی آن در صورت اجرای برجام است. تداوم اهتمام ایران در اجرای مفاد برجام و ندادن بهانه نقض به ترامپ، میتواند جبهه چندجانبهگرایی را علیه ترامپ تقویت کند.
– اعتدالگرایی دولت روحانی در قالب بینالمللگرایی میتواند منجر به ایجاد امنیت شود. شرایط تعارض کنونی رفتاری (تکرار میشود تعارض رفتاری و نه ایدئولوژیک) بین ترامپ با جهان و اروپا فرصت مناسبی برای بینالمللیشدن روند اعتدالگرایی دولت فراهم میکند.
– بهبود مؤلفههای فضای کسبوکار حوزه نفت و اقتصاد کشور به طور اعم و پرهیز از تنشهای سیاسی بعد از انتخابات ریاستجمهوری، میتواند زمینههای بهرهگیری از فرصت بینالمللیشدن در فضای تقابل ترامپ با جهان را بیشتر کند.
– بههرحال: باید این موفقیت بزرگ را مرهون دیپلماسی اقتدارگرایانه آقای رئیسجمهور و تلاشهای ارزشمند وزیر محترم نفت و وزیر کاردان امور خارجه دانست و به آنها خدا قوت گفت و در انتظار قراردادهای بعدی بود.