به گزارش می متالز، هرچند توجه به معدن چه کوچک و چه بزرگ مهم است اما پرسش مهم این است که معدنکاران چقدر فرصت و توان فعالیت در این حوزه را دارند و به عبارتی چقدر مورد حمایت دولت قرار گرفتهاند چراکه برخی باور دارند وضعیت امروز معدن به تمامی به همت معدنکاران بوده است وگرنه اگر در انتظار دولت بودیم به این شکل هم نمیرسید. برای اینکه بخش خصوصی در اقتصاد معدن فعال شود و سهم خود را به شایستگی ایفا کند، چه سیاستهایی باید در پیش گرفت؟ اینها پرسشهایی بودند که با لطفعلی بخشی، دبیر انجمن اقتصاددانان کشور مطرح کردیم که در ادامه میخوانید.
متاسفانه بخش خصوصی اطلاعاتی از معدن و معدنکاری ندارد؛ بنابراین اگر بخواهیم آنها را جذب اقتصاد و فعالیت معدنی کنیم باید شبکه موجود و اطلاعات را به آنها معرفی کنیم. باید از طرف ایمیدرو و سازمانهای مسئول بروشور تهیه شود و توضیح دهند که معادن کوچک به چه میزان سرمایه نیاز دارند. به طور مشخص توضیح بدهند چقدر معدن در ایران داریم، گستره معادن چقدر است و به چه سمتی باید رفت. درواقع باید اعلام شود که در ایران به چه تخصصهایی در حوزه معدن نیاز است و چشمانداز و بازده کار روشن شود. مواد تولیدی آنها در چه صنایعی به کار میرود و چقدر امکان صادرات و ایجاد صنایع پاییندستی در معدن وجود دارد. به این ترتیب باید اطلاعات کامل و دقیقی در راستای شفافسازی در حوزه معدن ارائه دهیم.
در کار معدن، حجم سرمایهگذاری در بعضی جاها تا ۱۰۰ میلیون تومان و در برخی جاهای دیگر یکمیلیارد تومان است. همانطور که میدانید در ایران افراد ثروتمند و مشتاق سرمایهگذاری زیادی داریم که با این ارقام مشکلی ندارند اما با روشهایی که دولت بر سر راه آنها گذاشته و مشکلاتی از قبیل تامین اجتماعی و مالیات، خیلی از آنها دیگر مشتاق نیستند در اقتصاد فعالیت کنند. غیر از سرمایهگذاری روی طلا و ارز که از سرمایهگذاریهای مضر اقتصاد است، «معدن» شیرینترین بخش سرمایهگذاری و پربازدهترین بخش است اما باید این زمینه را فراهم کرد که بخش خصوصی انگیزه داشته باشد در آن قسمت سرمایهگذاری کند. با توجه به همه اینها باور دارم اگر ابعاد کار معدن را به جامعه بشناسانیم کسانی که ثروت خود را در مسیرهای غیرمولد وارد میکنند، به کار معدن علاقهمند میشوند. به این ترتیب اگر راه را نشان دهیم، راهرو و مشتاق زیاد است. درباره معادن کوچک هم همین مسئله صدق میکند. از این رو باید اطلاعرسانی کامل برای آنها انجام شود. دولت باید در صدا و سیما و رسانههای مختلف تبلیغ کند تا سرمایهداران ترغیب و امیدوار شوند که میتوانند به جز دلار و ارز در جاهای دیگر هم سرمایهگذاری کنند.
بزرگترین و اصلیترین وظیفه دولت، اطلاعرسانی درست و مناسب است. دولت باید اعلام کند در کشور چه تعداد معدن داریم، بازار مصرف کجاست، حد و حدود سرمایهگذاری در معدن چقدر است و راه را برای سرمایهگذاری باز کند. درباره معادن کوچک که ورود به آنها برای بخش خصوصی راحتتر است، باید اطلاعرسانی کند که اگر به فرض ۵۰۰ میلیون تومان هزینه کنید چقدر درآمد دارید. سپس کسانی هم که قصد کار دارند، آگاه میشوند که تلاش خود را باید انجام دهند و برای خود راهحل پیدا کنند. بر اساس آمارها حدود ۹۸ درصد، معادن خصوصی و ۲ درصد دولتی هستند اما بخش خصوصی در معدن فعال نیست و نمیتواند بازیگر اصلی باشد. درواقع ارزش و عملکرد این ۲ درصد، ۵ برابر ۹۸ درصد است اما اگر بخش خصوصی ۹۸ درصد وزن واقعی خود را در معدن بهدست بیاورد، حرکت عظیمی در تولید و اشتغال انجام میشود. متاسفانه دولت از معادنی که پرسود هستند، دست بر نمیدارد. بنابراین واگذار کردن از سوی دولت پیشکش؛ ما انتظار داریم دولت اجازه بدهد بخش خصوصی در کار خود فعال باشد.
معادن کوچک یک ویژگی مهم دارند و آن هم اینکه در سراسر کشور گسترده هستند. این معادن به طور عمده در نقاط دورافتاده قرار دارند که بهشدت درصد بیکاری بالایی دارند و جزو مناطق محروم هستند. درنتیجه با ایجاد معادن کوچک نیروهای کار محلی جذب میشوند، جاده کشیده میشود و تحول در منطقه رخ میدهد. هر چند حجم سرمایهگذاری در معادن کوچک زیاد نیست اما اگر معادن کوچک را فعال کنیم شاید یکمیلیون نفر به شاغلان کل کشور افزوده شود. بهعلاوه اینکه وقتی معدن کوچک ایجاد شود با خود کارهای جانبی مثل تعمیرکار، مکانیک، ساخت جاده، آبرسانی و برقرسانی به همراه میآورد. بنابراین تنها ۲۰ نفر نیستند که در معدن کار میکنند بلکه اشتغال و فعالیت زیاد ایجاد میشود. در ادامه، اگر محصول جواب بدهد مراحل پاییندستی هم فعال میشوند و فرآوری رشد میکند. بهاینترتیب یک هسته ایجاد شغل در کشور شکل میگیرد که پایدار است و نهتنها از مهاجرت جوانهای آن منطقه جلوگیری میکند بلکه به ساخت مدرسه و بیمارستان و آبادی آن منطقه و حتی کشور کمک میکند.
در حوزه صادرات نمیتوان زیاد راحت صحبت کرد چون حجم محصول آنها زیاد نیست؛ درنتیجه نمیتوانند بازاریابی راحتی داشته باشند اما دولت میتواند تشکلهایی ایجاد کند که محصول آنها را پیشخرید و بهصورت انبوه به دیگر کشورها صادر کند. به عبارتی آنها شرکتهای کوچکی هستند که میتوانند یک اتحادیه و شرکتهای تعاونی داشته باشند و اتحادیهشان از طرف آنها صادرات انجام بدهد. مثل پستهکارهای رفسنجان که با هم یکدست شدند و شرکت تعاونی ایجاد کردند که از طرف بقیه، پسته را صادر کند.