به گزارش می متالز، شما میتوانید پول داشته باشید، بدون آنکه بانکی داشته باشید؛ اما وجود بانک، پول را به ابزار سودمندتری برای جامعه تبدیل میکند. بسیار سودمندتر. بانکداری در ابتداییترین شکل خود در حدود ۶۰۰۰ سال قبل در بینالنهرین کار خود را آغاز کرد و بانکها به دو قشر از مردم وام میدادند، کشاورزان و تاجرانی که با سایر شهرها مبادله میکردند.
از آنجاییکه کشاورزی شغلی فصلی است، وام میتواند به آنها کمک کند تا در زمانی که فصل برداشت نیست راحتتر زندگی کند و در زمان برداشت آن را باز پس دهند. تجارت هم نیازمند سرمایه برای خرید کالا است و تا زمانی که مسافرت به سایر شهرها و فروش کالاها اتفاق نیفتد نمیتوانند کالایی بخرند، به همین جهت به وام نیاز دارند؛براین اساس وام بانکی میتواند همه این مشکلات را بهشدت کاهش دهد.
ایده پیدایش صنعت بانکداری از سرچشمههای آن در بینالنهرین به تمامی جهان باستان گسترش یافت. ایرانیان، مصریان، یونانیان، فنیقیها همه بانک داشتند.
بانکداری با سقوط امپراتوری روم از رونق افتاد؛ اما با رشد شهرها و کشاورزی در اروپای قرونوسطا مجدداً حیات یافت. سپس با وقوع رنسانس بانکداری به شدت گسترش یافت. بانکهای مهمی در ایتالیا و آلمان رشد کردند که در شهرهای مختلف شعبه داشتند. فعالیتهای آنها به ارائه وام برای تجارت و کشاورزی محدود نمیشد. آنها حتی با قرض دادن پول به شاهان و ملکهها منابع مالی موردنیاز برای جنگها را نیز تأمین میکردند.
توانایی صنعت بانکداری در قرض دادن پول به دیگران به یک ایده محوری وابسته بود: سود.
بانکها پولهای سپردهگذاران را از آنها میگرفتند تا از این پولها محافظت کنند و روی سپرده مشتریان خود به آنها سود نیز میدادند (در حال حاضر نیز این اتفاق رخ میدهد)، سپس آنها تمام این پول را به وامگیرندگان همچون کشاورزان و پادشاهان قرض میدهند و روی آن مبلغی که وام میدادند، نیز بهره دریافت میکردند (در حال حاضر نیز این اتفاق رخ میدهد).
نکته مهم آن بود که بانکدارها باید نرخ بهره بالاتری را نسبت به سودی که به سپردهگذاران میدادند، از وام گیرندگان دریافت میکردند؛ به عبارتی ایده اصلی بانکها این بود:
بانکدارها همچنین ایده بدهی بانکی را نیز توسعه دادند. برخی از بانکدارهای باهوش این مفهوم را مطرح کردند تا برگههایی را منتشر کنند که توسط طلاهای ذخیرهشده بانکها پشتیبانی میشود. ایده مانند آتشی خشمگین شعلهور شد و اسکناسهای بانکی را خلق کرد. این ایده به مردم اجازه میداد تا اسکناسهایی را به همراه داشته باشند که ارزش یکسانی دارند و همان اعتماد به نفسی را داشته باشند که از به همراه داشتن مقدار زیادی طلا کسب میکردند؛ زیرا هرکسی که اسکناس را به بانک منتشرکننده ارائه میداد، میتوانست در ازای آن طلا بگیرد. برای مثال هنوز هم پشت اسکناسهای انگلیسی نوشته است: «بانک انگلستان: من قول میدهم که به دارنده این اسکناس در زمان تقاضا مجموع x پوند را بپردازم.»
درحالیکه اسکناسهای بانکی آزادانه در اقتصاد در گردش هستند، امروزه هیچ مرزی برای فعالیتهای بانکی وجود ندارد. وامهای کوچک، اعتبارهای شخصی، نوآوریهای صنعتی، راهاندازی کسبوکار … تا زمانی که مردم به اوراق بهاداری به نام اسکناس باور داشته باشند، هیچ مرزی وجود نخواهد داشت و به این ترتیب است که سرمایهداری آغاز شد.