او میگوید ۶ سال است که در امشا کار میکند. حدود ۴/۵ سال از این دوره را در بخش زغالسنگ و بقیه آن را در بخش غیرزغالسنگ فعالیت داشته است. گفتوگو با اکبرزاده به عنوان یک کارشناس ایرانی شاغل در امریکا از دو سو حائز اهمیت است؛ یکی اینکه او به عنوان یک ایرانی تحصیلکرده در حوزه مهندسی معدن مدرک دکترای خود را از دانشکده معدن کلورودا (Coloroda School of Mines) دریافت کرده است. این دانشکده براساس رتبهبندی جهانی «کیواِس» در سال ۲۰۱۷ میلادی برترین دانشکده معدن جهان معرفی شد. این رتبهبندی مبتنی بر اطلاعاتی که در اصطلاح «شهرت آموزشی» نامیده میشود، تنظیم شده و با پژوهش از ۷۰ هزار شخصیت دانشگاهی، استناد به مقالههای پژوهشی و آنچه شاخص «اِچ» نامیده میشود، گرد آمده است. شاخص اِچ میزان تاثیرگذاری یک دانشپژوه یا یک دانشمند را بر یک پروژه میسنجد. از سویی دیگر بخش معدن امریکا در طول ۱۱۷ سال گذشته موفق شده به سطح ایمنی برسد و بهداشت کار را در معادن رشد چشمگیری ببخشد. این در شرایطی است که معادن زیرزمینی زغال سنگ این کشور در طول این سالها بسیار فعال بوده و محل اشتغال بسیاری از امریکاییها به شمار میآمده است. بنا بر گفته اکبرزاده در سمینار آشنایی با اداره امور ایمنی و بهداشت معادن در کشورهای پیشرفته معدنی که هفته گذشته با سخنرانی او در سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) برگزار شد، در سال ۱۹۰۰ میلادی یعنی ۱۱۷ سال پیش حدود ۱۲۸ هزار و ۲۲۵ نفر در معادن امریکا جان خود را از دست دادند که این رقم به حدود ۲۵ نفر در سال گذشته میلادی (۲۰۱۶) رسید. چنین روند رو به کاهشی نتیجه کار بر مباحثی است که در گفتوگو با یاسر اکبرزاده به آن پرداختیم و در کنار آن نیز نگاهی به جو حاکم بر بخش زغال سنگ در امریکا که پس از ترامپ بسیار محل بحث قرار گرفته، داشتیم.
من لیسانس خود را در رشته استخراج معدن از دانشگاه صنعتی اصفهان گرفتم و فوق لیسانس را از دانشگاه معدن و فناوری نیومکزیکو (New Mexico institute of mining and technology) در امریکا و در رشته مهندسی ژئوتکنیک اخذ کردم، مدرک دکترای من نیز از دانشکده معدن کلورودا در رشته مکانیک سنگ است و اکنون در اداره ایمنی و بهداشت معادن امریکا «اِمشا» مشغول به کار هستم.
موضوع نخست در این زمینه رشد فناوری است. من از حدود ۲۰۰ معدن در امریکا بازدید کرده و دیدهام که در زمینه توسعه فناوریها و امکان استفاده از آنها برای معدنچیان شرایط مطلوبی فراهم آمده است. به عنوان نمونه هر معدنچی در معادن زیرزمینی زغال سنگ امریکا یک دستگاه تشخیص گاز به همراه دارد که نشت احتمالی متان را تشخیص میدهد. موضوع دیگر به قوانین و کیفیت اجرای آنها برمیگردد، به طور کلی در امریکا قوانین سفت و سختی بر شرکتهای معدنی حاکم است که این قوانین هم به یکباره تدوین نشده و از پیش از سال ۱۹۰۰ میلادی (۱۲۷۹ خورشیدی) همچنان به روز میشود، البته قانونگذاران همواره برای روزآمد کردن قوانین با مقاومتهایی از سوی معدنداران روبهرو هستند چون در امریکا هیچگاه معادن در اختیار بخش دولتی نبوده بنابراین صاحبان شرکتهای خصوصی استخراجکننده در برابر قوانینی که عرصه را بر آنها تنگ میکند، واکنش نشان میدهند. موضوع سوم به فرهنگ حاکم بر جامعه برمیگردد؛ من در جایگاه فردی که ۱۴ سال پیوسته در آنجا زندگی میکنم اینگونه برداشت کردهام که در فرهنگ امریکایی، اجرای قانون با قدرت بسیار انجام میشود که میتواند هم برآمده از آموزشهای نظام آموزشی و هم برآمده از این باشد که هزینه تخلف از قانون بسیار بالاست و گریبانگیر تخلفات در بخش ایمنی معادن نیز میشود. و موضوع چهارم هم این است که در این جامعه از دست رفتن یا معلولیت یک انسان برابر با تحمیل باری بر اقتصاد جامعه است. هر فرد شاغل در معدن چه زن و چه مرد خانوادهای دارد که در صورت آسیب یا فوتش هزینه مالی و معنوی خانواده بر جامعه تحمیل و برای آن جامعه گران تمام میشود. مجموع اینها در گذر زمان، جامعه معدندار امریکا را به این نتیجه نهایی رسانده که به اجرای قانون تن دهند و در کنار اینها به هر حال ارزشهای انسانی نیز جایگاه خود را دارد.
ترامپ در وعدههای انتخاباتی خود تاکید میکرد که زغال سنگ را در امریکا احیا میکند و پس از پیروزی نیز اقداماتی در این زمینه انجام داد که برجستهترین آنها سخن گفتن از خروج از توافقنامه آب و هوایی پاریس بود تا عرصه را برای رشد زغال سنگ بازتر کند، اما آن طور که در اخبار میخوانیم مسائلی مانند دغدغههای مربوط به گرمایش زمین، نیاز به توسعه انرژیهای نو و ارزان شدن گاز طبیعی، موانع این اتفاق هستند.
من در دوره اوباما کار خود را در اداره ایمنی و بهداشت معادن امریکا آغاز کردم و دریافتم که معدنکاران زغالسنگی همواره او را متهم به دشمنی با زغال سنگ میکردند که با روی کار آمدن ترامپ اوضاع بهتر شد، اما همه چیز در مورد زغال سنگ تنها رویکرد دولتها نیست، مباحث مربوط به بازاریابی و دغدغههای زیستمحیطی هم در این بین موثر است، درحالحاضر نیروگاههایی که زغالی بودند از گاز طبیعی که به تازگی ارزان شده برای تامین سوخت خود استفاده میکنند که این اتفاق به رکود بازار زغالسنگ دامن زده است. همچنین بخش زیادی از صادرات زغال سنگ امریکا به اروپا و چین است، اروپا به سمت اعمال قوانینی میرود که حامی محیطزیست است، بنابراین از ورود زغالسنگ به صنایع خود استقبال نمیکند، در این بین باید دید چین چه سیاستی اتخاذ میکند و چه برنامههایی را برای مصرف سوختهای فسیلی در صنایع خود در پیش دارد، ولی آنچه از افکار عمومی امریکا برمیآید این است که معادن زغال سنگ دستکم تا نیم قرن آینده همچنان بقای خود را در این کشور حفظ میکنند هر چند درحالحاضر جو جهانی به سود قوانین محیطزیستی است.