به گزارش می متالز، کتابی جدید توسط یکی از گزارشگران قبلی واشنگتن پست و وال استریت به چاپ رسیده است که به بررسی منشا این درگیری پرداخته و شروع بررسیهای آن نیز قبل از ریاست جمهوری ترامپ است.
برخی کارشناسان مخالف چین ادعا میکند که آمریکا باید ورود چین به سازمان تجارت جهانی یا WTO را باید مسدود میکرد. آنها معتقد بودند که چین هرگز از مدلهای اقتصاد غربی استقبال نمیکند. آنها بر این باور هستند که هنگامی که چین وارد این سازمان شد، از اعتماد اعضای دیگر سو استفاده کرده و ارزش پول خود را برای منافع رقابتی کنترل کرده و مبادرت به دادن یارانه به صنایع خود کرده و از طرفی نیز با سرقت مالکیت معنوی یا همان کپی رایت، سایر کشورها را تحت فشار گذاشته است که از جمله آن آمریکا نیز است.
اما لازم به یادآوری است که شرایط تعیین شده برای چین بسیار جدیتر از شرایط برای سایر اقتصادهای نوظهور بوده است. باید موافقت میشد که سایر اعضا نیز میتوانند تعرفههای دفاعی ویژهای را برای صادرات خود اعمال کنند. بسیاری در داخل چین احساس کردند که این امر پذیرفته شده و سخت است که بگوییم الحاق چین به سازمان تجارت جهانی در عمل برای این کشور چیزی به ارمغان نداشته است.
چین اصلاح ساختار اقتصادی مهمی را در کشورش انجام داد، برای مثال چین قول داده است که تنها قوانینی را پیادهسازی کند که سایر اعضای سازمان تجارت جهانی دسترسی آسانی به آن داشته باشند و برای آنها قابل اجرا باشد. (پیش از این برخی از قوانین تنها برای قانونگذار شناخته شده بود)
حتی با وجود این، عضویت چین از آن چیزی که متصور میشدند بسیار فاصله داشته است. پس از چند سال ابتدایی، اصلاحات متوقف شد و مشخص شد که دولت این کشور قصد ندارد سیطره خود را خیلی بیشتر از اینها از بین ببرد. شرکتها از هزینه بالا برای ورود به بازار چین شکایت کردند. روابط نزدیک و شلخته بین دولت و بخش خصوصی چین همچنان یک مشکل است، زیرا وام و یارانه ارزانقیمت باعث شده که تولیدکنندگان چینی محصولات خود را با قیمت پایینی به فروش برسانند که برای سایر تولید کنندگان قابل رقابت نبود و مزیت تولید را برای آنها از بین میبرد. شوک چینی ناشی از سیل واردات از چین به این معنی بود که بسیاری از آمریکاییها این رقابت را ناعادلانه تقلقی میکردند.
همانطور که بلاستین توضیح داده است، برخی از مشکلات با انتخاب سیاسی آمریکاییها بدتر شده است. بوش پسر از ترس آسیب رساندن به مصرفکننده آمریکایی و ترغیب سایر بخشها برای تقاضای حمایت، تمایلی به استفاده از واکنشهای دفاعی علیه چین نداشت. شاید تهدید تعرفهها، چینیها را قانع کند که اجازه دهند ارز آنها سریعتر به قیمت واقعی خود بازگردد که آقای بلاسین میگوید که این گونه نخواهد بود. اما امریکا به دنبال امتحان کردن این موضوع است.
سایر چالشها نیز با تهدید تعرفه، عمیقتر و سختتر حل شدند. قوانین فقط در صورتی مفید هستند که قابل اجرا باشند. بنابراین، سیستم اقتصادی چین در کنار قانون تجارت بینالمللی به طرز بینظیری قرار گرفته است. زمانی که تفکیک بخشهای خصوصی و دولتی از یکدیگر دشوار است، کارکردن با یارانه سخت است. هنگامی که قوانین به صورت انتخابی توسط مقامات محلی اجرا میشود، جمعآوری مدارک برای شکایت از چینیها به دلیل قانونشکنی غیر ممکن خواهد بود.
رویدادهای اخیر نشان داده که راه آسان برای برخورد با سیستمهای اقتصادی این چنین وجود ندارد. منتقدان دولت ترامپ آن را به خاطر خارج کردن این کشور از مشارکت ماورا اقیانوس آرام یا TPP، معاهده تجاری بین آمریکا و ۱۱ کشور حاشیه اقیانوس آرام، محکوم می کنند و همچنین معتقد هستند که فرصت را برای نوشتن قوانینی که نهایتا میتواند سیاستهای داخلی چین را تغییر دهد، از بین میبرد. این در حالی است که بلاستین شک دارد که چین مسیر خود را تغییر بدهد.
به نظر میرسد که مسیر دپلماتیک موثرتر خواهد بود. در زمان اوباما، آمریکا با چین به توافقی دست پیدا کرد که طی آن چین متعهد شد که از هک سیستمهای رایانهای شرکتهای آمریکایی و دزدی از مالکیتهای معنوی جلوگیری به عمل آورد. نویسنده این کتاب دو را ممکن را پیش روی میبیند، اول جعل یک سیاست مشترک چینی و با همراهی متحدان و دوم تقویت WTO. متاسفانه دولت ترامپ هیچ کدام را دنبال نمیکند.