به گزارش می متالز، در کنار این دستاورد ارزشمند، فشار کاری در این دوره پر تلاش، سبب شده است که عادتی نیز در بخش تولید و مدیریتی صنایع و حتی در ساختارهای سیاستگذاری کشور شکل بگیرد. در این دیدگاه، بهبود مستمر کیفیت تولید، اطمینان از ثبات تولید در درازمدت، ورود به بازارهای جهانی، نگهداری محیط زیست و گاهی بهرهوری مناسب از سرمایه و نیروی کار، از ارزش کمتری در تصمیمگیریها در برابر تولید و افزایش تولید قرار میگیرد.
بهنظر میرسد با توجه به نگرشها و وظایف جدید کشور برای دستیابی به بازارهای جهانی و منطقهای و مازاد ظرفیتهای تولید در برخی صنایع، باید آمادگی دگرگونی رویکرد در مدیریت و کار، از رویکرد جهشی به «رویکرد کایزن» یا رویکرد ترکیبی در تمام ساختارهای سیاستگذاری، مدیریتی و کاری در نهادها و سازمان و شرکتها شکل گرفته و نهادینه شود. کایزن که توسط ماساکی ایمایی معرفی شده است به زبان ساده به معنای بهبود یا تغییر دائم برای رسیدن به نتیجهای بهتر است و به فلسفهای اشاره دارد که در آن تمرکز روی بهبود مستمر فرآیند تولید، مهندسی یا مدیریت کسب وکار در تفکر افراد نهادینه میشود. پیام مهم کایزن این است که حتی یک روز را نباید بدون ایجاد نوعی بهبود در یکی از بخشهای تولید، سازمان یا شرکت سپری کرد. این تعریف ساده، مفهوم عمیق در خود دارد و میتواند در استراتژیهای بلندمدت و کوتاهمدت سازمانها و شرکتها تاثیر مستقیم بگذارد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که بر اساس یکی از قوانین شناخته شده مدیریت، هر سازمانی پس از ایجاد و گذران مدتی از عمر خود، به مرور به دوران پیری و زوال میرسد بنابراین نه تنها برای پیشرفت و توسعه بلکه حتی برای نگهداری شرایط موجود در بلندمدت نیز باید تلاش مداومی در جهت بهبود در هر سازمان و شرکتی انجام شود. این دگرگونی تفکر تنها مورد نیاز شرکتهای تولیدی صنایع معدنی و صنایع سنگین نیست، بلکه حتی شرکتهایی که در تکنولوژیهای نو و هایتک کار میکنند و نیاز بیشتری به نوآوری نسبت به صنایع بزرگ و سنگین دارند آنها نیز باید برای برای بقا و پیشرفت خود از رویکرد ترکیبی (کایزن وجهش در نوآوری) استفاده کنند.دستیابی به این خواسته نیاز به این دارد که دگرگونی مهمی در روش فکر کردن و مدیریت سازمانها رخ دهد این دگرگونی با بهکارگیری نیروهای تحصیلکرده جوان با تجربه که دارای نگرشی جدید به کار و آینده باشند، امکانپذیر است و با بخشنامه و روش کار ابلاغی نمیتوان چنین دگرگونی را در سازمانها و کارخانههای تولیدی انتظار داشت. این مدیران جدید و نیروهای کار باید به آینده و ثبات تولید فکر کنند و از دستهبندیهای سیاسی فاصله بگیرند. البته بدون تردید این مدیران نیاز دارند تا از سوی سیاستگذاران صنعتی و معدنی پشتیبانی جدی شوند و به درستی برای این وظیفه انتخاب شوند. از یاد نبریم عدم توجه به این نکته میتواند صنایع و شرکتهایی که با زحمت فراوان در دهههای اخیر برپا شده را در دوران پیری و زوال قرار دهد و بازیابی و بهرهوری از این سرمایهگذاریها را کاهش دهد.