تاریخ: ۰۹ آبان ۱۳۹۸ ، ساعت ۱۲:۵۹
بازدید: ۲۵۶
کد خبر: ۶۵۰۵۵
سرویس خبر : معادن و مواد معدنی

مینیاتور ثروت

می متالز - محمدرضا بهرامن، رئیس خانه معدن، با انتقاد از تفکرات ناصحیح مدیریتی در سیاستگذاری اقتصادی بخش معدن می‌گوید: اخیراً دولتمردان حرف‌های ملی می‌زنند و مدام در توجیه تصمیمات نادرست خود از منافع ملی سخن می‌گویند.
مینیاتور ثروت

به گزارش می متالز، موفق نشدن صنایعی مثل ذوب آهن را که ناشی از تفکرات ضدتوسعه‌ای مدیران بوده، با به کار بردن اصطلاحات پوپولیستی مثل «خام‌فروشی» به گردن کسانی می‌اندازند که موفق هستند. بخش‌های مختلف معدنی باید بپذیرند که آسیب به ما آسیب به خودشان و دیگر اجزای بخش معدن در زنجیره خواهد بود. آسیب تصمیمات خلق‌الساعه و غیرکارشناسی مطمئناً به همه خواهد رسید. مهدی کرباسیان، معاون پیشین وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس پیشین ایمیدرو، نیز با اشاره به تعدد بخشنامه‌های ضدونقیض در سال ۱۳۹۷ اظهار می‌کند: سال گذشته ما حدود ۴۵ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشتیم. من باور دارم که اگر سال گذشته این بخشنامه‌های مکرر و تصمیمات غیرکارشناسی و بعضاً غلط درباره صادرات گرفته نمی‌شد، قطعاً می‌توانستیم نزدیک به ۶۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشته باشیم.

عوامل سیاسی و اقتصادی بازدارنده توسعه بخش معدن در یک سال گذشته چه بوده‌اند؟

محمدرضا بهرامن: من این بحث را با یک پرسش شروع می‌کنم. آیا شأن کشور ما با موقعیت ویژه جغرافیایی، جمعیت 82 میلیون‌نفری، نیروی انسانی جوان، ثروت نفت و سایر منابع طبیعی و این همه ظرفیت، این شرایط اقتصادی است؟ واقعاً شأن کشور ما در اقتصاد این است که مردم ما این‌طور ریاضت بکشند و با این شرایط بد زندگی کنند؟ با این همه ثروت و ظرفیت، مردم ما باید خیلی بهتر از اینها زندگی کنند. ریشه اصلی مسائل ما تفکراتی است که در مدیریت کشور وجود دارد و در بخش‌های مختلف از جمله در معدن اثر منفی داشته است. در بخش معدن که یک فرصت و یک ظرفیت بزرگ است، این تفکرات غلط مدیریتی اجازه دستیابی به توسعه را به ما نداده است. برای توسعه باید هدف تعیین و ابزار ایجاد کرد. متاسفانه مدیران ما به دنبال توسعه نیستند، بلکه صرفاً تابع اصول و مقرراتی هستند که به آنها تحمیل می‌شود و مجبور هستند آنها را اجرا کنند. در بخش معدن یکی از مسائل بازدارنده این است که چون مدیران به توسعه اعتقاد ندارند اصلاً نمی‌توانند با آدم‌هایی که از توسعه حرف می‌زنند ارتباط برقرار کنند. اخیراً حدود یک ماه است که دولتمردان حرف‌های ملی می‌زنند و خطاب به فعالان بخش خصوصی که خود ابزارهای توسعه ملی هستند، مدام در توجیه تصمیمات نادرست خود از منافع ملی حرف می‌زنند. هدف از این سخنان این است که مسائل آن بخش از جامعه را که از سیاست‌های خطای دولتی آسیب دیده‌اند به گردن کسانی بیندازند که تا حدودی موفق شده‌اند. می‌گویند اینها که موفق شده‌اند مانع موفقیت دیگران هستند. این خطرناک‌ترین مسیری است که دولت دنبال می‌کند و در بخش معدن این مسیر خطرناک دیده می‌شود. موفق نشدن صنایعی مثل ذوب آهن را که ناشی از تفکرات ضدتوسعه‌ای مدیران بوده، با به کار بردن اصطلاحات پوپولیستی مثل «خام‌فروشی» به گردن کسانی می‌اندازند که موفق هستند. بخش‌های مختلف معدنی باید بپذیرند که آسیب به ما آسیب به خودشان و دیگر اجزای بخش معدن در زنجیره خواهد بود. آسیب تصمیمات خلق‌الساعه و غیرکارشناسی مطمئناً به همه خواهد رسید. این تصمیمات عقلانی نیست. به خاطر مشکل تولید ذوب آهن موضوعی مثل عوارض را تعریف می‌کنند، در حالی ‌که دنیا از این تفکرات عبور کرده است. مدیران در جامعه این حرف‌ها را مطرح می‌کنند تا بگویند صادرکنندگان مسبب این وضعیت هستند و ما برای جلوگیری از موفقیتشان عوارض وضع می‌کنیم. در حالی‌ که ما امروز اصلاً در بخش ذوب، مصرف کنسانتره مس نداریم، تا چند سال آتی هم نداریم، اما عوارض 10درصدی وضع کرده‌اند. تا روزی که این تفکرات هست، توسعه پیدا نمی‌کنیم. اگر مواد دو و سه قانون بهبود فضای کسب‌وکار اجرا شود، بخشی از چالش‌های کل صنعت کشور و معدن حل می‌شود. مشکل ما مشورت‌نکردن است که برخلاف قانون است. مجلس هم نظارت نمی‌کند، در حالی که مجلس باید نظارت کند و دولت را موظف به مشورت کند. اصل مطلب این است که اراده‌ای برای توسعه نیست. اصل 44 هم دیگر اجرایی نمی‌شود. امروز دولت به صراحت می‌گوید هپکو را می‌گیرم. تفکرات پوپولیستی حاصلی جز این ندارد. تا روزی که تفکرات عوام‌فریبانه بر جامعه حاکم باشد، ما قطعاً توسعه پیدا نخواهیم کرد.

مهدی کرباسیان: از اینکه در خدمت آقای بهرامن هستم خوشحالم. چون دولت و وزارتخانه برای من تودیع نگرفت، اینجا از خانه معدن تشکر می‌کنم که قصد داشتم در پایان کارم در سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) از آنها قدردانی کنم. در پنج سالی که در سازمان توسعه و نوسازی معادن بودم، از توصیه‌ها، مشورت‌ها و نظرات ایشان به عنوان پیشکسوت بخش معدن و حمایت‌های خانه معدن بهره‌مند شدم. می‌خواهم به چند نکته درباره بخش معدن بپردازم. اول اینکه خوشحالم که امروز بخش معدن به عنوان یک پیشران اقتصادی مطرح شده است. به حدی که برخی به صورت افراطی می‌گویند معدن جایگزین نفت و گاز می‌شود، به نظر من این حرف افراطی است، اما واقعیت این است که بخش معدن و نفت و گاز مکمل یکدیگرند. صادرات مواد و صنایع معدنی و زنجیره آن در محاسبات اقتصادی دولت و سبد درآمدی ارزی کشور رقم مناسبی است و سهم معدن در حوزه اشتغال هم همین‌طور. دیگر اینکه بپذیریم ظرف حدود شش سال گذشته، برجام نیز در توسعه بخش معدن بسیار موثر بود. کسانی که می‌گویند برجام اثری نداشت، حرف‌های سیاسی و غیرکارشناسی می‌زنند. برجام موثر بود چون بعد از برجام بود که مدیران و روسای هیات‌مدیره و شرکت‌های معتبر بین‌المللی خودشان به ایران آمدند و مذاکره کردند. شاید ما در حوزه سرمایه‌گذاری بخش معدن چندان موفق نبودیم چون این کار به تعاملات سیاسی بین‌المللی، فعال شدن سیستم بانکی، ارتباط آن با سیستم اقتصادی، بانکی و بیمه‌ای بین‌المللی نیاز دارد و ما در این زمینه نقص جدی و نه جدید داریم. دیگر اینکه بپذیریم همین توسعه امروز به میزان زیادی حاصل کار دست‌اندرکاران و فعالان حوزه معدن بوده است. ما در سال‌های 1392 و 1393 و حتی تا سال 1395 واردکننده گندله بودیم. من به یاد دارم که وقتی رئیس هیات‌مدیره فولاد مبارکه بودم، ما برای واردکردن گندله از بحرین یا کشورهای دیگر بعضاً دچار مشکل بودیم. عدم توازن جدی بین کنسانتره، گندله و حتی آهن اسفنجی داشتیم ولی با حمایت‌هایی که شد، این توازن تا حد زیادی برقرار شد، با اینکه کشور در شرایط رونق نبود و عمده منابع این اتفاق از صادرات بود نه منابع بانکی. اگر شرکت‌های بزرگ و تولیدکنندگان مواد اولیه نمی‌توانستند سنگ آهن صادر کنند، پروژه‌های مهم چادرملو، گل‌گهر و سایر شرکت‌ها به نتیجه نمی‌رسید. ما نفت خام هم صادر می‌کنیم، مهم این است که درآمد آن را کجا ببریم. اگر آن را به مصرف توسعه برسانیم هیچ ایرادی ندارد. اگر این کار را نکنیم و منابع خارجی وارد کشور نشود، از کدام محل می‌خواهیم طرح‌های توسعه‌ای را اجرا کنیم. مشکل بزرگ 40ساله ما این است که نفت را می‌فروشیم و صرف هزینه‌های جاری می‌کنیم. چرا سراغ معدن آمده‌اید و نمی‌روید سراغ نفت؟ البته این هم کار وزارت نفت نیست، بلکه یک سیاستگذاری غلط تاریخی در کشور است. اگر خام‌فروشی بشود، ولی درآمد آن صرف توسعه زیرساخت‌ها، سرمایه‌گذاری و اشتغال شود، این خام‌فروشی بد نیست چون نتایج مثبت بلندمدت دارد. مساله امروز در بخش معدن تصمیمات موردی و هیجانی است. بزرگ‌ترین مشکل بخش اقتصادی دولت که در وزارت صمت به طور آشکار در سال‌های 97 و 98 دیده می‌شود عدم تعامل و مشورت و نظرخواهی از دست‌اندرکاران بخش خصوصی است. بخش خصوصی افرادی ملی و علاقه‌مند به توسعه کشور هستند. بدیهی است منافع خود را هم دارند، ولی می‌توانند راهکارهای بهتری به دولت بدهند. من خودم یک مدیر دولتی 39ساله بوده‌ام و نمی‌خواهم خودزنی کنم، اما کارشناسان حوزه دولت حداکثر پولی که جابه‌جا کرده‌اند حقوقشان بوده و حداکثر خانه خریده‌اند، ولی بخش خصوصی تمام زندگی‌اش فعالیت اقتصادی است و با یک تصمیم‌گیری تمام فعالیت و زندگی‌اش متاثر می‌شود. پس باید در تصمیم‌گیری با فعالان بخش خصوصی مشورت شود. اگر در آن دوران پنج‌ساله در ایمیدرو موفقیتی بوده به این سبب بوده که آقای مهندس بهرامن و همکارانشان به ما مشورت می‌دادند، بعضی جاها نظرات بخش خصوصی با سیاست‌های کلان دولت همخوانی نداشت، ما نظر دولت را اعمال می‌کردیم، اما اینکه یک فرد در یک وزارتخانه بگوید من منافع ملی را می‌فهمم ولی شما نمی‌فهمید بسیار خطرناک است. متاسفانه از بدو پیروزی انقلاب تا امروز در حوزه سیاسی و اقتصادی این اتفاق رخ داده است.

نکته دیگر این است که من معتقدم خصولتی‌ها خطر جدی حال حاضر اقتصاد کشور ما هستند. من به عنوان بنیانگذار شرکت‌های سرمایه‌گذاری تامین اجتماعی (شستا) می‌گویم که این فرزند، بچه ناخلفی شده است. خصولتی‌ها در تصمیم‌گیری اقتصادی مقامات کشور و دولت انحراف ایجاد می‌کنند نه فقط در حوزه معدن بلکه در همه حوزه‌ها چون از یک طرف یک مدیر آنجا می‌نشیند بدون اینکه نظارت کافی بر او باشد و از طرف دیگر همین مدیر تصمیمات مسوولان کشور را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. در بخش دولتی مدیر باید از بالا تا پایین به همه پاسخگو باشد یعنی به بازرسی، نظارت دیوان محاسبات، بازرسی ویژه ریاست‌جمهوری، بازرس ویژه وزیر، سیستم‌های امنیتی، وزارت اطلاعات و... در نتیجه اگر هم از خدا نترسد، حواسش به تصمیماتش هست، در بخش خصوصی هم مدیر باید به سهامداران پاسخگو باشد چون پای منافع آنها در میان است و مدیر ناکارآمد را تحمل نمی‌کنند. اما در بخش خصولتی نظارت کافی نیست. مدیران این بخش این روزها تصمیماتشان بر اساس کارشناسی نیست، بلکه بر اساس خط و خطوط سیاسی و اخیراً مسائل قومی است که موجب می‌شود مسوولان کشور را هم به خطا بیندازند. می‌گویند تولید ما کم شده چون سنگ آهن نیامده است. عزیز من، وقتی سهم تقسیم می‌کردند؛ در سنگان می‌گفتند بیایید خودتان در سنگ آهن سرمایه‌گذاری کنید تا بتوانید گندله، کنسانتره و نیازهای خود را برطرف کنید، شما کجا بودید؟ کی پولتان را به موقع دادید؟ تازه در بهترین حالت اگر هم مواد اولیه و تولید داشته باشید، اصلاً می‌توانید بازار فروش پیدا کنید؟ اینها فرافکنی است. باید بپذیریم اگر برای توسعه فکر نکنیم، قطعاً دو سه سال بعد که بالاخره این تحریم تمام می‌شود، مشکل اشتغال ما که امروز یک مساله جدی است، جدی‌تر خواهد شد.

سیاستگذاری و قانونگذاری در شرایط رکود اقتصادی ایران در توسعه بخش معدن چگونه باید باشد؟

تولید با سیاستگذاری درست رشد می‌کند. تن سرمایه می‌لرزد و وقتی می‌خواهد به سمت تولید برود، تمام جوانب را می‌سنجد و در جایی قرار می‌گیرد. سیاستگذاری بر پایه تولید یعنی در فضای کسب‌وکار شرایطی ایجاد کنیم که سرمایه با خیال راحت وارد شود. باید به بخش خصوصی اعتماد شود.

کدام سیاست‌های دولت به خودتحریمی در بخش معدن منجر شده است؟

در شش‌ ماه اول سال 1397 تعداد زیادی بخشنامه ضدونقیض ابلاغ شد. این روند حدوداً تا پایان سال هم ادامه پیدا کرد. پس از آن برخی از این موارد اصلاح شد، اما هنوز میزانی از آنها وجود دارد و متاسفانه اخیراً دوباره بعضی از آنها دارد تشدید می‌شود. سال گذشته ما حدود 45 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشتیم. صادرات نفتی ما هم همین مقدار و حتی کمی کمتر بود. من باور دارم و حاضرم درباره این ادعا بحث کنم که اگر سال گذشته این بخشنامه‌های مکرر و تصمیمات غیرکارشناسی و بعضاً غلط درباره صادرات گرفته نمی‌شد ما قطعاً می‌توانستیم نزدیک به 60 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشته باشیم. دولت باید به مردم اعتماد کند؛ به این مردمی که انقلاب کردند، هر سال در راهپیمایی 22 بهمن حاضر می‌شوند، بیش از چند میلیون نفر به راهپیمایی اربعین می‌روند و الان یک سال و هشت ماه است با همه مشکلات و فشار شدید اقتصادی دارند مقاومت می‌کنند اطمینان کنید و آنها را طرف مشورت قرار دهید. با کسانی که سال‌ها تجربه دارند، مشورت کنید. من خودم شامل این موضوع هستم و ممکن است با این صحبت‌ها متهم شوم به اینکه به خاطر خودم این موضوع را مطرح می‌کنم. آمدند در مجلس بر اساس تفکر دو سه نفر از نمایندگان که با بعضی مدیران مساله داشتند و می‌خواستند آنها را تغییر دهند اما نمی‌توانستند، قانون پوپولیستی منع به‌کارگیری بازنشستگان را وضع کردند. اصل این فکر که جوانان سر کار بیایند، فکر خوبی است. من می‌توانم افتخار کنم که وقتی در ایمیدرو بودم در پنج سال گذشته، متوسط سن مدیریت را حدوداً از 54 سال به 43 سال رساندم؛ یعنی مخالفت با جوانگرایی به من نمی‌چسبد، اما این تصمیمی که گرفتند به معنای حذف تجربه بوده است مشابه اتفاقی که در دولت نهم و دهم رخ داده بود. ضربه چنین تصمیماتی به اقتصاد کشور وارد می‌شود و کسی جوابگو نیست.

ایران با پتانسیل گاز، نفت و معدن دارای ظرفیتی ویژه است. تعداد کشورهای معدنی در دنیا محدود است، تعداد کشورهایی که هم معدن داشته باشند و هم گاز و نفت که ممزوج شدن آن می‌تواند ارزش افزوده چندبرابری ایجاد کند به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. چرا صادرات فولاد ما خوب است؟ چون انرژی توانسته با سنگ آهن ممزوج شود، مس هم همین‌طور، وگرنه ما هم مثل استرالیا می‌شدیم که بزرگ‌ترین صادرکننده مواد خام است، پس خائن‌اند دیگر! کار دیگری نمی‌تواند بکند، مواد خام صادر می‌کند و تولیدات دیگری می‌کند که برایش ارزش افزوده دارد. من حتماً با صادرات مواد خام مخالفم. افتخار می‌کنم که در پنج سال مدیریتم با کمک بخش خصوصی، خانه معدن و انجمن‌های مختلف و تولیدکنندگان فولاد و مس و روی و... خام‌فروشی کاهش یافت، مخالفت با خام‌فروشی نباید به شکل افراطی و غیرمنطقی باشد؛ باید عقلایی برخورد کرد.

چگونه می‌توانیم از فرصت‌های سرمایه‌گذاری در بخش معدن در دوران سخت اقتصادی بهره بگیریم؟

بخش معدن تابع یک استراتژی خاص است. امروز در دنیا برای بخش معدن با نگاه به آینده‌پژوهی تصمیم می‌گیرند چراکه مواد معدنی تجدیدناپذیرند و باید تکنولوژی را برای بخش اکتشاف، استخراج و فرآوری به کار بگیریم. درباره همه اینها بازار به ما فرمان می‌دهد که چه باید کنیم. اگر ما در بخش معدن بازار را فراموش کنیم، از ثروت خدادادی کشورمان سوءاستفاده کرده‌ایم. برخورداری همزمان از گاز و نفت و ذخایر معدنی ثروتی است که فقط سه کشور دارند؛ آمریکا، روسیه و ایران؛ دو قاره و یک کشور کوچک؛ ما در مقابل اینها یک مینیاتوریم، ولی خداوند این ثروت را به ما داده است. برمی‌گردم به پرسش اول، آیا در شأن ما هست که با وجود این ثروت‌های بزرگ نتوانسته‌ایم از ممزوج کردن اینها یک جریان اقتصادی خوب در کشور ایجاد کنیم؟ ما باید تابع یک برنامه راهبردی درست باشیم. یک سال و نیم قبل برنامه ششم توسعه را می‌نوشتند. ما با یکی از بندهای آن شدیداً مخالف بودیم چون بازدارنده بود آن هم برنامه‌ای که باید با یک آینده‌نگری برای توسعه تدوین شود. تبصره سه ماده 43 برنامه ششم توسعه می‌گوید یک درصد از فروش را به محل بدهید. اتاق فرمان تفکری که این قانون را وضع کرده، دولت بوده که با صدور نسخه اشتباه ما را با مشکل مواجه کرده و سرمایه‌گذار را نگران کرده است. سرمایه‌گذاری که 20 سال قبل در فرآوری سرمایه‌گذاری کرده هم امروز درگیر شده است چون در این ماده به معدن و صنایع معدنی اشاره شده است. بخش معدن امروز خود با مشکل بازار مواجه است. منهای بعضی اقلام، ما در بسیاری محصولات مثل سیمان واقعاً با مشکل عرضه هم در داخل و هم در خارج روبه‌رو هستیم. امروز در سیمان ظرفیت واقعی ما 84 میلیون تن است که البته خودش یک افتخار برای کشور است. ما تا سال 1384 واردکننده سیمان بودیم. امروز مازاد تولید داریم و علت این پیشرفت هم ممزوج کردن ثروت‌های کشور بوده است. ما همه اینها را داریم، اما قانون گذاشته‌ایم که تا یک درصد از فروشت را بده. این ضد سرمایه‌گذاری است. اینجاست که می‌گوییم اعتماد کن و مشورت بگیر و از آن در جهت توسعه استفاده کن. از سال 1392 به بعد یک سیاستگذاری در وزارتخانه درباره اکتشافات انجام شد و عملیاتی شد. الان هم از افتخارات متولی بخش معدن در شرایط کنونی است. واقعاً جای تحسین دارد. چون توسعه یک بخش معدنی بدون اکتشاف اصلاً معنا ندارد. در این بخش سرمایه‌گذاری شد، از کجا؟ از درآمدهای معدنی که در زیرساخت‌های اولیه بخش معدن یعنی اکتشاف سرمایه‌گذاری شد. دست مریزاد! از آقای دکتر کرباسیان تشکر می‌کنم که این جسارت را کرد و به‌رغم اینکه وظیفه اصلی‌اش نبود، با ایجاد بودجه‌های خاص حرکت نویی را انجام داد. امروز ما افتخار می‌کنیم که در ایران مرکزی ما در 1500 متر، 5/ 1 میلیارد تن سنگ آهن اضافه شده است. به عنوان یک فرد فنی می‌گویم خیلی از بخش‌های ایران ما بیرون می‌ریزد. ما یک ثروت در کشور داریم. برای این ثروت باید حرف توسعه‌ای تعریف کنیم. بخش معدن پیشران اقتصاد کشور در آتی خواهد بود با نعمتی به نام نفت و گاز که در کنار آن داریم.

پیش‌شرط آن چیست؟

پیش‌شرط آن این است که با عقلانیت برای این ثروت برنامه‌ریزی کنیم؛ کاری که دنیا کرده است، کاری که استرالیا، آفریقای جنوبی، آمریکا، روس‌ها، شیلی و... کرده‌اند. خیلی از صنایع ما در داخل کشور از مواد معدنی شکل گرفته‌اند. برای شکرگذاری این نعمت باید مدیران خاص معدنی را تقویت کنیم و آموزش بدهیم. دنیا بخش معدن را با نگاه آینده‌پژوهی می‌بیند و برای سال 2025 و 2050 برنامه‌ریزی می‌کند. مس در کشور ما یک ثروت است. الان در چشم‌انداز کشورهای دنیا سنگ آهن چندان مطرح نیست ولی برای کشور ما می‌تواند چشم‌انداز خوبی ارائه کند چون ایران یک کشور در حال توسعه است. برای توسعه اولین چیزی که نیاز داریم فولاد است؛‌ ابعاد توسعه را همیشه با فولاد می‌سنجند. ما فولاد داریم و برای فولاد در بازار خودمان چشم‌انداز خوبی داریم، ولی باید آینده‌نگری خود را به بخش‌های دیگر ببریم. ما باید در بخش معدن درآمدزا باشیم. درآمدزایی هم فقط در صادرات است. علاوه بر سرمایه‌گذاری در صنایعی که در داخل کشور به مواد معدنی وابسته هستند، باید چاره‌اندیشی کنیم که چگونه بازارهای دنیا را به دست بیاوریم. باید بخش معدن را با آینده‌نگری تعریف کنیم. دیگر نمی‌توانیم بخش معدن را با تفکرات سنتی اداره کنیم و به محض اینکه درآمد بخش معدن بالا رفت، دست در جیبش کنیم و این درآمد را برداریم و ببریم در خزانه دولت بریزیم. باید فعالان این بخش را تشویق کنیم که این درآمد وارد سرمایه‌گذاری شود. ما تا سال 1395 واردات گندله داشتیم که یک ضایعه بود، اما با یک برنامه راهبردی امروز ما کنسانتره و گندله مازاد هم داریم. سرمایه‌گذاری این بخش را عمدتاً واحدهای کوچک از محل درآمدهایشان انجام داده‌اند. باید به سرمایه‌گذار نوید بدهیم. نباید سرمایه‌گذاری را به مضحکه بگیریم.

 در سیاستگذاری برای توسعه بخش معدن باید چه الزاماتی در نظر گرفته شود؟

سرعت پیشرفت دنیا بسیار زیاد است. زمانی دوران‌ها طولانی‌تر بودند، الان دوران‌ها بعضی اوقات به دقیقه می‌رسند. جنگ قدرتی که این روزها بین آمریکا و چین در جریان است، شاید در اغلب رسانه‌ها به عنوان نبرد تجاری مطرح شود، اما من اعتقاد دارم در این جنگ، موضوع تکنولوژی و هوش مصنوعی مطرح است. الان درباره هوش مصنوعی چین دارد تنه به تنه آمریکا می‌زند و به همین علت است که آمریکا حتی هواوی را تحریم می‌کند و با سرمایه‌گذاری شرکت‌های چینی در سیلیکون‌ولی مقابله می‌کند چون جنگ قدرت کشورها در آینده در عرصه تکنولوژی است. ما در این بازی کجا هستیم؟ معدن تجدیدناپذیر است. یکی از مشکلات کشور ما این است که در سال‌های گذشته به معدن توجه نشده چون سایه نفت بر اقتصاد افکنده شده است. تصور کنید بودجه‌ای که در این چند دهه برای اکتشاف و زمین‌شناسی در حوزه معدن صرف شده چقدر بوده است؟ کل بودجه‌ای که به سازمان زمین‌شناسی اختصاص داده می‌شود صرفاً در حد پرداخت حقوق و مزایای پرسنل است، در حالی ‌که اکتشاف یک کار بلندمدت بین‌نسلی است. بنابراین اولین ضرورت این است که به حوزه معدن و صنایع معدنی به صورت بلندمدت توجه کنیم. ضرورت دیگر این است که مقررات را ثابت نگه داریم؛ حداقل در این یک حوزه مقررات را ثابت نگه داریم. به بهانه تحریم، نظرات شخصی خود را اعمال نکنیم. سومین موضوع این است که ما باید به سمت صادرات و حوزه‌هایی برویم که ضمن اینکه ارزش افزوده بالا دارند و اشتغال ایجاد می‌کنند، برای آنها در داخل کشور منابع داریم که معدن و پتروشیمی‌ها از آن جمله‌اند. نه اینکه فقط به سمت صادرات فولاد خام برویم، بلکه به بخش‌های پایین‌دستی توجه کنیم و مانند قانون مناطق آزاد، برای سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها قانون خاص وضع کنیم.

موضوع دیگر این است که ما باید بپذیریم در حوزه توسعه منابع دچار کمبود هستیم و به فناوری‌های جدید برای افزایش بهره‌وری نیاز داریم. در حوزه معدن می‌توانیم سرمایه‌گذارانی جذب کنیم فقط باید قوانین متعدد را اصلاح و تعامل را قوی کنیم. ایرانیان خارج از کشور برای ایران یک سرمایه هستند. باید این افراد را جذب کنیم همان‌طور که هندی‌ها این کار را کرده‌اند. اگر 10 درصد از سرمایه‌های ایرانیان خارج از کشور هم وارد ایران شود می‌تواند تحول ایجاد کند و به رشد اقتصادی و گسترش اشتغال منتج شود. باید بپذیریم پول نفت برای اداره کشوری با ظرفیت توسعه جهشی مانند ایران کافی نیست. با شعار تقسیم پول نفت نمی‌توانیم به جایی برسیم. حوزه معدن و صنایع معدنی و حوزه پتروشیمی به طور ویژه باید در قوانین دیده شود، حوزه نظارت هم همیشه باید باشد. آن هم نه به شکلی که مدیران و بخش خصوصی از تصمیم‌گیری و جسارت بترسند.

آیا بخش معدن در شرایط فعلی اقتصاد ایران این ظرفیت را دارد که به یکی از پیشران‌ها یا پیشران اصلی رشد اقتصادی تبدیل شود؟

اینکه کدام بخش پیشران اصلی رشد اقتصادی کشور شود، به سیاست‌های کلان نظام بستگی دارد. ممکن است جریان توریسم چنین نقشی را پیدا کند چون صنعت توریسم خود می‌تواند یک جریان اشتغال‌زای بسیار قوی باشد اگر نظام در این جهت سیاستگذاری کند. اما در بخش صنعت، حتماً معدن یکی از بخش‌های پیشران اقتصاد کشور خواهد بود. علت این است که مواد معدنی عموماً نیازمند انرژی هستند که ما داریم، دنیا نیازمند مواد اولیه است و در کشور ما یکسری از فاکتورهای صنایع معدنی بر پایه مواد معدنی داخل کشور ایجاد شده است. اگر اینها را با هم ممزوج کنیم، هم بازار را داریم و هم مواد اولیه را. پس معدن می‌تواند به عنوان یکی از پیشران‌های اقتصاد کشور تعریف شود. در دنیا درباره میزان نیاز به مواد معدنی در سال 2050 برنامه‌ریزی شده است. امروز مشخص کرده‌اند که در سال 2050 اروپا به چه میزان مس و چه میزان آلومینیوم نیاز دارد، در زمینه نانو چه تغییرات و حرکت‌های جدیدی در راه است و چه نیازهای جدیدی وجود دارد و... .

قطعاً بخش معدن به این دلیل که مواد معدنی داریم و بخش معدن ما هنوز جوان است، می‌تواند یکی از بخش‌های پیشران اقتصاد کشور باشد. بعضی مدیران پیش از این می‌گفتند ما معدن بزرگ نداریم،‌ امروز با اکتشافاتی که انجام شده، ثابت شده این‌طور نیست؛ مثلاً در ایران مرکزی با یک واحد کوچک حداقل 5/ 1 میلیارد تن سنگ آهن اضافه داریم. یک سال قبل ما اصلاً روی طلا کار نمی‌کردیم،‌ اما امروز حداقل 15 پروژه طلا همزمان در حال کار هستند. آنچه این تغییرات را ایجاد کرده، جریان بازار و جریان اقتصاد است که ما را به سمت سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های معدنی کشانده است.

از سوی دیگر با توجه به اینکه در کشور ما عموماً معادن در نقاط محروم واقع شده‌اند، حتماً می‌توانند در جریان‌های اقتصادی پیشران باشند. جریان معدن می‌تواند در سیستان و بلوچستان دگرگونی‌هایی ایجاد کند، مناطق مرزی شرق کشور ما می‌تواند اقتصاد معدنی داشته باشد که برای تامین امنیت بسیار موثر است. 10 سال قبل اصلاً نمی‌توانستیم درباره خواف صحبت کنیم، ولی امروز خواف یک بخش تعیین‌کننده در منطقه است. اقتصاد معدن اقتصاد پایدار است. اگر این موضوع برای تصمیم‌گیران ما خوب جا بیفتد، قطعاً می‌توان بخش معدن را به عنوان یک پیشران تعریف کرد. بخش معدن امروز دیگر نمی‌تواند سنتی کار کند بنابراین تفکرات و شیوه‌های سنتی تصمیم‌گیری برای این بخش دیگر موثر نیست. یکی از مبانی‌ای که یاد گرفته‌ایم و دائم تکرار می‌کنیم این است که بخش معدن باید خود را با الزامات زیست‌محیطی تطبیق دهد. چرا این را تکرار می‌کنیم؟ چون اقتصاد پایدار باید این‌طور باشد. نباید به اسم محیط زیست جریان اقتصادی معدن را در کشور خفه کنیم. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و باید در کنار هم دیده شوند چون هر دو اینها ثروت‌هایی هستند که باید حفظ شوند.

بخش معدن با چه سیاست‌هایی می‌تواند به پیشران اقتصادی تبدیل شود؟

ما می‌توانیم دو پیشران جدی در اقتصاد کشور داشته باشیم؛ یکی حوزه معدن و زنجیره آن، دیگری پتروشیمی‌ها. منابع معدنی و نفت و گاز ما ثروتی است که در دنیا کمیاب است و دنیا به این محصولات نیاز دارد. الان در ساخت وسایل الکترونیکی انواع و اقسام لیتیوم و نیکل و... به کار می‌رود. الان آلومینیوم، کروم و... در دنیا محصولات استراتژیک است. ما می‌توانیم از این ثروت‌ها استفاده کنیم، ولی باید با برنامه‌ریزی بلندمدت سرمایه‌گذاری کرد.

در 40 سال گذشته اگر یک‌دهم یا یک‌بیستم از توجهی را که به خودرو کرده‌ایم صرف حوزه معدن می‌کردیم، الان معدن جایگاه ویژه‌ای در اقتصاد ایران داشت و اقتصاد ایران در اقتصاد بین‌الملل جایگاه ویژه‌ای داشت. جریانات سیاسی کشور در همه دولت‌ها به خودرو توجه کرده‌اند و به معدن توجه نشده است. ظرف 40 سال گذشته توجهی که به حوزه خودرو شده و همین روزها هم می‌شود، چه حاصلی داشته است؟ باید بپذیریم که حوزه معدن را بلندمدت ببینیم؛ معدن یک‌هفته‌ای پول نمی‌دهد، اکتشاف ریسک دارد و باید این ریسک‌ها را پذیرفت. 95 درصد از معدن را بخش خصوصی در اختیار دارد یعنی بخش خصوصی واقعی در حوزه معدن فعالیت می‌کند. در حوزه صنایع معدنی و زنجیره هم به‌جز چند واحد بزرگ معدن و صنایع معدنی، بیشترین سهم را بخش خصوصی در اختیار دارد. ما بعد از اینکه اکتشاف را شروع کردیم،‌ دیدیم در کشور معادن بزرگ روزمینی نداریم، زیرزمینی هم هنوز کار نکرده‌ایم، اصلاً تکنولوژی آن را نداریم. این جایی است که دولت باید کمک کند. ایمیدرو باید کمک کند و اجازه بدهند که سرمایه‌گذاری کند حتی اگر سرمایه‌گذاری‌اش به ضرر منتهی شود. مدیران باید جسارت داشته باشند. سیستم نظارتی و دولت و مجلس باید اختیار بدهند که این کار انجام شود. ممکن است 50 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کنند اما معدنی نباشد. نباید آن مدیر تا آخر عمر دادگاه برود که چرا سرمایه‌گذاری به نتیجه نرسید.

از روزی که در حدود 60 سال قبل با نگاه سرمایه‌گذاری در کل بخش معدن کشور کلنگ زده‌ایم تا امروز کمتر از 40 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری شده است؛ از اکتشاف تا فرآوری. سال گذشته افتخار ما صادرات مواد معدنی بود. امسال هم یکی از بزرگ‌ترین افتخارات ما صادرات مواد معدنی بود. این صادرات تمامی صنایع داخلی ما را تکان داده است،‌ هم خود را تامین کرده و هم بخش‌های دیگر را. این پیشران اقتصاد بودن بخش معدن است.

چگونه می‌توان فعالیت‌های معدنی را همزمان با حفاظت از محیط زیست و عمل به مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها توسعه داد؟

دو موضوع حفاظت از محیط زیست و مسوولیت اجتماعی مواردی است که سیاسیون بر آن بسیار تاکید می‌کنند و می‌گویند به مردم اطراف محل معدن کم‌توجهی شده و با همین نگاه،‌ قانون یک درصد از فروش را وضع می‌کنند که ضدسرمایه‌گذاری است. درباره مسوولیت اجتماعی باید بپذیریم که ابتدا باید درآمد ایجاد شود، در کشور ما اعتقاد به خمس و زکات و انفاق و خیرات وجود دارد. مردم ما مسلمان‌اند، متدین‌اند،‌ حتماً خودشان مسوولیت اجتماعی را در نظر می‌گیرند. دولت به جای وضع محدودیت به این بهانه‌ها، باید قانون مالیاتی را اصلاح کند که وقتی کسی در حوزه مسوولیت اجتماعی کاری می‌کند مشمول بخشودگی شود نه اینکه ممیز مالیاتی خط بکشد و بگوید من این را قبول ندارم، به تو چه ربطی داشته که آب لوله‌کشی روستا را درست کرده‌ای، تو وظیفه‌ات کار معدنی بوده است. اینها را باید اصلاح کنند، وگرنه برای مسوولیت اجتماعی نیازی به وضع محدودیت و اجبار نیست. برای عمل کردن به مسوولیت اجتماعی باید قانون را به صورت تشویقی و نه تنبیهی اصلاح کرد. موضوع دیگر محیط زیست است که این روزها بعضی جاها از جمله در معادن به خاطر این موضوع جلوی سرمایه‌گذاری را می‌گیرند و متاسفانه گاهی جوانان ما تحت تاثیر این جو پوپولیستی جلوی کار معادن و صنایع معدنی می‌ایستند. من از یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های مس دنیا در هامبورگ بازدید داشتم که وسط شهر هامبورگ بود. تولیدش هم چندین برابر مس ماست. مدیر عامل این شرکت به من گفت من به تولید و فروش کاری ندارم؛ نظارت بر تولید و فروش را به معاونان سپرده‌ام و خودم فقط نظارت می‌کنم که کار ما آلودگی ایجاد نکند. در اتاق آن مدیر یک مانیتور بود، گفت چنین مانیتوری در اتاق شهردار هم هست، اگر ضایعات ما بالا برود، شهردار دستور کاهش میزان تولید ما را صادر می‌کند، در نتیجه اینجا کاملاً سالم است. من معتقدم در کشور ما هم محیط زیست حتماً می‌تواند در کنار توسعه معدن حفظ شود.

هر معدنی در هر جایی فعالیت خود را شروع کند، بعد از پنج سال تغییرات جریان اقتصاد را آنجا می‌بینیم و حتی در ساخت‌وسازهای روستا تاثیرش را می‌بینیم. معدن با خودش یک جریان اقتصادی می‌آورد که مسوولیت اجتماعی هم در آن قرار می‌گیرد. ما در خانه معدن بخش بزرگی به عنوان مسوولیت اجتماعی داریم و برای این موضوع کار می‌کنیم. اما در کشور ما متاسفانه مسائل مالیاتی مانعی برای انجام مسوولیت اجتماعی است. درحالی‌که یک معدن‌کار آرزو دارد برای بهبود وضعیت زندگی مردم محل معدن که عمده آنها کارگران همان معدن هم هستند، سرمایه‌گذاری کند. چه اشکالی دارد که این بخشی از مالیات باشد تا کار دولت با کمترین قیمت انجام شود؟ متاسفانه این اتفاق به شکلی که ایده‌آل ماست رخ نمی‌دهد. حفاظت از محیط زیست هم بخشی از مسوولیت اجتماعی است. باید برای رعایت مسائل زیست‌محیطی هم تشویق‌های جذاب تعریف شود. همه جای دنیا همین کار را می‌کنند. چین برای رعایت مسائل زیست‌محیطی یک برنامه تشویقی و بخشودگی چندین‌ساله تعریف کرده که از 15 سال قبل شروع شده و فکر می‌کنم سال آینده به پایان می‌رسد. ما هم باید چنین برنامه‌هایی داشته باشیم، ولی بدون هیچ برنامه‌ای فی‌البداهه تصمیم می‌گیریم یک‌روزه کشورمان را مثل سوئیس پاک کنیم که نمی‌شود.

عناوین برگزیده