به گزارش می متالز، مسعود نیلی در مصاحبهای میگوید بودجه مشکل اصلی اقتصاد ایران است و گام اول اصلاحات اقتصادی، پذیرش اشتباهات قبلی است.او در توصیهای به سیاست گذاران میگوید: با مردم گفتگو کنیم.
واژه اصلاحات اقتصادی را میتوان با این مثال توضیح داد که خودرویی در مسیر نادرست یا بهعبارت دیگر، انحرافی حرکت میکرده و حالا تصمیم گرفته شده که به مسیر درست برگردد. اگر بخواهیم به این مفهوم بپردازیم به صورت منطقی میتوانیم بگوییم که اگر خودرو درمسیر درست حرکت میکرده اصلاح مسیر معنی ندارد. پس برای کشوری که اشتباه اساسی درانتخاب رویکردهای اقتصادی نداشته اصلاحات اقتصادی هم بیمعنی است. این حالت ایدهآل است.
حالت دیگر این است که قبل از آنکه خیلی از راه درست دور شده باشیم تصمیم به برگشت به مسیر درست بگیریم و در زمان مناسب اصلاحات را انجام دهیم. اما در حالت سوم اصلاحات به صورت جبری انجام میشود و در واقع اساساً چارهای جز آن نیست.
وقتی مشکلات را بررسی کنیم، میبینیم که تمام مشکلات همانند شاخههای درخت به یک تنه اصلی وصل میشود. مشکلات اقتصاد ایران به یک درخت میماند که صدها شاخه از آن رشد کرده است، ولی مشکل اصلی و مادر همان تنه درخت است. این موضوع ما را راهنمایی میکند که در ابتدا باید به سراغ مشکل مادر برویم که سایر مشکلات از آن نشأت میگیرد، چرا که مشکلات ریشه واحدی دارند. براین اساس صحبت کردن با مردم نیز سادهتر میشود و به جای مطرح کردن صدها مشکل تنها راجع به مشکل اصلی با آنها سخن میگوییم. علاوه براین یافتن راه حل و درمان مشکل نیز ساده تر و عملیاتی میشود.
مجموع این تحلیل ما را به اینجا میرساند که بودجه مشکل مادر و اصلی اقتصاد ایران است که سایر مشکلات از آن نشأت میگیرد. بودجه چه به صورت آشکار چه به صورت پنهان سایر مشکلات را ایجاد کرده است. در کشور ما هر مشکلی را که دنبال کنید سر از بودجه دولت در میآورد.
قاعدتاً نهاد دولت باید با ثبات ترین نهاد در هر کشوری باشد. باید مردم و فعالان اقتصادی بدانند و مطمئن باشند که اگر دولت راهی را شروع کرده پایدار خواهد بود و میتوان بر اساس آن برنامه ریزی کرد. وقتی اختصاص بودجه دولت قابل پیش بینی و پایدار باشد، برای پیمانکاران و مجریان پروژهها نیز این اتفاق میافتد و میتوانند براساس آن اقدام کنند. اما پروژههای زیادی در دولتهای مختلف آغاز شده که ادامه آن با مشکل مواجه شده است.
این موضوع تأسف باری است که دولتها در اقتصاد ایران منشأ اصلی بیثباتی اند. به طوری که یک سال در ارائه یکی از این خدمات جهش دارد و در سال بعد متوقف میشود. این روندی است که سالها ادامه داشته است.
عاملی که این نوسان را ایجاد میکند در درجه اول همان وابستگی به نفت است. وقتی بخش عمده بودجه دولت به نفت وابسته است این اتفاق میافتد. چرا که بودجه را به یک متغیر بسیار بیثبات وصل کردهایم.
درطول سالیان گذشته ضرورت قطع وابستگی بودجه به نفت و راههای آن در اسناد برنامههای پنج ساله، اسناد بالادستی و بودجههای سنواتی بارها مورد تأکید قرار گرفته است که موارد آن به وفور قابل رؤیت است. اما همین که قیمت نفت افزایش مییابد آنقدر وسوسه انگیز است که هر دولتی که روی کار میآید اعلام میکند که قصد ارائه خدمات جدید یا افزایش خدمات موجود را دارد و بدین ترتیب هزینههای خود را افزایش میدهد. این را هم فکر نمیکنند که مثلاً دو سال بعد با کاهش قیمت نفت چه اتفاقی میافتد.
هماکنون این نگرانی جدی وجود دارد که اصلاحات بودجه در شرایط دشوار تحریم فشار مضاعفی به مردم و تولید کنندگان وارد کند. زمان مناسب این جراحیها زمان برخورداری مناسب از منابع است اما واقعیت این است که اصلاحات در شرایط حاضر از سر ناچاری است. بله بهتر بود که یا این مسیر اشتباه را نمیرفتیم یا در زمان مناسب که شرایط اقتصادی مناسب تر بود این اصلاحات انجام میشد.
شخصاً با توجه به تجارب خود در نظام تصمیم گیری، معتقدم زمانی اصلاح اقتصادی باورپذیر میشود که قبل از آن گفته باشیم که اشتباه ما چه بوده است.
اگر نگوییم اشتباه کردهایم و آن اشتباه بهصورت دقیق چه بوده است اصلاح، معنای واقعی خود را از دست میدهد.
گام اول برای همراه کردن مردم باور پذیر بودن این اصلاحات است. باید برای مردم به صورت شفاف توضیح داده شود که کاری که در چند دهه گذشته انجام میشده است به این جمع بندی رسیدهایم که اشتباه بوده است و به صورت جزئی تشریح کنیم. البته به طور قطع سؤالاتی از سوی مردم مطرح میشود و در برخی موارد از دولت اشکال میگیرند و در مجموع یک گفتمان اجتماعی در کشور شکل خواهد گرفت.
اگر چه تحولات بزرگی در بودجه ۱۳۹۹ در نظر گرفته شده و اصلاحات ساختاری بودجه در دستور کار قرار گرفته ولی هنوز هیچ گفت وگوی اجتماعی درباره آن در کشور شکل نگرفته، همین باور پذیری آن را دچار مشکل میکند. کسی که قرار است اصلاحات را انجام دهد باید توضیح دهد که چرا این اصلاحات را انجام میدهد.
زیرساخت اجتماعی این اصلاحات این است که با مردم گفتگو کنیم. نه به صورت شعاری بلکه واقعی و شفاف مشکلات و اشتباهات را توضیح دهیم که ما نه بهمعنای این دولت بلکه نهاد دولت در دهههای گذشته اشتباهات زیادی را مرتکب شدهایم و برای مثال از میان ۱۰ اشتباه قرار است که دو مورد آن اصلاح شود و مهمتر از آن تأکید شود که دیگر این اشتباهات تکرار نمیشود. باید این موضع بارها تکرارو ثبت شود تا بعد از اینکه شرایط تغییر کرد به قول معروف «فیلمان یاد هندوستان نکند».
باید برای مردم عادی توضیح دهیم که قرار است چه اتفاقی در زندگی آنها بیفتد. باید این موضوع با شهامت برای ایرانیها گفته شود و البته پس از آن همه باید از این اصلاحات پشتیبانی کنند. اما زمانی که تنها در قالب سخنان کارشناسی بخشهایی از این اصلاحات مطرح شده است تأثیری ندارد. هم اکنون چند نفر از ۸۲ میلیون نفر جمعیت ایران میدانند که اصلاحات ساختاری بودجه یعنی چه؟ هماکنون اصلاحات ساختاری مانند یک کد میماند که برای مردم نا آشناست و کسی معنای دقیق آن را نمیداند؛ البته لازم نیست مردم به صورت جزئی و کارشناسی از تمام مباحث اطلاع داشته باشند ولی حداقل باید آثار آن را در زندگی و معیشت خود بدانند تا با آن همراه شوند.
صداقت دولت برای اجرای این اصلاحات میتواند بزرگ ترین سرمایه دولت محسوب شود. سؤالی که در اینجا میتوان مطرح کرد این است که نهادهای تصمیم گیر از دولت و مجلس گرفته با چه سرمایهای وارد میدان شدهاند و قصد دارند این اصلاحات را اجرایی کنند. به هرحال اجرای چنین اصلاحاتی به یک سرمایه سیاسی بزرگ نیاز دارد چرا که اینگونه اقدامات محبوبیت زدایی میکند.