تاریخ: ۲۰ آذر ۱۳۹۸ ، ساعت ۲۲:۳۵
بازدید: ۲۲۵
کد خبر: ۷۲۳۷۳
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
علی میرزاخانی بررسی می‌کند

تحریف لیبرالیسم

می متالز - برخی معتقدند که حکمرانی اقتصادی کشور درحال‌حاضر و در طول دهه‌های گذشته بر ستون لیبرالیسم و نئولیبرالیسم بنا شده است.
تحریف لیبرالیسم

به گزارش می متالز، این گروه که عمدتا، اقتصاددانان نهادگرا هستند، مسوول سیاست‌گذاری‌های کشور در طول سه دهه را نئولیبرال‌ها معرفی می‌کنند و نابرابری‌های موجود را محصول تفکر نئولیبرالی می‌دانند. علی میرزاخانی، سردبیر ارشد گروه رسانه‌ای «دنیای اقتصاد» در گفت‌وگویی صحت این ادعا را سنجید.

اقتصاد آزاد چه می‌گوید؟

اینکه در ایران، فاصله غنی و فقیر تشدید شده، ریشه در چه دارد؟ گروهی از نهادگراها مسوول این شکاف را تفکرات لیبرالی حاکم بر اقتصاد ایران می‌دانند. اما واقعا اقتصاد ایران متکی بر تفکرات لیبرالی اداره می‌شود؟  میرزاخانی در شناسایی جنس شکاف درآمدی ایران و اختلاف آن با یک اقتصاد لیبرالی گفت: «شکاف درآمدی ممکن است در جامعه‌ای مثل آمریکا هم وجود داشته باشد، اما در آنجا یک‌طرف این شکاف کسی مثل استیو جابز یا بیل گیتس است که خلق ثروت می‌کند و در طرف دیگر آدم‌هایی هستند که زندگی و کار معمولی دارند؛ اما زندگی شان هم آبرومند است. شاید هم دو تا سه دهک هم نیازمند یارانه باشند که به آنها یارانه پرداخت می‌شود. منشأ اصلی نئولیبرالیسم همین آمریکاست که چنین تصویری داریم. اما در ایران چه کسانی یک سوی شکاف هستند؟» او ادامه داد: «نئولیبرالیسم یک واژه ساختگی است. ما اگر بخواهیم به موضوع علمی‌تر نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم لیبرالیسم کلاسیک مبتنی بر بازار آزاد است که در مقابل اداره اقتصاد به شیوه متمرکز قرار دارد  و آنها را با هم مقایسه کنیم. اما در اینجا آن سوی این شکاف درآمدی وحشتناک چه کسانی هستند؟ اکثریت آنها اختلاسگرها هستند. اکثریت‌شان افرادی مثل بابک زنجانی و خاوری هستند. اینها چگونه ثروتمند شده‌اند؟ با رانت‌هایی که با اداره اقتصاد به شیوه متمرکز ایجاد شده است، از فاصله دلار ۴۲۰۰ تومان و بازار و از فاصله نرخ بهره ۲ درصد و نرخ ۲۰ درصد. هیچ کدام اینها الگوی اقتصاد آزاد نیست.» به گفته سردبیر ارشد «دنیای‌اقتصاد»، اگر منظور از نئولیبرالیسم این است، هیچ‌یک از این سیاست‌ها که منابع و امتیازات اقتصادی کشور را به‌صورت رانت به یک عده خاص توزیع کنید، الگوی اقتصاد آزاد نیست. از نظر میرزاخانی، در الگوی اقتصاد آزاد، بوروکرات‌ها میلیاردر نیستند. او معتقد است که بوروکرات فقط در اقتصاد رانتی میلیاردر می‌شود و نمی‌توان یک بوروکرات میلیاردر در یک اقتصاد آزاد در آسیای جنوب شرقی، اسکاندیناوی یا اروپا پیدا کرد.

 

مبنای اندیشه‌ای اقتصاد ایران

میرزاخانی اقتصاد ایران را یک اقتصاد رانتی و سرمایه‌داری دولتی دانست و گفت: «باید درست تعریف کنیم. اگر درست تعریف نکنیم باعث می‌شود که ما راه‌حل را غلط ببینیم. وقتی ما اقتصاد بازار را درست تعریف نکنیم و بلبشویی را که الان وجود دارد ناشی از اقتصاد آزاد بدانیم، برای راه‌حل به کدام سمت رجوع می‌کنیم؟ به همان سمتی که مشکل ما را ایجاد کرده است؛ در واقع راه‌حل را در مشکل جست‌وجو می‌کنیم و این مرتب تکرار می‌شود.» او معتقد است یکی از دلایلی که باعث شد مشکلات اقتصادی کشورطی ۵۰ سال گذشته تکرار ‌شود این است که ذی‌نفعان اقتصاد موجود و سرمایه‌داری دولتی، از علت مشکلات آدرس غلط می‌دهند تا مردم برای یافتن را‌ه‌حل به خود آنها رجوع کنند. به گفته میرزاخانی، متاسفانه برخی اقتصاددانان تحت عنوان نهادگرا هم دانسته یا ندانسته در دام این ذی‌نفعان اقتصاد سرمایه‌داری دولتی افتاده‌اند و حرف‌های آنها را تکرار می‌کنند. او در این‌باره توضیح داد: «به‌نظر من متاسفانه اقتصاددانان نهادگرا فقط اتهام می‌زنند. دلایل گفته شده نشان می‌دهد علت این شکاف درآمدی مهلک که جامعه ایران را در آستانه خطرات غیرقابل پیش‌بینی قرار داده است، اقتصاد رانتی است. چیزی که دسوتو، اقتصاددان پرویی، از آن به‌عنوان «سیستم اقتصادی گروه‌های فشار» نام می‌برد.»

میرزاخانی افزود: «یعنی یک سیستم اقتصاد توزیع رانت که فعالان اقتصادی را مجبور می‌کند به‌جای خلق ثروت، به بوروکرات‌ها برای جذب رانت نزدیک شوند. خب اینجا چه اتفاقی می‌افتد؟ به نوعی استعداد همه نیروهای اقتصادی کشور از مسیر خلق ثروت به سمت جذب رانت منحرف می‌شود.»

 

بستر شوک‌ها

بستر این شوک‌هایی که ایجاد می‌شود چیست و ناشی از کدام تفکر است؟ میرزاخانی در پاسخ به این سوال گفت: «ما می‌گوییم اگر اقتصاد تورمی داشته باشیم یا باید اصلاح تدریجی کنیم یا به استقبال شوک برویم. آن کسی که می‌گوید هیچ‌کدام در واقع می‌گوید به استقبال شوک برویم. آن کسی که می‌گوید اصلاح تدریجی نکنیم یعنی به استقبال شوک برویم. وقتی شوک اتفاق می‌افتد ثروت‌هایی به نفع گروه‌هایی جابه‌جا می‌شود که از همین بلبشوها در حوزه مسکن، ارز، یارانه‌های مختلف و رانت‌های مختلفی که توزیع می‌شود سرمایه اندوخته‌اند.» میرزاخانی معتقد است در یک اقتصاد رانتی، دو گروه ثروتمند می‌شوند: ۱- بوروکرات‌ها و ۲- رانت‌خواران. او با طرح این پرسش که چنین چیزی در کدام اقتصاد لیبرال ممکن است؟ ادامه داد: «مگر بیل گیتس، زاکربرگ، جف بزوس و استیو جابز با جذب رانت ثروتمند شده‌اند؟ اینها خلق ثروت کرده‌اند. خلق ثروت یعنی خلق ارزش افزوده؛ یعنی این گوشی موبایل را با چیزهایی که در طبیعت بوده که شاید ارزشش ۳۰ دلار هم نبوده - آشغالی که در طبیعت بوده - به هزار دلار تبدیل کرده‌اند.» سردبیر «دنیای‌اقتصاد» افزود: «البته آنجا هم زائدات دارد. نمی‌گویم آنجا بهشت برین است. هیچ‌کس نمی‌گوید. اما بحث این است که در کدام است که منافع مردم بیشتر تامین می‌شود؛ در اقتصاد آزاد که اجازه بدهیم مردم بدون تجاوز به حقوق هم و بیت‌المال خلق ثروت کنند.»

عناوین برگزیده