به گزارش می متالز، مجله معدنی و انگلیسیزبان «مایناَندبِزینستودی» توانست نخستین گفتوگو را با او پس از دریافت این جایزه انجام دهد.
اعطای این جایزه را موسسه معدن و متالورژی کانادا در سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷ میلادی(۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ خورشیدی) آغاز کرد و از آن به عنوان جایزهای برای خدمات متمایز و شایستهای که به این موسسه یا صنعت معدن میشود، یاد میکنند. به نظرم بزرگترین دستاورد من آموزش بیش از ۱۷۰ دانشجوی زن و مرد بوده که برخی آنها هم ایرانی بودند.
من به این دانشجویان و پژوهشگران مقاطع دکترا و کارشناسی ارشد، در ۳۵ سال کار در دانشگاه مکگیل تدریس کردم و بیشتر این افراد برجسته و بااستعداد اکنون در سراسر جهان در سمتهای مدیریتی مشغول به کار هستند و صنعت معدن را ارتقا میدهند. برخی از فعالیتهایی که من در گذشته انجام دادم، به این شرح است؛ کارشناسی خود را در سال ۱۹۷۵ میلادی (۱۳۵۴ خورشیدی) و دکترا را در سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ خورشیدی) در رشته مهندسی معدن از دانشگاه ناتینگهام انگلیس گرفتم. از سال ۱۹۸۳ میلادی(۱۳۶۲ خورشیدی) با دانشگاه مکگیل همکاری کردهام و در بسیاری از این سالها سمت مدیریتی داشتم. اکنون کرسی پروفسوری را در رشته مهندسی معدن در دانشگاه وِبستر دارم. تمرکز من بر مکانیک سنگ، نوآوریهای معدنی، معدن و انرژی و همچنین بَکفیل معدن بوده که در بهرهوری عملیات معدنی موثر واقع شده است.
همچنین یکی از بنیانگذاران و رییس انجمن نوآوریهای معدنی کانادا بودم. این انجمن اکنون یک سازمان بسیار شناخته شده خصوصی و پژوهشمحور معدنی است که همین صنعت نیز آن را از نظر مالی پشتیبانی میکند.
من مشاور برخی از دولتها در مسائل معدنی و پژوهشگر بسیاری از شرکتهای برتر معدنی در سطح جهان بودم و همچنین حق ثبت اختراعات گوناگونی را در این زمینه کسب کرده و جوایز گوناگونی را برنده شدهام.
علاوه بر اینها در حال انجام پژوهش قوی میانرشتهای هستم و تاکنون بر فعالیت حدود ۱۷۰ دانشجوی دکترای مهندسی معدن و دانشمندان پژوهشگر نظارت داشتهام. در تدوین بیش از ۳۵۰ مقاله، کتاب و گزارش علمی همکاری داشتهام. به مدت ۳۵ سال یکی از اعضای فعال موسسه معدن و متالورژی کانادا بودهام و در بسیاری از کنفرانسهای ملی این موسسه نقش داشته و یکی از اعضای فعال و صاحب کرسی در آن بودم.
همچنین در بسیاری از کنفرانسهای بینالمللی مانند «ماینبَکفیل» (Mine Backfill) در سالهای ۱۹۸۹ و ۲۰۰۷ میلادی (۱۳۶۸ و ۱۳۸۶ خورشیدی)، در کنفرانس جهانی معدن در سال ۲۰۱۳ میلادی (۱۳۹۲ خورشیدی) و همچنین در کنگره جامعه جهانی مکانیک سنگ در سال ۲۰۱۵ میلادی (۱۳۹۴ خورشیدی) صاحب کرسی
بودم.
این رویدادها نه تنها از نظر مالی به موسسه معدن و متالورژی کانادا کمک کرد، بلکه منجر به ایجاد کسب و کارهایی به ارزش بیش از ۲۰ میلیون دلار در مونترال شد، در نتیجه به تازگی سمت سفیر افتخاری مونترال را از طرف وزیر (مقام ارشد) این ایالت دریافت کردهام.
ایده بکارگیری استخراج منابع طبیعی به عنوان یکی از ارکان اصلی صنعت ایران خوشایند است اماای کاش مدتها پبش از این مورد توجه قرار میگرفت. اشاره به این نکته اهمیت ویژهای دارد که ایران ظرفیتی عالی در زمینه منابع معدنی دارد که حجم بسیار کمی از آن استخراج شده است.
پیش از همه نیاز به اکتشاف گسترده با ژئوفیزیک جدید هواشناسی است. ما این کار را برای اکتشاف نفت انجام دادیم، اما در زمینه معادن، این عملیات بسیار کم انجام شده است. این فناوری به طور دقیق منطقهای را که روی زمین بررسی و اکتشاف شده مشخص میکند. ایران نیروی انسانی(مهندسان) جوان و تحصیلکرده دارد که میتوانند به توسعه و رشد کمک کنند.
من به بسیاری از کشورهای معدنی در سراسر جهان سفر کردم و به شما اطمینان میدهم در مقایسه با بسیاری از آنها ایران کشوری بسیار امن برای زندگی و سرمایهگذاری در بخشهای گوناگون از جمله بخش معدن است.
علاوه بر این، ما به چند بندر برای صادرات کالاهای معدنی دسترسی داریم. این ویژگیها برای جذب سرمایهگذاری خارجی یا شرکتهای بزرگ معدنی بسیار اهمیت دارد به شرط اینکه شفافیت و تضمین سرمایهگذاری در عملیات وجود داشته باشد. اکنون بسیاری از شرکتهای بزرگ معدنی به دلیل مسائل ژئوپلتیک داخلی و خارجی برای آمدن به ایران بسیار مردد هستند.
به دلیل شرایطی که در گذشته و حال وجود داشته است، متاسفانه بر معادن موجود در سطحی بسیار پایینتر از بهرهوری کار شده که بیشتر از نبود برنامهریزی مناسب، مدیریت، قوانین کار، ماشینآلات پیشرفته معدنی و همچنین فناوریهای روز برمیآید. متاسفانه تحریمها به طور چشمگیری به این مشکلات دامن زدند.
ما هنوز یک معدن عمیق زیرزمینی درست و حسابی برای استخراج فلز نداریم که از فناوریهای استخراجی فله استفاده کند. یکی از دلایل این است که تخصص و خبرگی ما در این زمینه محدود است. مهندسان جوان ما مکانی ندارند که تجربه کار زیرزمینی را بهدست بیاورند و دانشی را که در دانشکدههای بسیار خوب معدن در دانشگاههای ایران آموختهاند به طور عملی تمرین
کنند.
فناوریهای بسیاری وجود دارد که در ایران استفاده نشده است. در نهایت برای تغییر این روش و توسعه صنعت معدن در ایران نیاز به مدیریت مناسب به همراه درک درست از صنعت نوین معدنکاری است.
من معادن ایران را دیدهام و دوستان بسیار خوبی در بخش معدن ایران دارم که من را در جریان آنچه در این بخش میگذرد قرار میدهند.
چند سال پیش، فرصت بازدید از معدن مس سرچشمه را در کرمان داشتم؛ معدنی که جواهر معدنی ایران به شمار میرود. با مهندسان برجسته و متخصص آنجا ملاقات کردم (بیشتر آنها اکنون بازنشستهاند). آنها تمام تلاش خود را میکردند که در شرایط چالشی، استخراج را پیش ببرند. مشخص بود که آنها با کمبود کامیون، بیل مکانیکی و ماشینآلات مناسب حفاری روبهرو هستند.
به نظر میرسد که اکنون شرکت دیگری حفاری و حملونقل را در آن مدیریت میکند و هنوز پس از سالها نیاز به کارشناسان خارجی دارند که معدن و امنیت آن را برنامهریزی کنند، با وجودی که ما مهندسان و استادان فوقالعادهای در دانشگاه داریم که میتوانند کمکرسان باشند. تا جایی که من میدانم در ابتدا و ۱۷ سال پیش قرار بود معدن سرچشمه را شرکت «آناکوندا» استخراج کند! که نشاندهنده ناکارآمدی است.
فکر میکنم که بیش از ۴۶ سال گذشته است و ما هنوز این معدن را استخراج میکنیم. معادن کوچکتر بیش از چنین معادن بزرگی از این ضعفها در رنج هستند. نبود سرمایهگذاری در تجهیزات و فناوری به همراه نبود برنامهریزی کلی مهمترین مسائل هستند. نبود ثبات و اطمینان در بازار و قوانین جدید و شرایط ژئوپلتیک اجازه نمیدهد که صاحبان سرمایه در آنچه مستلزم داشتن معدنی نوین و بازگشت بهتر سرمایه است، سرمایهگذاری کنند.
باید اضافه کنم که برخی از معادن سنگ آهن، عملکرد خوب و پیشرفت قابل توجهی داشتهاند. به نظر میرسد که ایران در تولید و مصرف سنگ آهن خودکفا میشود.
در نهایت برای داشتن صنعتی که کارآمد باشد، کار و آموزش بسیار مورد نیاز است. باید به مجموعههای خصوصی معدنی که قانونی و توانمند هستند و دانش، تجربه و تخصص واقعی دارند، فرصت داده شود تا در بخش معدن ایران دخیل باشند. دولت باید این شرایط را فراهم کند.
چیز زیادی در این زمینه نمیتوانم بگویم و فکر نمیکنم اکنون زمان داشته باشیم. من در کنگره جهانی معدن، یک سخنرانی کلیدی با موضوع معدن در آینده ارائه میدهم.
آینده معدنکاری در سطح با دستگاهها و تجهیزاتی ادامه پیدا میکند که خودکار تنظیم میشوند (دریلها، کامیونها، بیلها و سایر وسایل) و از اتاق کنترل یا از سایت معدنی که در چند کیلومتری آنها قرار دارد، بررسی و نظارت میشوند.
اکنون کامیونهای خودکار و بدون سرنشین ۴۵۰ تنی در معادن سطحی استفاده میشود و به دلیل عملکرد چشمگیر آنها شمار بیشتری در حال تولید هستند.
کارهای بیشتری در حال انجام است و عملیات زیرزمینی ادامه خواهد داشت، به این معنا که از ماشینهایی استفاده میشود که صخرهها یا کانی را شکاف میدهند. چند مورد از ماشینهای حفاری صخرههای سخت آزمایش میشود.
مشکل اصلی شکاف دادن صخرههای بسیار سخت و سفت با ماشینآلات است. در ۱۵ سال گذشته، گروه من را ۱۵ شرکت بزرگ معدنی پشتیبانی مالی کردند تا روی تغییر ویژگیهای استحکامی سنگهای سخت (نرمتر کردن آنها) کار کنند. پیش از اینکه این سنگها با ماشین برش و شکاف داده شوند، ما موج الکترومغناطیسی به صخرههای سخت میفرستیم.
ماشینهای شکافدهنده، آنتنهای مایکروویوی خواهند داشت که به سطح صخره پیش از شکاف میتابد. مایکروویو از ویژگی دیفرانسیل حرارتی مواد معدنی، استفاده و میکروکراکهایی ایجاد میکند که استحکام صخره را کاهش میدهد. نتایج، بسیار امیدوارکننده بوده است. برای برداشت صخرهها از معادن زیرزمینی سامانه جدید حملونقل خودکار در نظر گرفته میشود.
افراد باقیمانده در معادن به کسانی محدود میشود که کار تعمیر و نگهداری را انجام میدهند و سایر افراد در اتاقهای کنترل خواهند بود.
به همین دلایل کشورهای توسعهیافته توانمندی رقابت را داشته و میتوانند عملیات معدنی را بسیار امن و سازگار با محیطزیست پیش ببرند.
من سالها توسعه این معدن را پیگیری کردم ابتدا، قرار بود معدن مهدیآباد به صورت یک معدن زیرزمینی توسعه یابد. با سختی زیاد یک شَفت حفر شد، سخت به این دلیل که متخصص حفر شفت در ایران نبود. آنها تصمیم داشتند به عمق ۴۵۰ متری بروند، در ۲۵۰ متری با لایههای آبدار برخورد کردند و به نظر میرسد که کار را متوقف کردند. فکر میکنم این عملیات بیش از ۴ سال زمان برد.
باید اشاره کنم که چند سال به پایین یک شفت در آخرین بخش از ساخت آن رفتم. قطر این شفت ۷.۳۲ متر بود و در عمق ۱۲۰۰ متری حفر شده بود. این شفت در مدت ۱۱ ماه در شهر سادبِری در استان اُنتاریو در کانادا حفر شد. این نامش بهرهوری است.
در معدن مهدیآباد پس از تاخیر طولانی در یافتن یک خریدار مناسب، متوجه شدم این معدن برای توسعه به شرکتی واگذار شده که تجربه آن در حفاری سطحی باعث شد این معدن به عنوان معدن سطحی توسعه یابد و ۵۰ تا ۶۰ میلیون تن لایه سربار را بردارد. من نمیدانم چرا چنین تصمیمی گرفته شد؟ فکر میکنم این شرکت برای طراحی این معدن از کارشناسان کانادایی کمک میگیرد. به هر حال برای آنها آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم به خوبی از چنین کانسار خارقالعادهای مراقبت کنند.
با توجه به آب و هوای ایران، کاهش مصرف انرژی و به ویژه مصرف آب، از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای نمونه معادن سنگ آهن سنگان، در شمال شرق ایران با ۱.۲ میلیارد تن ذخیره در حال آماده شدن هستند تا خوراک کارخانههای کنسانتره و گندلهای را که ۲۰ میلیون تن ظرفیت دارند، تامین کنند. مشکل اینجاست که احتمال میرود تامین آب در بلندمدت با موانعی رو به رو شود در حالی که برخی کارشناسان پیشنهاد انتقال آب از دریای عمان را ارائه میدهند.
الگوهای آب و هوای جهانی در ۲۰ سال گذشته نشان میدادند که آب و هوای ایران و کشورهای همسایه آن تغییر خواهد کرد و گرمتر خواهد شد. با گذشت سالها، میبینیم که این روش درست
است.
مدیریت نادرست آب نیز به ایجاد فاجعه در آینده نزدیک کمک میکند که به وقوع مهاجرتی بزرگ منجر خواهد شد. من اطمینان ندارم که شمال ایران ظرفیت این مهاجرت را داشته باشد و بتواند خود را با این افزایش جمعیت سازگار کند.
همچنین این افزایش جمعیت فشار عظیمی بر محیطزیست تحمیل خواهد کرد که فکر نمیکنم آن را تاب بیاورد. این مسئله برای ایران بیشترین اهمیت را دارد و باید به سرعت مورد توجه قرار بگیرد و اقدام شایستهای برای آن شود. اگر بیش از این تامل کنیم، برای هر گونه اقدامی خیلی دیر میشود و ایران و ایرانیها باید با پیامدهای ناگوار آن زندگی کنند.
به اعتقاد من با توجه به مسافت این منطقه تا دریا و همچنین آب بر بودن پروژههای تعریف شده و قیمت جهانی سنگآهن، شاید اجرای آنها از نظر اقتصادی نیاز به بررسی بیشتر داشته باشد. شماری از کشورها زمانی که نرخ سنگآهن بسیار خوب بود سرمایهگذاری سنگینی بر معادن سنگ آهن کردند و متاسفانه با افت قیمتها بیشتر آن معادن تعطیل شدند. افرادی هم در حال بررسی این موضوع هستند که بتوانند در آینده، فرآوری خشک مواد معدنی را توسعه دهند.