به گزارش می متالز، مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود که بازرگان (که کارهای اجرایی مملکت را اداره میکرد) گفت همینطور که الان دیگر کشورها وزارت نفت دارند، ما هم باید وزارت نفت داشته باشیم تا این شرکتها (نفت و گاز و پتروشیمی) را زیر بال خودش بگیرد. نه اینکه شرکت ملی نفت، وزارتخانه شود چون شرکتهای دیگر هم بودند و نظربازرگان این بود که اینها همه زیر چتر وزارت نفت فعالیت خود را انجام دهند. او معتقد بود باید آرام آرام کارها را پیش برود.
بازرگان مطابق افکاری که از قدیم داشت، معتقد بود سه شرکت عمده نفت و گاز و پتروشیمی که قبلا زیر نظر مستقیم شخص شاه اداره میشد، الان باید تعیین تکلیف شده و در یک مجموعه قرار بگیرند.
پرسش اصلی این بود که مدیران سه شرکت نفت، گاز و پتروشیمی باید کارهای خود را به چه کسی گزارش دهند و کارها چگونه بررسی شود؟ روی این اصل به فکر افتاد تشکیل وزارت نفت را جلو بیاندازد.
قراری که با بازرگان داشتیم، این بود که اصلا امور را با شرکتها مخلوط نکنیم. بعضی خیال میکنند شرکت نفت به وزارتخانه بدل شد در حالی که این طور نبود. وزارتخانهای تأسیس شد تا همه کارهای مربوط به نفت، گاز و پتروشیمی را انجام دهد. علاوه بر این یکی از کارهای مهم، رسیدگی به امور «اوپک» بود. در زمان شاه همه کارهای اوپک در وزارت دارایی انجام میشد و جمشید آموزگار به عنوان وزیر دارایی در جلسات اوپک شرکت میکرد. با تأسیس وزارتخانه قرار شد کار اوپک نیز در کنار تمام کارهای دیگر مربوط به نفت زیر نظر وزارت نفت انجام شود.
بعد از تأسیس وزارتخانه گفتیم شرکتها باید جای خودشان باقی باشند و مانند گذشته کارهای خود را ادامه دهند. وزارت نفت هم به عنوان یک چتر و یک جریان ستادی خیلی مختصر تلقی بشود. به این جهت پس از انتخاب من به عنوان وزیر نفت، حاضر نشدم به ساختمان شرکت نفت که قبلا دکتر اقبال و نزیه آنجا مینشستند، بروم.
مساله آن بود که کدام محل را برای وزارت نفت اعلام کنیم. البته بعدها که «سیدمحمد غرضی» وزیر شد، همه تشکیلات وزارتخانه را به ساختمان شرکت نفت برد که به نظر من اشتباهی فاحش بود. آنجا متعلق به شرکت نفت بود و وزارتخانه باید از شرکت نفت جدا باشد، بنابراین کار ایشان اصلا معنا نداشت.
ما چیزی که در نظر داشتیم، ساختمانی با طول و عرض و تفصیل زیاد نبود. یکی از دوایر شرکت نفت به نام «اکتشاف»، در خیابان ویلا (شهید نجاتاللهی) ساختمانی داشت که گفتیم یک طبقهاش را خالی کنند تا موقتا به آنجا برویم. تا زمانی که این کار صورت گیرد و آماده شود، خود من هم برای مدتی به عوض اینکه اصلا شرکت نفت یا جای دیگر بروم یا محلی داشته باشم، در همان اتاق کوچکی که قبلا در سازمان امور اداری و استخدامی داشتم، مستقر شدم. بعد هم با تعداد محدودی کارمند و چند معاون به ساختمان اکتشاف رفتیم و تا پایان دوره وزارت همانجا بودیم.
پس از تأسیس وزارت نفت، وزیر نفت عضو مجمع عمومی تمام شرکتها و نخستوزیر هم رئیس مجمع عمومی بود. مدیرعامل هر یک از شرکتها با نظر مجمع عمومی تعیین میشد و دخالت وزیر در کارها به این شکل برنامهریزی شد.
نمایی از ساختمان وزارت نفت (خیابان حافظ – دهه ۵۰ شمسی)
معاونین وزارتخانه سه نفر بودند، «رحیم گواهی» برای مدت کوتاهی معاون کل بود و بعد به عنوان سفیر ایران به استکهلم رفت. مهندس «بوشهری» معاون مربوط به امور نفت بود و مهندس «سادات» هم امور مربوط به گاز را زیر نظر داشت.
تصور میکنم در وزارت نفت کمتر از ۳۰ کارمند داشتیم و ما با این تعداد همه کارها را انجام میدادیم. البته در مجموعه تشکیلات مربوط به نفت و گاز و پتروشیمی، هزاران نفر مشغول به کار بودند.
مسائل مربوط به اداری و مالی نیز خیلی ناچیز و کم بود، چرا که تعداد نیروها در آن زمان زیاد نبودند.