به گزارش می متالز، مرکزیت گرایی و متحد شدن برای رفع حوائج شغلی وصنفی، یک هویت متفکرانه و روشنفکرانه است که عدول از آن (و یا نسیان در آن) کل هدف را به حاشیه هایی پرت خواهد کشید.
در کشور ما نیز تجربه ثابت کرده است که طلب مطالبات صنفی، بدون یک هدفمندی معین و با رهبریت متشخص با مسما، آنهم فقط با تکیه بر شعار و احساس، اگر کاری به عبث نباشد دستکم عرض خود بردن و زحمت دیگران دادن است.
دست یافتن به این خواسته ها در صنعت نفت ایران هم از این قاعده کلی مستثنی نیست. همه آنها که در نفت ایران کار کرده و می کنند متوجه این نکته شده اند که تنها زمانی می توانند به حقوق حقه خود برسند که ابزار اولیه مدنی که همانا گفتگو در یک فضای امن است را به کار ببندند. با فریاد زدن و مشت حواله این و آن کردن و درشت گویی و بدخویی چیزی گیرشاننمی آید. تجمع و تحصن و شعار و هیاهو، آنهم در لفافه ارزش های انقلابی رگی از کسی نخواهد جنباند. خاصه در جامعه ای که به هزار و یک دلیل در التهاب مطلق بسر می برد.
غریو در ازدحام به گوش ها نخواهد رسید. تفاهم تنها درصورتی محقق خواهد شد که دو سوی یک اختلاف بنشینند و با هم مذاکره کنند.
آگاهان بر این اعتقادند تجربیاتی این چنین جز به بیراهه منتهی نشده است و چنین برداشت هایی بدون تردید به یکجور”آنارکو سندیکالیسم”بی در وپیکر می رسد که حاصلی جز لشکر کشی و هرج و مرج نخواهد داشت. غوغا سالاری فقط آب به آسیاب دشمنان خواهد ریخت.
صنعت نفت ایران در شرایط فعلی که بسیاری از مغرضان برای آن خواب ها دیده اند، در داخل به آرامش و تعقل نیاز دارد.
این خطر، یعنی آنارشیسم به ویژه در جوامع رو به توسعه، خاصه جوامعی که داعیه انقلابی گری دارند بیشتر احساس می شود.
تاریخ از یاد نبرده است که فرورفتن به این مغاک دهشتناک، همان دامگهی بود که فرناند پلوتیر فرانسوی درپایان قرن نوزدهم، درست درجایی که سندیکالیست های انقلابی ازآن متولد شده بودند، در آن در غلطید.
پیروان پلوتیر در نهایت با این خیال خام که از دل آراء مارکسیست ها می توان به مراد خواسته های صنفی رسید، نحله ها و سازمان های مردم نهاد مثل اتحادیه های کارگری را رها کردند و کارشان به جایی رسید که دست به اسلحه بردند و با شورش و بلوا، فقط فضاهای اجتماعی را برای حق خواهان نا امن تر کردند.
متاسفانه در صنعت نفت کشور ما نیز گاهی بسیاری از شریف ترین نیروها قربانی بدسلیقگی های شبه سیاسی می شوند. عده ای که چشم ندارند رنگ آرامش در جامعه را ببینند، احساسات پاک اقشار فداکاری همچون جانبازان و ایثارگران صنعت نفت را به گروگان می گیرند و با موج سازی و شلتاق و هیاهو آب را گل آلود می کنند تا از این رهگذر به اهداف پیدا و پنهان خود برسند و در این فرآیند باکی ندارند که از بسیاری از ارزش ها و مفاهیم شریف انقلابی هزینه کنند.
دردا و دریغا که حق خواهان واقعی در چنین هنگامه ای هرگز به خواسته خود نمی رسند. حالیا، در خیلی از اوقات در این نمایش ها، شور و شعور جایشان با هم عوض می شود و صد افسوس که دود این بیداد جز به چشم قشر شریف زحمتکش صنف نخواهد رفت.
اینک اگر با خود روراست باشیم باید این واقعیت تلخ را هم بپذیریم که در جامعه ما به کرات دیده می شود هنوز که هنوز است وقتی دوخودرو با هم تصادف می کنند صاحبانشان اول با جار و جنجال و دست به یقه شدن و درگیری، خوب از خجالت هم در می آیند و بعد که دیدند از این نزاع بیهوده جز ضرر و خسارت و دیه هیچ نصیب دیگری نبرده اند تازه دست به دامن قانون و مجریان آن می شوند!
شوربختانه این اتفاق نامیمون همچنان در سطح جامعه امروز ما رخ می دهد و تو گویی برقرار کردن یک دیالوگ متمدنانه، کاری صعب است که برخی آن را نیاموخته اند.
تاسف برانگیز است که در میانه هرج و مرج هایی از این دست، مثلا عده ای در مقابل ساختمان وزارت نفت کارشان به درگیری فیزیکی می رسد. گروهی زخمی می شوند و افرادی هم سخت آزرده خاطر به خانه باز می گردندو بالطبع از این اندوه به زمین و زمان لعن و نفرین می فرستند و درهم شکسته و آشفته سر به گریبان خویش فرو می برند. بی شک این افراد سرخورده و مغموم به عصیانی دچار می شوند که جز آسیب برای خود و خانواده و جامعه خویش ره آوردی نخواهند داشت.
پرواضح است که طیف کارگری و کارمندی در صنعت نفت ایران درگیر مشکلات مختلف است.اما به قاعده پیگیری حقوق صنفی در جامعه صنعت نفت کشور، همانگونه که شایسته کارکنان موقر و فرهیخته آن است تنها از راه گفتگو و مفاهمه قابل حصول است.
نباید از یاد برد که در جامعه ای که مدام داعیه شرافتمندی و رافت شریعتمدارانه دارد، برادر برای برادر مشت گره نکرده و در خلوت و جلوت برای دیگری دام هایی از این دست پهن نمی کند. باید نشست و گفتگو کرد. غیر از این هر چه تلاش کنیم از چاله به چاه خواهیم افتاد و سرنوشتی جز همان چه برای آنارکوسندیکالیست ها رخ داد پیش رویمان نخواهد بود.