به گزارش می متالز، شک نیست که سوخت فسیلی با بالاترین کیفیت هم خواه ناخواه آلاینده محیط زیست است و در این نیز تردیدی نیست که صنایع و نیروگاهها با استفاده از سوختی غیر از گاز، شهرهای بزرگ را با خطرهایی چندین برابری روبرو میکنند.
در چنین هنگامهای تقصیر را به گردن متولیان یک یا دو بخش انداختن سادهترین و متاسفانه پرکاربردترین راهی است که به ذهنها خطور میکند. تاسفبارتر اینکه هیچکس هم یک بار برای همیشه تلاش نمیکند قضیه را از زاویهای دیگر مورد ارزیابی قرار دهد.
اخبار روزانه رسانهها تاکید دارد که سردتر شدن هوا، مصرف گاز شهروندان را بالا برده است و منابع تولید گاز کشور هم به رغم توسعه بزرگی که در سالهای اخیر پیدا کرده است – از پس چنین مصرف بالایی برنمیآید. معاون امور برق وزیر نیرو نیز تایید میکند که نیروگاهها به دلیل کمبود گاز و اختصاص شعب اصلی ارسال آن به مصرف خانگی دارند سوختی غیر از گاز به مصرف میرسانند.
هدفگذاریها حکایت از این دارد که نیاز مردم، نسبت به احتیاجات نیروگاهها و صنایع ارجح است. یعنی اول باید گاز مورد نیاز زمستانی مردم تامین شود و بعد به نیروگاهها و صنایع تحویل و یا به کشورهای خارجی صادر شود و چون مصرف بخشهای عمومی بیشتر شده، طبعا واحدهای تولید برق و صنایع، سهم کمتری از گاز خواهند داشت و باز از آنجا که کار آنها هم نمیتواند تعطیل شود، پس بالاجبار باید به سوختهای مایع روی بیاورند.
از آنجا که کاهش دمای هوا در زمستان، متهمی است که نمیتوان گریبانش را گرفت، این دور بیحاصل تکراری هر سال ادامه دارد و به رغم آنکه در هر مقطعی منابع تولید انرژی فسیلی و پاک توسعه پیدا میکنند، اما چرخ نیازهای کشور همچنان لنگ میزند و آنچه در این میانه مورد تغافل قرار میگیرد، این پرسش است که چگونه است که مصرف انواع انرژیها، همپای ازدیاد جمعیت پیش نمیرود و نسبت بین جمعیت مصرفکننده و رشد تولید، قاعدهای منطقی ندارد و به اصطلاح خرجمان با دخلمان نمیخواند؟
تراکم جمعیتی در شهرهای بزرگی مانند تهران بیداد میکند. میگویند هرساله ۸۰۰ هزار نفر به تراکم جمعیتی تهران افزوده میشود. باغهای تهران به برج تبدیل میشوند و فقط در منطقه ۲۲ شهر تهران که ۳۵۰ هزار نفر گنجایش دارد یک میلیون نفر را اسکان دادهاند و بیشک این میزان جمعیت به منابع انرژی نیاز دارند و از آنجا که زیرساختهای این بستر عموما در قالب سوختهای فسیلی تعریف شده، زخم معضلات نیز یکی یکی سرباز میکند.
مشابه این داستان را در شهرهای بزرگی مانند مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، اراک و… نیز مشاهده میکنیم. شهرفروشی یکی از دکانهای دونبشی است که کمبود بودجههای بیحساب و کتاب شهرداریها را جبران میکند و طبیعی است که در چنین وضعیتی وقتی نشانی نامعتبر میدهند، همه چشمها به تابلوهای اعلام آلودگی هوا در سطح شهر دوخته شود، حال آنکه اعداد آنها هم بیان نمیکند که حجم ذرات معلق آلایندهها از ناحیه گوگرد سوخت مصرف شده در هواست.
این موضوعی بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم با این شیوه و این الگوی مصرف، اگر تولید گاز و برق حتی به دوبرابر زمان فعلی هم برسد باز چاه مصرف که همچون مغاکی هولناک در برابر همگان دهان باز کرده است پر نخواهد شد.
ترسناکترین و البته تلخترین بخش قضیه آدرس غلطی است که عدهای تو گویی به عمد به مردم میدهند. آنها هرجور صحت و سقمی در خصوص حقیقت هولناک مصرف بیرویه، الگوی معیوب صنعتی و ضعفهای مدیریتی در باب تخصیص منابع انرژی را به سادگی نادیده میگیرند و حتی اصرار میکنند تا با فرافکنی یکی دو مقصر پیدا شود که همه کاسه کوزهها را سر او خراب کنند.
درحالیکه همه جهان به سوی کاهش هرچه بیشتر مصرف سوختهای آلاینده میروند، ما اصرار داریم همچنان بر پایه همان آموزههای پیشین عمل کنیم. مصرف گاز در همین تهران به ۱۲۰ میلیون مترمکعب در روز رسیده است. عدد عجیبی که معادل تولید ۵ فاز میدان گازی پارس جنوبی است. هیچکس نیز آلودگی تولید شده از این میزان گاز را به حساب نمیآورد و همه فقط چشمشان به تابلوهای اعلان آلایندههای سطح شهر است. اینها اول از همه بنزین را متهم ردیف اول میپندارند. بعد هم خودروها. صد البته که خودروها تقصیری بزرگ بر گردن دارند، اما آنها شریک جرمهای شرورتر دیگری هم دارند! کافی است هرکسی نگاهی به نحوه کارکرد سیستم گرمایشی اطراف خود بیاندازد و از راندمان بسیار پایین این تجهیزات خبردار شود.
رعایت الگوهای مصرف سوختهای فسیلی و غیرفسیلی، به رغم هزینههایی که به لحاظ فرهنگسازی به دستگاههای متولی تحمیل میکند، کماکان به شوخی گرفته میشود و این در حالی است که اگر در سطح کشور تنها یک درجه از حرارت دستگاههای گرمایشی کاسته شود، معادل یک فاز پارس جنوبی صرفهجویی صورت خواهد گرفت. دمای رفاه بین ۲۱ یا ۲۲ درجه است، اما درجه حرارت داخل ساختمانها تا ۲۶ درجه و بیشتر هم میرسد و همین، بار کاری نیروگاهها برای تولید هرچه بیشتر به مدد سوختهای آلاینده را بالاتر میبرد و طبعا از بابابرقی و آقای ایمنی و امثالهم هم کاری برنمیآید!
برخی از صاحبنظران آمار می دهند که کل قاره اروپا با جمعیتی ۴۵۰ میلیون نفری معادل دوبرابر ایران مصرف گاز دارد و کشور مابا ۸۰ میلیون نفر جمعیت، روزی ۶۲۰ میلیون مترمکعب گاز می سوزاند.مصرفی که در هیچ جای جهان نمی توان مشابهش را برشمرد.
تعطیل کردن مراکز غیرمجاز استخراج رمزارز، اصلاح روشنایی معابر و بازرسی دستگاه های دولتی به منظور کاهش مصرف برق،سه راهکاری است که اخیرا به ذهن مدیران ارشد برقی رسیده تا از این طریق نیروگاه ها زیر فشار کمتری باشند. این مدیران می گویند فقط با اصلاح روشنایی معابر سالانه یک میلیون لیتر در مصرف سوخت نیروگاه ها صرفه جویی می شود.
معاون هماهنگی توزیع توانیر نیز اعلام می کند که با اجرای طرح تعدیل روشنایی در بزرگراه ها ومعابر اصلی ۳۰۰ مگاوات صرفه جویی صورت گرفته است و آن یک میلیون لیتر سوخت مصرفی نیز در نیروگاه ها سوزانده نشده است.
مدیر دیسپچینگ شرکت ملی گاز ایران نیز می گوید که در بخش مصرف، چیزی حدود ۱۰ درصد بیشتر از سال قبل مصرف گاز داشتیم والبته مقداری از این افزایش مصرف بواسطه شیوع ویروس کرونا و استفاده بیشتر از آب گرم برای شستوشو است، ولی بخش عمده این رشد، بخاطر سرمای بیشتر و عدم مصرف بهینه است.
او همچنین تاکید می کند که در حال حاضر، ۹۰ درصد تولید گاز در جنوب است و حدود ۶۷ درصد مصرف آن در مناطق شمالی کشور ودلیل می آورد که وقتی تولید در یک قسمت کشور باشد و مصرف در قسمتی دیگر، کاملاً مشهود است که این نحوه توزیع، انتقال و مصرف تا چه اندازه چالش برانگیز خواهد بود.
از این سو، ماجرای کهنه تولید خودروها و موتورسیکلتهای پرمصرف نیز داستانی پرآب چشم است که اصلاحش سالیان سال است یا گرفتار بازیهای قدرت و سیاست است و یا درگیر عدم کفایت مدیرانی که هنوز نمیخواهند بپذیرند که چند ده برابر سودی که از تولید این گونه وسایل حمل و نقل میبرند، باید خرج رفع مزاحمتهای ناشی از آلودگیهای زیستمحیطی جامعه امروز ایران کنند.
در همه جای جهان خودروهای بنزینی در بدترین شرایط تولید در هر صد کیلومتر ۵ تا ۶ لیتر بنزین مصرف میکنند، اما خودروهای تولیدی وطنی عدد مصرف را گاه حتی به ۱۵ لیتر در هر صد کیلومتر هم میرسانند.
پس بیهوده هم نیست که پیروز حناچی شهردار تهران رسما اعلام میکند که صنایع، با ۴۰ درصد آلایندگی پیشتاز این گرفتاری هستند و بعد از آنها حمل و نقل عمومی است که سهمی ۱۷درصدی در آلودگی هوای تهران دارد.
در این بین طراحان موتورسیکتهای تولید داخل هم گویی در عهد عتیق به سر میبرند که به روی خود نمیآورند قانونی کردن انژکتورهای دست دهم چینی که روی موتورسیکلتها به کار گرفتهاند، نه تنها باری از روی دوش آلایندگی کاربراتورها برنمیدارند بلکه به لحاظ مضر بودن، دست آنها را از پشت میبندند.
متولیان حاکمیتی دلشان را خوش کردهاند که همین که به تولیدکنندگان دستور دادهاند که از انژکتور به جای کاربراتور استفاده کنند کار تمام است. غافل از این که این تجهیزات قلابی به لعنت شیطان هم نمیارزد و بکارگیری آنها در موتورسیکلت و خودرو، خود به معضلی عجیب تبدیل شده است.
در ایران موتورسیکلتها بنا به اخبار منتشره حدود ۱۵ برابر خودروها آلودگی ایجاد میکنند و این در حالی است که میلیونها دستگاه موتورسیکلت در جای جای کشور در حال ترددند.
از این سو واردات و یا تولید موتورسیکلتهای برقی نیز با هزار مشکل و مساله روبروست. واردات و مونتاژ و فروش موتورسیکلتهای ضعیف و بیکیفیت چینی، آنهم با قیمتهای گران، هیچ شوقی در طالبین این گونه وسایل نقلیه ایجاد نمیکند. دعوای قدیمی وزارت صمت و شهرداری تهران بر سر متولیگری در این بخش یکی از اصلیترین مشکلات صنعت موتورسیکلت برقی است.
تولید اتومبیلهای سیانجیسوز هم که الی ماشاالله از سوی تولیدکنندگان خودرو به هیچ انگاشته میشود و این تنها وزارت نفت است که مدام باید کار خود را رها کند و به فرهنگسازی و ایجاد بستر برای تشویق دوگانهسوز کردن خودروها مشغول شود.
بد نیست از خودروسازان بزرگ کشور بپرسیم اگر روزی روزگاری به هر دلیلی خدای نخواسته کارخانجات خود را یکسره تعطیل کنند چه اتفاقی پیش میآید؟ آیا غیر از این است که مردم ناچار به خودورهای خارجی رجوع میکنند که تقریبا نصف تولید ایرانی مصرف سوخت دارد؟ صرفنظر از این که دهها و بلکه صدها هزار نفر بیکار میشوند، آیا نیاز خودرویی کشور نیز معطل این تعطیلی میماند؟ چرا گمان میکنیم همواره میتوانیم از الگوهای قدیمی پیروی کنیم و زخم مشکلسازیهایش را با تزریق پول بیشتر در بقیه بخشها درمان کنیم؟
از ابتدای امسال ۱۵ روز هوای پاک، ۱۸۱ روز هوای قابل قبول یا همان سالم و ۸۷ روز هوای ناسالم برای گروههای حساس و ۶ روز ناسالم برای همه گروهها در تهران به ثبت رسیده است اما همه همچنان انگشت اتهام را به سویی دراز میکنند که لزوما مقصر حقیقی ماجرا نیست. دیگر دوران آن گذشته است که تولیدکننده سوخت را به بیکیفتی محصولش متهم کنیم. همچنین هیچ طرفی نخواهیم بست اگر گمان کنیم صرفا با گرفتن گریبان مدیران ضعیف در این حوزه مشکل را از پیش پا برداریم.
برطرف کردن معضل آلودگی هوای شهر تهران به کارکرد مضر نیروگاهی و خودروی بیکیفیت و سوخت غیراستاندارد محدود نمیشود. اصلاح الگوی تفکر به اندازه اصلاح الگوی مصرف منابع انرژی مهم است.