به گزارش میمتالز، سعید ولی خانی دارای تحصیلات عالی در دو رشته مدیریت بازرگانی و مدیریت کارآفرینی و همچنین مخترع سه محصول در حوزههای الکترونیک و شیمی است.
وی مدیر و موسس یکی از گروههای دانش بنیان و مشاور و منتور استارت آپها و شرکتهای دانش بنیان است.
او که نویسنده و مترجم کتابهای مختلف و از اولین عرضه کنندگان واقعیت مجازی در ایران است، تاکید میکند: حمایت از شرکتهای دانش بنیان هزینه نیست.
ولی خانی معتقد است که به قوانین مشخص و شفاف در ارتباط با فعالیت شرکتهای دانش بنیان نیاز است.
وی با اشاره به شاخصها و ویژگیهای دانش بنیان، الزامات آن، تاثیر این شرکتها و تولید مبتنی بر دانش بنیان بر اقتصاد و چالشها و موانع موجود، به ارائه راهکارهایی در این خصوص پرداخته است.
این مشاور و منتور استارتاپ باور دارد که بهترین و سریعترین راهکار برای کمک به شرکتهای دانش بنیان تشکیل سریع کارگروههایی از بخش خصوصی است.
وی همچنین تاکید دارد که دانش بنیانها و استارتاپها جدا از هم در نظر گرفته شده و منابع مستقل برای هر گروه محاسبه و منظور شود.
مشروح نظرات، ولی خانی را در گفتگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم در ادامه میخوانید:
برای اینکه به مفهوم تولید دانش بنیان برسیم ابتدا نیاز به درک مفهوم دانش بنیان است. در واقع، دانش بنیان به دانش یا فناوریهایی گفته میشود که شخص یا شرکت یا گروهی خود آن را ایجاد کرده باشند یا دانشی که در کشور دیگر ایجاد شده را بومی سازی کنند.
بر اساس همین توضیح میتوان متوجه شد که طراحی و تولید و ساخت محصولاتی که دانش آن در خود شرکت یا گروه ایجاد میشود و شرکتی که بنیان یا ریشه دانش در آن ایجاد شده، شرکت دانش بنیان میگویند. حال میتوان متوجه شد که شرکتها و گروههای دانش بنیان در کشورکه دارای دانش طراحی و ساخت هستند بسیار مزایای عالی و برتری خاصی نسبت به سایر انواع تولیدات مثل مونتاژ و… دارند.
برای رسیدن به اینکه مزایای یک شرکت دانش بنیان چقدر پراهمیت است، همین بس که بدانیم تاثیر آن در بنیادیترین بخشها مثل زیرساخت، بالا رفتن بهره وری، اشتغال، سرعت، کیفیت، رقابت پذیری، رشد، درآمدزایی، و همچنین کاهش اصراف در زمان و هزینه و... به طرز بسیار شگفت انگیزی است.
بالاترین شاخص شناسایی یک شرکت دانش بنیان، ساخت یا بومی سازی دانش و فناوری است که خود آن شرکت ایجاد کرده است.
دومین شاخص مهم این است که آن دانش، چه نیازی را از یک جامعه یا یک جامعه هدف رفع میکند و باعث میشود تا آن فناوری یا دانش، همگانیتر شود.
موضوع سوم، میزان مزیت رقابتی یا تفاوت آن محصول یا دانش با محصولات و دانشهای شبیه به محصول و دانش آن شرکت است. باید دید آیا محصول ما توانسته تفاوت بسیار مهمی را ایجاد کند تا یک نیاز به شیوه درست و دقیقی رفع شده باشد.
کلمه دانش بنیان فقط در یک معنا خلاصه نشده که بگوییم، چون فلان دانش را بومی سازی کردیم یا ایجاد کرده ایم پس صِرف معنای یک کلمه، ما شرکت دانش بنیان هستیم، بلکه باید توجه کنیم که دانش ما چه نیازی از کدام جامعه را به چه شکلی رفع کرده یا سختی آن نیاز را کاهش داده است.
شاخصهای دیگری هم شامل حال این شرکتها میشود که میتوان از آن نام برد:
خلاقیت و نوآوری
ارزش مندی منابع انسانی در این شرکتها
رشد سریع و بعضا یکباره در بخش مالی و گسترده شدن شرکت
حل مسائل به شیوههای خاص و منعطف
انعطاف پذیری نسبت به چالشها و مشکلات
به باور من و نیز متخصصان شاخص این حوزه و به استناد بیانات رهبری که اهمیت بالای شرکتهای دانش بنیان را به درستی بیان کردند، زیرساختها بزرگترین نعمتها و منابع تمام نشدنی و البته ثروت آفرین هر کشور، استان، شهر، خانواده و حتی یک شخص هستند. زیر ساختها در عمق یک جامعه تاثیر گذار هستند.
به عنوان مثال به خوبی میتوان به معضل صنعت خودرو یا قطعات لوازم خانگی و... اشاره کرد که به دلیل نبودن زیرساختهای تولید در کشور ما، با تحریمها دچار تزلزل و یا با یک تصمیم از سمت صاحب تکنولوژی دچار چالشها و مشکلات بسیار زیادی میشویم.
باید به دور از حرفهای سیاسی و متعصبانه بگوییم که ما در این حوزه بسیار زیاد کوتاهی کردیم و البته باید این را بدانیم که دانش و منابع برای ایجاد زیرساختها در کشور وجود دارد که همین شرکتهای دانش بنیان، اساس و پایه ایجاد این زیرساختها هستند.
باید توجه کنیم که اگر هر تصمیمی میخواهیم بگیریم که یک کشور را آباد یا یک مشکل را رفع کنیم، اول باید توجه به زیرساختهای آن کنیم.
مثلا یک شرکت وقتی میخواهد یک فناوری با تکنولوژی بالا را در کشور ایجاد کند دچار مشکل میشود. چرا؟ به دلیل اینکه زیرساختها در کشور وجود ندارد و همین باعث معضلی به نام فرار مغزها و البته خروج دانش از کشور میشود.
این طرح معضل و چالشها به این دلیل بود که عمق تاثیر یک شرکت دانش بنیان را در جای جای یک کشور یا حتی یک خانواده ببینیم و همچنین تاثیر آن بر اقتصاد.
زیرا وقتی در تولید کردن، دانش برای خود آن کشور باشد باعث از بین رفتن هزینههای اضافی واردات، تصمیمات نابجا، از بین رفتن سودجویان و دلالان و همچنین کاهش اصراف در زمان میشود. نکته مهم این است که داشتن دانش باعث میشود تا در تصمیمات بین المللی بتوانیم از موضع قدرت صحبت کنیم، زیرا وابسته نیستیم و تحریم و تصمیمات دیگران بر کشور تاثیر مخربی ندارد؛ و در نهایت باعث چرخه مالی در خود کشور میشود، زیرا در شرکت دانش بنیان تاکید بر کیفیت و اهمیت مشتری و مخاطبان و ... دارند که همین باعث خرید محصولات داخلی میشود که از خروج ارز از کشور جلوگیری میشود و حتی ارز آوری بسیار بالایی دارد، زیرا دیگران این دانش را ندارند و مجبور به استفاده از دانش کشورهای صاحب دانش میشوند و این یعنی خروج از مصرف گرایی و خام فروشی و سلام به رشد و پیشرفت و ثروت آفرینی.
در هر بخشی و تصمیمی، اول باید به درستی طرح چالش و مشکل شود و بعد تصمیمی به درستی گرفته بشود تا آن مشکل در کوتاهترین زمان و کمترین هزینه رفع شود. توجه کنید که مدیر یعنی شخصی که بتواند مشکلات و چالشها را با توجه به منابع کم و زمان کوتاه حل کند وگرنه در زمان خوشی و فراوانی که مدیریت کار سختی نیست.
پُر واضح است که در بخش قوانین، بسیار سخت گیرانه عمل شده است و اگر یک گروه دانش بنیان بخواهد ثبت شود، باید مراحل پیچیده را طی کند و همچنین حمایتها فقط جنبه بخشنامه پُر کنی پیدا کرده است و صِرف اینکه بگوییم در فلان پارک فناوری، صدها شرکت را پذیرش کردیم و اینترنت و مکان رایگان داده ایم و … کافی نیست.
اما در واقعیت میبینیم که پذیرش شرکتها بعضا بر اساس هیجان بوده نه بر اساس کاربرد و رفع نیاز. این موضوع باعث هدر رفت منابع مالی و زمانی میشود. بلکه باید دو بخش استارت آپی و دانش بنیانی از هم جدا و منابع آنها هم جداگانه محاسبه شوند تا بتوان بهترین بهره وری را در بخش حمایتها داشت. چرا که یک شرکت که زیرساخت ایجاد میکند، خود عاملی برای رشد یک استارت آپ و... است.
البته منظورم این نیست که شرکتهای استارت آپی اهمیت کمتری نسبت به شرکت دانش بنیان دارند، بلکه هر کدام جایگاه ویژه خود را دارا هستند. منظورم این است که یک شرکت استارت آپی لزوما دانش خاصی را تولید نمیکند، اما وقتی اسم از دانش بنیان به میان میآید یعنی ایجاد و تولید یک دانش کاربردی که یک یا چند چالش و مشکل را به شکلی عالی و فناورانهای حل کند.
توصیه من در دو بخش است.
بخش اول؛ سازمانها و بخشهای دولتی (قانون گذار و مجری و قضایی)
به نظر من باید این مثلث قانون گذاری، اجرا کننده و نظارت، دست به دست هم بدهند و در وهله اول قوانین شفاف و واضح و البته بدون شرایط سخت و بروکراسی پیچیده اداری وضع شود.
در مرحله دوم مجری باید سریع اقدام کند و تمام تلاش واقعی خود را برای حمایتهای کافی و درست انجام دهد که این نیاز به استفاده از افراد متخصص این حوزه و البته بخشهای خصوصی است نه با روالهای اداری و نامنظم؛ و در مرحله سوم، ناظر باید بدون هیچگونه ترس یا رانتی توجه کند که قوانین به درستی و برای افراد لایق اجرا شود نه اینکه این قوانین و حمایتها فقط فرصتی برای سودجویان بشود.
باید با خودمان صادق باشیم و واقعا دانش خود را بسنجیم که آیااین دانش نیازی از کشور، جامعه و اشخاص رفع میکند یا فقط از نظر ما دانش قوی و خوبی هست. آیا اصلا اسمش را میشود دانش گذاشت.
این مرحلهای است که اگر به آن توجه کنیم و با خودمان شفاف و صادق باشیم، باعث رشد و تعالی خودمان و جامعه علمی میشود و همچنین باعث بالا رفتن اعتماد به فضای دانش بنیان میشود. اجازه دهید با یک مثال کوتاه این مورد را واضحتر کنم:
فرد یا شرکت برای حمایت مراجعه میکند و وقتی مستندات خود را ارائه میدهد، با ارفاق میتوان گفت که فقط یک ایده برای استارت آپ است نه دانش بنیان. اما آن فرد یا شرکت به زعم خود فکر میکند، چون کدهای آن برنامه را خودش یا تیمش برنامه نویسی کرده لزوما دانش ایجاد کرده است.
فضای دانش بنیان در کشور کمتر از مشاور و منتورهای متخصص استفاده میکند و همه خود را دانای مسیر کسب و کار میدانند. برای همین است که اکثر شرکتهای دانش بنیان و استارت آپی، رنگ رشد عالی را نمیبینند.
باید درک کنیم که چند منتور عالی شاید کمی هزینه بیشتری برای شرکت یا گروه یا شخص داشته باشد، اما به سرعت به سمت مسیر عالی حرکت میکند و نه تنها چندین برابر این هزینه برمیگردد بلکه باعث میشود مسیر به سمت رشد متعالی آسان شود.
عادت دارم اول طرح مشکل کنم و بعد راه حل بدهم.
چندسال پیش بود که برای یک محصول دانش بنیانی بسیار جذاب که نیاز روز نه تنها در ایران بلکه جهان بود، به چند شتابدهنده مراجعه کردم که اتفاقا بیشتر آنها دولتی بودند. مذاکرهای انجام دادم و از آنها خواستم که حمایتهای خودشان را شرح دهند.
جالب بود که حمایتهای آنها به اینترنت رایگان و مکان آن هم بعضا با دریافت ماهیانه اجاره ختم میشد. در بهترین مورد غیر این موارد، مشاوره هم ارائه میدادن که آن هم با دریافت هزینه بود و بهانه این بود که از کسانی که پذیرش میشوند هزینه کمتری گرفته میشود.
از همه بدتر این بود که برای پذیرش باید مسیر طولانی طی میشد و همچنین زمان بسیاری نیاز بود. در حال حاضر هم که شتابدهندهها به اجاره دهندههای میز و اتاق اختصاصی و اشتراکی تبدیل شده اند. حدود دو ماه پیش بود که این مورد را پیشنهاد دادند که یک اتاق ۹ متری با یک میز و چهار صندلی و اینترنت رایگان! در یک شتابدهنده، به مبلغ ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اجاره میدهند.
درسته شتابدهنده هزینه دارد، اما این باعث شده که فریلنسرها بتوانند به راحتی جای استارت آپها و دانش بنیانها را در شتابدهندهها بگیرند و البته مشکلات بسیار دیگر.
باید حمایتها مشخص و غیرشرطی باشند. دیدگاه ما از حمایت شرطی، باید به حمایت واقعی تبدیل شود و راهکار آن این است که از بخش خصوصی و افرادی که واقعا مسیر واقعی یک شرکت دانش بنیان را دیده و درک کرده کمک بگیریم و در هر بخشی از متخصصان دلسوز نه کسانی که فقط به فکر نمره دهی و لذت بردن از گیر دادن به افراد هستند، یاری بگیریم تا بتوانیم یک شرکت دانش بنیان واقعی را وارد چرخه حمایت واقعی کنیم.
باید درک کنیم که حمایت از شرکتهای دانش بنیان هزینه نیست بلکه سرمایه برای تک تک انسان ها، نه تنها در ایران بلکه در کل جهان هست. چون دانش مرز نمیشناسد و هدفش جامعه آرمانیِ واقعی میباشد و نه فقط شعار.
واقعا اگر بخواهیم موانع را شرح دهیم باید چند مقاله بنویسیم تا بتوان برای هر کدام راهکار هم ارائه داد، چون به شخصه معتقدم که طرح چالش بدون ارائه راهکار واقعی، بی اثر و بی معناست.
اما چند مورد را به آن اشاره میکنم:
قرار نگرفتن افراد متخصص برای پذیرش شرکتها و حمایت از آنها در شتابدهندهها و پارکهای فناوری
دیدگاه حمایت کنندهها و سرمایه گذارها به شرکت ها، به چشم درصد بانکی است. این امر اشتباه است، زیرا دانش دارای آزمون و خطا بوده و زمان و میزان بازدهی نامشخص، اما حتمی است.
دیدگاه بخشنامه پُر کنی و صرفا تبلیغاتی، در حالی که حمایتها باید واقعی باشد. باور کنید هزینههای تبلیغات و بنرها میتواند به رشد چندین شرکت کمک کند.
از بین بردن بروکراسیهای سخت اداری و درگیر کردن مدیران شرکت دانش بنیان به بیمه و مالیات و مجوزهای طولانی و...
شفافیت در قوانین و اجرا و نظارت. شفافیت معجزه میکند. شفافیت عین قانون و عین عدالت است. شفافیت رشد و موفقیت است و…
بهترین و سریعترین راهکار تشکیل سریع کارگروههایی از بخش خصوصی است که از دِل مردم و شرکتها باشند و به دور از مراحل سخت و پیچیده و فامیل بازی عمل کنند.
من مطمئنم افراد دلسوز برای جامعه بسیار زیاد هستند و اگر نوع حمایتها مشخص و به اختیارات لازم به کارگروههای خصوصی داده شود و بر اساس همان اختیارات آزادانه، شرکتها انتخاب شوند، هدفِ ایجاد و حمایت ۱۰۰ درصدی شرکتهای دانش بنیان (ایجاد و حمایت حدود ۶۷۰۰ شرکت دانش بنیان) که رهبر عزیز کشور تعیین کردند اجرا میشود.
اگر من بخواهم در یکی از پارکهای فناوری پذیرش شوم باید چندماه دوندگی داشته باشم تا بتوانم فقط مراحل پر پیچ و خم اداری و درخواستهای بجا و نابجا را طی کنم. از این دست درخواستها و به اصطلاح کاغذبازیها تا دلتان بخواهد وجود دارد که هم میشود با کمک بخش خصوصی آن را رفع کرد و هم میشود همه این مراحل را به صورت الکترونیکی در کمتر از یک الی دو هفته به سرانجام رساند.
به عنوان مثال در یک کشور دیگر که تعدادشان هم کم نیست، وقتی یک شرکت دانش بنیان باشد، در عرض یک الی دو هفته پذیرش میشود و در عرض یک هفته الی دو به آن حمایت مالی و مکانی و ... اختصاص داده میشود و در حین شروع کار شرکت دانش بنیان، مراحل قانونی توسط خود حمایتگر انجام میشود و شرکت ثبت و حتی بازار هم با توجه به محصول آن شرکت ایجاد میشود.
در کمتر از یک ماه میتوانید در برخی کشورها یک شرکت دانش بنیان به شرط داشتن دانش واقعی ایجاد کنید و حمایت واقعی مادی و غیرمادی بگیرید. اینها الگو هستند و به راحتی میتوان از آنها الگوبرداری کرد.
در ایران هم دانش و هم منابع بسیار زیادی وجود دارد و من این را در جشنوارههای اختراعات و استارت آپها و شرکتهای دانش بنیان بسیار زیاد دیدم.
درست است که بعضی غُلُو میکنند، اما اینها تعداد کمی از جامعه علمی را تشکیل میدهند و نه اکثریت را.
به زودی شرکت ما که از تیم بین المللی (ایرانی و ایرانیهای چند کشور خارجی) تشکیل شده، محصول دانش بنیان که با سه تکنولوژی برتر دنیا ایجاد شده را رونمایی میکند که این خود صداقت سخن آخر بنده را اثبات میکند.
به عنوان توصیه آخر میخواهم این را بگویم که همه ما انسانها یکی هستیم و در نهایت به یکجا وصل میشویم پس یادمان باشد هدف از ایجاد دانشها کمک به انسانهای دیگر هم نسل خودمان و نسلهای آینده و به ثمر نشاندن زحمات نسلهای گذشته است نه نشان دادن برتری انسانی بر انسان دیگر.
ما انسانها باید به وحدت فکری برسیم و رنگ و بوی خالق خودمان یعنی یگانگی قلبهای انسانها برسیم. پس حمایتها و دانشمان را برای یکی شدن، متحد کنیم.
به خودتان ایمان داشته باشیم و نترسیم و از همه مهمتر به کتاب خوانی و هم افزایی و تعامل با همدیگر روی بیاوریم تا ذهن هایمان با هم متصل شود و جهانی زیبا را بسازیم.
گفتگو از: مریم سلیمی
منبع: خبرگزاری تسنیم