به گزارش می متالز، پدیده «کودکان کار» و «زنان کار» در این میان پررنگتر به چشم میآیند. بازیهای کودکانه برای این بچهها معنا ندارد، از صبح تا غروب باید کار کنند تا بتوانند زنده بمانند. البته این داستان مختص تهران نیست، بلکه در تعداد زیادی از کورههای آجرپزی کشور یا کارگاههای تولیدی، صنعتی و تجاری از کودکان، کار میکشند اما این پدیده در کورههای آجرپزی تهران حال و هوای دیگری دارد.
اینجا، دغدغه کودکان پر کردن اوقات فراغت تابستان یا یاد گرفتن حرفه و فنی در این ایام نیست. اینجا گرسنه ماندن چالشی بزرگ است که کودکان برای حل آن مجبورند نزدیک به ۱۰ساعت در شبانهروز را سخت کار کنند.
سری به این کورهها میزنیم و با برخی از کارگران همکلام میشوم. «هرسال با آغاز فصل تابستان و پایان مدرسهها، من هم به اینجا میآیم تا کار کنم، روزی ۸ ساعت، گاهی ۱۰ ساعت و برخی مواقع تا ۱۱ تا ۱۲ ساعت کار میکنم، ساعتهایی که کار میکنم به سرعت کار و تعداد آجرهایی که میزنم ربط دارد.» این را یکی از کودکانی که با دستانی پینهبسته مشغول کار است، میگوید.
وی که حدود ۱۴ سال سن دارد و کلاس چهارم است، دلیل ۴ سال عقب بودن کلاسش را دیر رفتن به مدرسه میداند. به گفته موسیزاده، تحصیل برای این کارگران در اولویت دوم است. مشکل اساسی آنها کار است، کار و گذران زندگی، چیزی که این روزها با مخاطرات و سختی بسیاری همراه بوده و بهراحتی ممکن نیست. زهرا یکی دیگر از این کودکان است، نمیخواهد با ما صحبت کند، با اکراه به پرسشها پاسخ کوتاه میدهد و از ما فاصله میگیرد، به او نزدیک میشوم، میپرسم: چرا از من دور میشوی؟
سرش را برمیگرداند، نیمنگاهی به آسمان و نیمنگاهی به اتاقهای کوچک انتهای محوطه دارد، با بیمیلی پاسخ میدهد: پدرم گفته با غریبهها صحبت نکن.
این را میگوید و مشتی از خاکهای جلوی پایش پر کرده و دوباره خالی میکند، نشانی پدرش را از او میپرسم و به سوی محل کارگاه حرکت میکنم، تا با پدر زهرا همصحبت شوم.
پدر زهرا تا متوجه میشود خبرنگار هستم، با عصبانیت میپرسد: برای چه به اینجا آمدی؟ همین یک ماه پیش یکی از شما آمد و با بدبختیهای ما عکس یادگاری گرفت و رفت، این کارهای شما مشکلات ما را حل نمیکند.
بالاخره پس از مدتی گفتوگو، او را قانع میکنم که نه عکس میگیرم و نه در نوشتههایم اسمی از وی خواهم آورد و قول میدهم مشکلی برای کارش پیش نمیآید.
زبانش باز شده و از دل پرش حکایت دارد، پر است از کلی گلایههای گوناگون، «بیمه نیستیم، همه خانواده قاچاقی کار میکنیم و اگر مامور بیمه بیاید ما را پنهان میکنند، اگر اسممان را رد کنند، باید از اینجا برویم، هم بیکار میشویم و هم بیسرپناه، جایی برای رفتن نداریم، نه خانهای داریم نه سقفی بالای سر و نه آینده و امیدی برای تمام این تلاشهایی که میکنیم.» اینها را پدر زهرا درحالیکه صدایش از حد معمول بالاتر رفته، میگوید. او درحالیکه از زمین و زمان گلایه دارد، میگوید: ۱۲ سال است شغلم قالبکشی است اما فکر کنم حدود یک سال بیمه داشته باشم، بعید میدانم روزی بازنشستگی را ببینم.
وی میافزاید: بازهم خدا را شکر، حاجی (منظورش صاحب کوره آجرپزی است)، حقوق ما را میدهد اما بنده خدا توانایی بیمه کردن را ندارد، قبلا سفارش داشتیم و آجرهایی میزدیم که از قبل فروش رفته بود اما اکنون آجرها را میسازیم، مدتی میمانند و بعد فروش میروند، گاهی آنقدر آجرها را کسی نمیخرد که مجبوریم کار را تعطیل کنیم اما چه کار باشد و چه نباشد، حاجی از ما کرایه نمیگیرد و خانه در اختیار ما است.
پدر زهرا ادامه داد: همین ۸ ماه پیش بود که یکی از کارگران را مامور بیمه دید، فردا اثاثیهاش را دم در گذاشتند و عذرش را خواستند، اگر اخراج نمیشد برای حاجی مشکل به وجود میآمد. حاجی هم حق دارد، در این بازار کساد طوری است که دست حاجی هم خالی است، همین چند وقت پیش یک نفر کلاه حاجی را برداشت و نزدیک بود ورشکست شود، مطمئنم اگر برایش مقدور بود همه ما را بیمه میکرد، آیندهای نداریم، نه سرمایهای داریم و نه پشتوانهای برای دوران پیری.
راجع به مادر زهرا سوال میکنم، میگوید: او در کارگاه است، همه مجبوریم کار کنیم، برای هر ۱۰۰۰ خشت حدود ۳۵ هزار تومان حقوق میگیریم، حقوقی که در این مدت افزایش نداشته است، همهچیز گران شده جز حقوق ما، مجبوریم بیشتر کار کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم، کار باشد، کم نمیآوریم، مواقعی بوده است که ۱۳ ساعت هم کار کردیم تا سفارشها را برسانیم، چون بازار کساد است، اگر کاری گرفته شود برای رقابت با دیگر آجرپزیها باید بیشتر کار کنیم تا سفارشها را زودتر تحویل دهیم.
از او میخواهم که مرا نزد یکی از خانمهای کارگاه ببرد تا بتوانم با وی صحبت کنم. با هم نزد یکی از خانمها میرویم. حدود ۴۰ سال سن و ۲کودک زیر ۵ سال دارد که کودک بزرگتر از خواهر کوچکتر خود مراقبت میکند، درباره فرزندانش میپرسم، میگوید: توی کوچه هستند، بازی میکنند.
تعجب میکنم، کودک ۵ساله چطور از خود دفاع میکند اما ترجیح میدهم بحث را ادامه ندهم. درباره محل زندگی و شغل همسرش سوال میکنم، پاسخ میدهد: شوهرم صبحها سر کار میرود و من هم در کارگاه کار میکنم، هر دو کار میکنیم، تا زندگیمان بچرخد، سیگارفروشی و دیگر شغلها، کار را عار نمیدانیم اما خدا را شکر اکنون یک کار خوب پیدا کرده که درآمدش بهتر است.
وی ادامه میدهد: در یک محله در خیابان آزادی، جای پارک پیدا میکند و از رانندگان خودرو پول میگیرد. این کار را یکی از همشهریانمان پیدا کرده، درآمدش بهتر از کار در آجرپزی است.
باز هم تبسم میکند و میگوید: شهرداری و ادارههای دیگر که ما را بهکار نمیگیرند، باید کلی آشنا داشته باشی، زیر نظر ادارهای نیست، جای پارک پیدا نمیشود و همه دوست دارند جای پارک پیدا کنند، همسرم وسیله در جاهای خالی پارک میگذارد تا کسی نتواند در آنجا متوقف شود و مشتری که بیاید آنها را راهنمایی کرده و پول میگیرد، زمانی که خودروهایشان پارک است، مراقبت میکند تا آسیبی به آنها نرسد، راضی هستیم. او در پاسخ به پرسشی درباره میزان درآمد خانوادهاش میگوید: من ماهانه بین یک میلیون تا یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان، از خرداد تا مرداد ماه درآمد دارم اما اردیبهشت و شهریور درآمدمان کمتر است و باقی سال درآمدی از این راه ندارم و به منازلی در تهران میروم و نظافت منازل انجام میدهم.
با این شرایط بهنظر میرسد بیکاری، حقوق کم، نداشتن بیمه، برخورداری از سطح بسیار کمی از رفاه اجتماعی و شیوع آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد و... معضلات بزرگ کارگران زحمتکشی است که صبح تا شب و شب تا صبح کار میکنند تا «زنده» بمانند، بسیاری از رخدادهای تلخ و ناگواری که امروزه شاهد آنها هستیم برگرفته از همین معضلات است. رئیس انجمن صنفی کارگران کورهپزخانههای شهرستان قرچک درباره بیمه این کارگران گفت: خانوادههایی با ۵ عضو و حتی بیشتر شبانهروز در حال کار در این کورهها هستند، حق بیمه هم گاهی از آنها کسر میشود اما از بیمه و تامین اجتماعی خبری نیست.
سیدعلی حسینیان اضافه کرد: وضعیت کارگران کورهپزخانهها روزبهروز دردآورتر میشود. نبود امنیت شغلی، حقوق عادلانه، بهداشت درخور و درصد کمی از رفاه اجتماعی اصلیترین معضلات این زحمتکشان است.
به سراغ عضو هیاتمدیره کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران کشور میرویم. وی میگوید: تا ۲ سال پیش افزونبر ۳۰ هزار کارگر در کورهپزخانهها کار میکردند و اوضاع آنها بسیار بهتر از امروز بود اما اکنون با توجه به رکود ساختوساز و فروش کم آجر، تعداد کل کارگرهای کورهپزخانههای استان تهران به ۵ هزار نفر نیز نمیرسد.
معصوم علی موسیزاده با بیان اینکه نرخ آجر در ۲ سال گذشته حتی یک ریال افزایش نیافته است، گفت: این افزایش نیافتن نرخ روی حقوق کارگران کورهپزخانهها نیز اثر گذاشته و حقوق آنها افزایش پیدا نکرده و کارگرهای ما دربهدر شدهاند، بیش از ۲۵ هزار کارگری که شغل آنها کار در کورهپزخانهها بوده و کار دیگری بلد نیستند، بیکار شدهاند و نمیدانم چطور زندگی خود را میگذرانند. وی افزایش نرخ آب، برق و گاز را در ورشکستگی و جمع شدن بسیاری از کورهپزخانهها موثر دانست و گفت: به عنوان نمونه در شهرستان پاکدشت که خود من رئیس انجمن صنفی کارگران کورهپزخانههای این شهرستان هستم، ۲ سال پیش ۵۷ کارخانه فعال بود اما درحالحاضر حداکثر ۱۰ کارخانه فعال است که تعداد همه کارگران این کارخانهها را جمع کنید، به اندازه یک کارخانه فعال ۲ سال پیش نیست، این یعنی بیچارگی مفرط کارگران و معضلات بزرگ اجتماعی ناشی از بیکاری آنها در سراسر استان تهران و باید برای آن فکری کرد. فشار مالی زیادی روی کارفرما است، زور کارفرما هم به جایی جز کارگر نمیرسد، مجبور میشود از حقوق کارگر و بیمه او بزند تا بتواند اوضاع را مدیریت کند اما کارگر که گناهی ندارد.
موسیزاده افزایش حقوق کارگران کورهها را مشکل دیگری میداند و میگوید: از ابتدای انقلاب تا به حال، اتحادیه کورهپزخانهها با انجمن صنفی کارگران کورهپزخانهها با هم توافق میکردند و به یک مبلغ برای افزایش دستمزد میرسیدند اما ۲ سال است که نرخ افزایش حقوق که ازسوی شورایعالی کار تعیین میشود، به مرحله اجرا نمیرسد چرا که اتحادیه کورهپزخانهها برای امضای قرارداد با انجمن صنفی حاضر نشدهاند و اداره کار نیز همراه انجمن صنفی نبوده و تنها حق کارگر است که پایمال میشود.
عضو هیاتمدیره انجمن صنفی کارگران کورهپزخانههای استان تهران افزود: ما خواهان پرداخت ۱۴.۵درصد افزایش حقوق هستیم اما کارفرمایان زیر بار نمیروند و ابلاغ نشدن افزایش حقوق از سوی اتحادیهها یا صدور رای وزارت کار را بهانه میکنند.
به گفته موسیزاده، بیمه این کارگران بهاندازه واقعی پرداخت نمیشود. وی تاکید میکند: تا بهحال حتی یک کارگر هم نداریم که از کار کورهپزخانهها بازنشسته شده باشد چراکه اینها در سال ۵ تا ۸ ماه کار میکنند اما کارفرمایان در بهترین حالت با ۲ ماه تاخیر بیمهها را رد میکنند، یعنی در بهترین حالت یک تا ۳ ماه بیمه برای یک کارگر کورهپزخانه در سال رد میشود و تا سابقه کار یک کارگر بخواهد به ۲۰ سال برسد، آن کارگر دیگر زنده نیست. البته کارگران بیچاره مجبور به کار با همین شرایط هم هستند اما کاری نیست، شغلی نیست چراکه درآمدی وجود ندارد.
وی با بیان اینکه از سازمان تامین اجتماعی بسیار گلایهمندیم، اضافه میکند: کارگری سراغ دارم که ۴۵ سال سن دارد، همین الان هم در حال کار است اما سابقه بیمه وی واقعی نیست چراکه تا بازرس تامین اجتماعی به کورهپزخانهها مراجعه نکرده و نام این کارگران را ننویسد، کارفرما نامها را رد نکرده و نیامدن بازرس را بهانه میکنند.
ما رئیس سازمان تامین اجتماعی و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را به کورهپزخانهها آوردیم و از نزدیک اوضاع کارگران را دیدهاند و مقرر شد، هر ماه بازرس تامین اجتماعی از کورهپزخانهها بازرسی کند اما بازرس تنها یکبار به کورهپزخانهها آمده و به این طریق بیمهها بسیار کمتر از میزان واقعی برای کارگران ثبت میشود.
موسیزاده گفت: در این حالت شاید ۱ تا ۲ ماه برای کارگر قالبدار بیمه پرداخت شود، درحالیکه این کارگران از فروردین و اردیبهشت مشغول کار بودهاند. همین ۱ تا ۲ ماه نیز تنها برای سرپرست خانوار بیمه رد میشود، درحالیکه هم مرد خانواده، هم زن و بچه خانواده کار کردهاند و باید برای همه آنها بیمه رد شود اما متاسفانه کارفرما همکاری خوبی نمیکند و سازمان تامین اجتماعی نیز دلسوزی ندارد. وی درباره اخراج کارگرانی که نام آنها در فهرست بیمه رد میشود، گفت: کارفرمایان نمیتوانند کارگران را اخراج کنند، ممکن است به او سخت بگیرند یا اذیت کنند اما چون کارگران با زنوبچه در همین کارخانه سکونت دارند، اخراج آنها تا پایان کار سخت است و بسیار کم پیش میآید.
عضو هیاتمدیره انجمن صنفی کارگران کورهپزخانههای استان تهران اوضاع بهداشتی کارگران نسبت به سالهای گذشته را بهتر خواند و گفت: در هر منطقه یک نفر به عنوان مامور بهداشت تعیین شده و بدین ترتیب وضعیت بهداشت کمی بهتر شده است اما هنوز با اوضاعی که بتوان گفت موردتایید است، فاصله دارد، اما آب آشامیدنی این کارگران و سرویسهای بهداشتی نسبت به گذشته بهداشتیتر شده است.
وی درباره اوضاع کارگران پس از پایان فصل کار گفت: کارگران فصلی پس از پایان فصل کار به استانهای مبدأ بازمیگردند اما کارگران دائمی، در این مناطق خانههایی دارند و از صبح تا ظهر کار میکنند و ظهر میروند و بعد از خوردن ناهار دوباره برای کار میآیند.
یک پزشک متخصص، اما از بعد دیگری به مشکلات کارگران کورهپزخانهها نگاه میکند. وی با بیان اینکه حضور کارگران کورهپزخانهها در مجاورت گردوغبار، سبب ایجاد مشکلات تنفسی برای آنها میشود، اظهار کرد: بسیاری از این کارگران، در طول سال هزینههای هنگفتی برای درمان بیماریهای ناشی از گردوغبار پرداخت میکنند، حال آنکه بیشتر هزینههای درمان آنها آزاد بوده و حمایتهای بیمهای نیز ندارند.
احمدرضا تاجیک افزود: البته بخش عمدهای از کارگران که دارای مشکلات تنفسی ناشی از گردوغبار و گازهای حاصل از سوختهای فسیلی هستند، به دلیل مشکلات مالی برای درمان مراجعه نمیکنند.
یک مطالعه موردی روی ۵۱ کارگر شاغل در چند کوره آجرپزی به عنوان مورد و ۵۶ کارگر صنایع غذایی به عنوان گروه شاهد مشخص کرد که شکایتهای تنفسی در گروه مورد، بهطور معنیدار بیشتر از گروه شاهد بود. یعنی ابتلای کارگران کوره آجرپزی به بیماریهای تنفسی، بهطور معنیداری بیشتر از کارگران عادی است.
یک کارشناس مسائل اجتماعی گفت: کار در کورهپزخانهها در زمره مشاغل سخت و زیانآور و با دریافتی بسیار کم است. این کارگران برای هر خشت تنها حدود ۳۰ تا ۳۸ تومان دریافت میکنند و اگر بیمه باشند، باید ۶۰ تا ۱۲۰ سال کار کنند تا بازنشسته شوند و این رقم، یعنی این کار بازنشستگی ندارد.
طاهره آهنگر، حضور کودکان در این کار را فاجعهآمیز خواند و ادامه داد: در قانون، کار کارگران زیر ۱۵ سال ممنوع است اما گویا برای کسی مهم نیست که یک کودک ۸ساله، برخلاف میل باطنی و بدون اینکه قدرت انتخاب داشته باشد، به کارهای سخت و زیانآور مجبور میشود، این کودکان آموختهاند که برای نمردن باید کار کنند، دستان کوچک آنها پر از فریادهای کودکانه است، گویا کورهپزخانهها جزو ایران و قوانین ایران نیستند، زنان در بدترین شرایط جسمی باید کار کنند، چیزی به نام مرخصی زایمان برای زنان کورهپزخانهها تعریف نشده است.
به گفته این فعال اجتماعی، درآمد یک خانواده ۴ نفره که یک پسر ۷ساله و یک دختر ۱۱ساله به همراه پدر و مادر خود به سختی کار میکنند، روزانه ۱۰۰ تا ۱۱۰ هزار تومان است، یعنی به اندازه حقوق یک کارمند متوسط در تهران و این قسمت ماجرا به شدت غمانگیز است.