به گزارش میمتالز، میترسم با این پروانه پای دولت و مالیات به محل کار من باز شود. گفتم تو با این پروانه آنقدر پولدار خواهی شد که تمام مشکلاتت را حل خواهی کرد. فوری شیرزاد را صدا کردم تا او را به اتاق خود ببرد و کمک کند تا فرمها و تعهدات را پرکند و همان روز پروانه او برای تاسیس کارخانه کامیونسازی با تعهد ساخت بدنه و رادیاتور، در سال اول را صادر کند و به او بدهد. شیرزاد هم همینطور عمل کرد. بلافاصله مژده اتمام کار را به دکتر عالیخانی دادم. اظهار علاقه کرد که این اصغرآقا و کارگاه خاکی او را ببیند. روز بعد با هم به دروازه قزوین رفتیم و کارگاه را بازدید کردیم. یک عدد چای تازه جوش خوردیم و با اصغرآقا یک عکس دستهجمعی هم گرفتیم.
منبع: دنیای اقتصاد