به گزارش میمتالز به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آرزو بهرامی، نمایشنامه نویس: «در سال جاری با توجه به بروز چالشهای سیاسی، اجتماعی و مسائل مختلف در کشور سرانه خوانش کتاب حداقل میتوان گفت که سیر صعودی نداشته است، زیرا دغدغه کتابخوانی به حداقل رسید و بیشتر مردم پیگیری اخبار را در شبکههای اجتماعی به خواندن کتاب ترجیح دادند، زیرا برایشان مهم بود از مسائل روز به صورت لحظهای باخبر باشند. البته نقش مهم اقتصاد و قیمت بالای چاپ کتاب را نمیتوان نادیده گرفت، اما آرامش روانی جامعه با مسائل اجتماعی و سیاسی در طول سال جاری دست خوش چالشهای بسیار بود و دغدغه و انگیزه کتابخوانی پایین آمد. بدیهی است ذهنی که کتاب نخواند و مسائل و اتفاقات جامعه را از طریق صفحات زرد، عقاید و نظرات ارائه شده در شبکههای اجتماعی تحلیل کند نمیتواند درک درستی از مسائل پیرامون خود داشته باشد و همچون سبدی خواهد بود که از هر چیزی نمونه ناقصی در خود جای داده است بدون اینکه یافتهی مناسبی به دست آورده باشد در حالی که اگر بتوانیم فرهنگ کتابخوانی را جا بیندازیم کمتر میشود در ذهن اندیشمندی که مسائل را از طریق علمی و درست پیگیری میکند؛ نفوذ کرد و هر تحلیل آبکی را به خوردش داد.
به سال ۱۴۰۲ امیدوار هستم، زیرا تقریباً آرامش نسبی فکری در جامعه برقرار است و گرایش به لذت خوانش کتاب بیشتر خواهد شد. البته اگر اقتصاد رشد کند و تورم مهار شود و سطح فرهنگی جامعه ارتقا پیدا کند این امید نیز بیشتر خواهد شد. کمک دولت به نشر کتاب، خرید و پخش کتاب در کتابخانهها و تقویت کتابخانههای عمومی بزرگ و کوچک میتواند کمک موثری ناشرین و نویسندگان باشد. در سال جاری فکر میکنم فعالیتهایی مانند برگزاری مسابقات کتابخوانی به جای بسیاری از فعالیتهای به اسم فرهنگی و در واقع غیرفرهنگی و بیهوده میتواند علاقهمندی عموم جامعه را نسبت به کتابخوانی و ارتقای سطح بینش و فرهنگ جامعه بالاتر ببرد.
یکی از بهترین کتابهایی که در سال ۱۴۰۱ مطالعه کردم «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی بود. رمانی که پس از خواندن آن قطعا انسان دیگری خواهید بود. انسانی که به آیدین درون خویش، آیدین جامعه و آیدینهای معصوم بسیاری میاندیشد که همهی ما با بیتوجهی یا کجاندیشی قربانی کردهایم و قطعا بر این امر خواهیم گریست.
رمان زیبای دیگر «مرگ ایوان ایلیچ» نوشته رمان نویس شهیر روس لئو تولستوی بود. ایستادن بر لبهی پرتگاه مرگ و آخرین روزهای زندگی یک انسان که در طول زندگیاش کمتر به مرگ اندیشیده است و ناگهان مرگ با نقابی از چهره برداشته شده رخ در رخ او میایستد.
البته در حوزه تخصصی و کاری خودم یعنی نوشتن نمایشنامه، فیلمنامه و داستان کتابهای بسیاری مطالعه کردهام که هر کدام کلاس درس بزرگی برای من بوده است، اما باز هم به عنوان نمونه و پیشنهاد مطالعه برای عموم رمان «ژرمینال» را معرفی میکنم که امسال برای سومین بار آن را مطالعه کرده ام. ژرمینال نوشته نویسنده بزرگ فرانسوی امیل زولا میباشد که به زیبایی تمام زندگی کارگران معدن زغال سنگ مشقتهای آنها و رنجی را که میبرند در قالب یک رمان ناتورالیستی و با توصیف فراوان ارائه کرده است. شما با خواندن این کتاب میتوانید تمام احساسات، رنج، امید و سختیهای زندگی یک کارگر زغال سنگ را درک کنید.