به گزارش می متالز، بسیاری از کارگزاری ها هستند که برگشت کارمزد در ارقام بالا به مشتری ارائه می دهند و مشتری های بزرگ را جذب خودشان می کنند که این رقابت نابرابر در بازار ایجاد می کند. این به ضرر بازار است، چرا که عقیده دارم کارگزاری هایی می توانند بازار سرمایه را توسعه دهند که نهادی هستند و از پتانسیل بالایی برخوردارند. یک کارگزاری کوچک با دو میلیارد تومان سرمایه ثبتی نمی تواند توسعه و عمقی به بازار داده، در استان ها و شهرستان ها شعب ایجاد کرده و در نتیجه نمی تواند ضریب نفوذ بازار سرمایه را در کشور افزایش دهد.موارد مذکور بخشی از دیدگاههای یکی از مدیران جوان صنعت کارگزاری است که نکات قابل تاملی را در خصوص مسائل پیرامون کارگزاران ، بازار سهام و غیره مطرح ساخت .فرصتی فراهم شد تا در گفت و گویی صمیمانه بانظرات مهدی رباطی مدیر عامل کارگزاری بورس بیمه ایران، پیرامون مسائل مذکور بیشتر آشنا شویم.
کارگزاری بورس بیمه ایران تقریبا 20 سال پیش شروع به فعالیت کرد و سهامدار صددرصدی این کارگزاری شرکت سهامی بیمه ایران است که از این لحاظ کارگزاری متفاوتی با سایر کارگزاری های فعال در بازار سرمایه است. متفاوت از این جهت که به طور غیر مستقیم کارگزاری صددرصد دولتی است و تمامی سهام آن متعلق به بیمه ایران است. عمده کاری که شرکت تاکنون انجام داده است تمرکز بر خرید و فروش دارایی های بورسی بیمه ایران بوده است چراکه شرکت بیمه ایران دارای سهام بورسی قابل توجهی است و از این لحاظ همواره یکی از بازیگران موثر بازار سرمایه بوده است. در دوره استقرار مدیریت جدید شرکت، سعی بر آن شد تا آن دسته از سیاست های توسعه ای فعال شود که بیشتر معطوف به استفاده از پتانسیل غیر بورسی بیمه ایران است. چراکه بیمه ایران در حدود چهار هزار و پانصد نفر پرسنل رسمی دارد و یازده هزار نفر نیز به طور غیررسمی بازاریاب و کارمندان دفاتر نمایندگی بیمه ایران هستند. این افراد یک جامعه 15 یا 16 هزار نفری را تشکیل می دهند و ما به طور جدی دنبال این هستیم که فرهنگ سازی بازار سرمایه را در این جامعه برقرار کنیم. اقدامات جدی در 9 ماه گذشته در این رابطه شروع شده و برنامه هایی داریم که به طور مداوم این افراد را با بازار سرمایه آشنا کرده و از آنان دعوت کنیم که به سرمایه گذاری در بازار سرمایه ترغیب شوند.
برنامه ها را در چند حوزه دنبال می کنیم؛ بحث اول ارائه خدماتی درخصوص فعالیت کارگزاری به پرسنل بیمه ایران است. خدماتی از جمله برگزاری دوره های آموزشی، اعطای اعتبارات و پرداخت جوایز بازاریابی در چارچوب مصوبات قانونی و انجام خدمات مشاوره و تحلیل که در یک پکیج کلی در حال ارائه آن هستیم. از آنجا که فرهنگ بازار سرمایه در کشور و به ویژه در نسل های قدیم بسیار پایین بوده و یا اصلا وجود ندارد، به عنوان یک وظیفه ملی احساس می کنم که بتوان گسترش فرهنگ سهامداری و آشنا کردن این جامعه بزرگ با بازار سرمایه را در قالب این پکیج داشته باشیم و بتوانیم خدماتی را در حوزه های مختلف ارائه دهیم که افراد بیشتری جذب این بازار شوند. البته نسل جوان علاقه مندی بیشتری به حضور در بازار سرمایه و خرید سهام به عنوان گزینه ای برای سرمایه گذاری دارند اما باز هم آنچنان که باید قابل توجه نیست و در بحث ضریب نفوذ بازار سرمایه فاصله زیادی با استاندارد کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه مثل ترکیه داریم.
در استان های مختلف نقشه راهی ترسیم شده است که هدف نهایی آن تشکیل میزهای خدمات بازار سرمایه در دفاتر بیمه ایران می باشد و تا سال آینده در تمام 32 استان و شهرهای بزرگ کشور دفاتر خدمات بازار سرمایه با همکاری سازمان بورس و همیاری رسانه ها و سایر ارکان موثر در بازار راه اندازی خواهد شد.
هدف این است که بتوانیم در 280 شعبه اصلی بیمه ایران در استان ها و شهرستان های بزرگ، دفاتر خدمات بازار سرمایه را راه اندازی کنیم. در بررسی های میدانی صوررت گرفته متوجه شدیم که در خیلی از شهرستان ها متقاضیان ورود به بورس وجود دارند اما متاسفانه دسترسی به دفاتر برای گرفتن کد بورسی، خدمات آموزشی و یا احراز هویت وجود ندارد. با اجرایی شدن این برنامه حداقل هر فرد در مرکز استان خود دسترسی به دفتری دارد که این خدمات را ارائه می دهد. فاز بعدی که با همکاری سازمان بورس میسر می شود و در بخش توسعه فرهنگ سهامداری در کشور بسیار می تواند موثر باشد، بهرهمندی از دفاتر نمایندگی منتخب بیمه ایران در سطح کشور است، باوجود اینکه در حدود یازده هزار دفتر در سطح کشور وجود دارد که اگر این دفاتر بتوانند مجوز بگیرند و کار احراز هویت و پذیرش را انجام دهند به مردم در سرتاسر ایران کمک شایانی خواهد شد تا در سریعترین زمان بتوانند کد بورسی گرفته و وارد بازار سرمایه شوند.. البته این گام دوم است و در گام اول برنامه اصلی همان راه اندازی دفاتر شعب استانی و مرکز استان است.
صنعت کارگزاری به عنوان حلقه نهایی اتصال بازار سرمایه با سهامداران و جامعه فعالیت می کند. در واقع کارگزاران، عامل ورود مردم و فعالان اقتصادی و سرمایه گذاران به بازار سرمایه و بورس اوراق و کالا هستند. در این میان مشکلی که وجود دارد دید کلی است که متاسفانه سال هاست در نهادهای ناظر وجود دارد و آن هم این است که تمام کارگزاریها متخلف هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود. این کار را سخت می کند.
به جرات می گویم نظارتی که روی کارگزاری ها صورت می گیرد بر هیچ کدام از نهادهای مالی در کشور ما وجود ندارد. از جمله گزارش های متناوب دوره ای که برای سازمان ارسال می شود، همچنین تمامی سیستم های معاملاتی کارگزاری به طور آنلاین در اختیار سازمان بورس است و با جزئیات بررسی می شود که چه اتفاقاتی رخ می دهد و بازرسی های مداوم که از کارگزاری ها صورت می گیرد؛ با این حال باز هم در هر دوره ای مشاهده می کنیم که اعضای مدیرعامل و هیأت مدیره های کارگزاری ها به دلایلی که اغلب قابل کنترل نیستند مثل تخلفات معامله گران و ایستگاه های معاملاتی، در ریسک تخلفات و احضار به کمیته های مختلف انضباطی سازمان بورس هستند. به همین دلیل هر کسی که وارد کارگزاری می شود اگر بخواهد سالم، درست و علمی کار کند ترجیح می دهد دوره مدیریتی کوتاهی در کارگزاری داشته باشد و این به دلیل همین ریسک ها و مسائل است در صورتی که کارگزاری ها باید نوک پیکان توسعه بازار باشند و اگر قرار است ضریب نفوذ بازار سرمایه در کشور افزایش پیدا کند، باید با این محدودیت ها کمتر مواجه شده و زیرساخت های مدیریت ریسک به وجود آید که البته در حال حاضر در این زمینه خلاءهای فراوانی وجود دارد و کانون کارگزاران در جریان این موضوعات قرار دارد.
در نهایت هر چقدر هم سخت گیری زیاد باشد از یک حدی به بعد جز کند شدن فعالیت شرکت ها اثر دیگری نداشته و با تمام این بازرسی ها، آن کارگزاری که بخواهد تخلف کند تخلفش را انجام می دهد.
قطعا موثر است، چرا که طراحی عملیاتی و مدل بیزنس کارگزاری را تغییر می دهد. وقتی روی نقشه ای کار را جلو می بردید ولی فردا متوجه می شوید که بخش نامه ای آمده است که 180 درجه با کار شما تداخل دارد و ممکن است باعث زیان هم بشود، در نهایت باید سرعت فعالیتتان را کم کنید و دائما با احتیاط کارها را انجام دهید. چرا که ما از استراتژی واحدی پیروی نمی کنیم، بحث جدیدی که داشتیم بحث خروج تمامی فعالیت های مالی از کارگزاری ها بود که سبدگردانی، صندوق سرمایه گذاری، خدمات مشاوره و عرضه و پذیرش همه از کارگزاری ها گرفته شد و به شرکت های مختلف برده شد. همین قضیه به صنعت کارگزاری لطمه وارد کرد و قطعا باعث تعدیل نیروهای کارشناسی در کارگزاری ها خواهد شد. بعد از این موضوع کارگزاری ها دیگر به واحد مشاوره، تحلیل و سرمایه گذاری احتیاجی ندارند چرا که وقتی خدمات سبدگردانی و مشاوره ارائه نمی دهند واحد تحلیل و سرمایه گذاری به کارشان نمی آید و این از آن تصمیماتی بود که هنوز هم خیلی از کارگزاری ها موفق نشده اند موافقت های لازم برای این کار را داشته باشند.
البته همکاران ما در شرکت توسعه کسب و کار سبا این مهم را انجام دادند و شرکت سبدگردان تاسیس شده است، هلدینگ بازار سرمایه هم در حال تاسیس است. بحث دیگر عدم صدور مجوز ایستکاههای معاملاتی جدید است که توسعه فعالیت در سطح کشور را با اختلال مواجه خواهد کرد و خدمات آنلاین گروهی قابلیت، دقت و سرعت استیشن های معاملاتی را ندارد. از این قبیل موانع کم نیست و عمده تمرکز سازمان بورس هم بر شرکت های کارگزاری است در موضوع نظارت و کنترل.
بحث دیگر ابلاغیه های کانون کارگزاران است که بعضا ضمانت اجرایی لازم را ندارند ولی دست کارگزاری ها را می بندند. به عنوان مثال بحث تخفیفات و برگشت کارمزدهاست که عملا بسیاری از کارگزاری ها رعایت نمی کنند ولی یک رقابت منفی در صنعت برای کارگزاری ها ایجاد می کند و باعث می شود شرکت هایی مثل ما که نظارت دقیق تر بر روی آنها انجام می شود عملا در توسعه با مشکل مواجه شوند. بسیاری از کارگزاری ها هستند که برگشت کارمزد در ارقام بالا به مشتری ارائه می دهند و مشتری های بزرگ را جذب خودشان می کنند که این رقابت نابرابر در بازار ایجاد می کند. این به ضرر بازار است، چرا که عقیده دارم کارگزاری هایی می توانند بازار سرمایه را توسعه دهند که نهادی هستند و از پتانسیل بالایی برخوردارند. یک کارگزاری کوچک با دو میلیارد تومان سرمایه ثبتی نمی تواند توسعه و عمقی به بازار داده، در استان ها و شهرستان ها شعب ایجاد کرده و در نتیجه نمی تواند ضریب نفوذ بازار سرمایه را در کشور افزایش دهد.
ما در کارگزاری موضوع احیای حاکمیت شرکتی را مدنظر قرار دادیم. یعنی با تشکیل کمیته های مربوطه در شرکت و با برگزاری جلسات مداوم و هفتگی فرآیندهای ریسک شرکت را دائما ارزیابی می کنیم. موضوعاتی مثل بحث اعتبارات، احراز هویت و پذیرش کارگزاری و نیز در کنار اینها، واحد کنترل و نظارت و پولشویی را هم داریم که به تمام فرآیندهای شرکت دائما نظارت می کند و اگر کوچک ترین تخلفی در شرکت مشاهده شود به مدیرعامل و هیأت مدیره گزارش خواهد شد. ما در این موضوع یکی از پیشروترین کارگزاری ها در بازار سرمایه هستیم، هم در کنترل ریسک و هم کنترل فرآیندهایی که ممکن است منجر به تخلف شود.
هر چند در کل ریسک در صنعت کارگزاری بسیار بالاست و مدیریت کردن یک کارگزاری یکی از سخت ترین کارها در بازار سرمایه است چراکه با ریسک های متعددی روبه رو هستید. برخی از این ریسک ها در حوزه معاملات و برخی در حوزه اعتبارات و مالی می باشد. دلیل اغلب این ریسکها عدم وجود زیر ساختهای کافی است که مدیریت آنها را سخت و بعضا غیر ممکن میکند، برخی از این زیر ساختها توسط سیستم بانکی ایجاد نشده و کلی است و ربطی به کارگزاریها ندارد و کلیه شرکتها را در بر میگیرد و برخی مربوط به خود صنعت است و باید توسط سازمان بورس ایجاد شود. در حوزه کنترل اعتبارات کارهای بسیار خوبی اخیرا توسط سازمان انجام شده که البته هنوز کافی نیست ولی در حوزه کنترل ریسکهای معاملاتی هنوز خلاءهایی وجود دارد که باید مرتفع شود.
در شروع کار در 9 ماه گذشته که مدیریت کارگزاری تغییر کرد، رتبه صندوق سرمایه گذاری شرکت ما در 100 صندوق 85 بود و ارزش صندوقمان نیز 9 میلیارد تومان بود. در حال حاضر رتبه صندوق این کارگزاری در جایگاه سوم بین صندوق های بازار سرمایه قرار دارد. در واقع صندوق 82 رتبه صعود داشته است و ارزش صندوق هم با رشد دارایی و ورود سرمایه گذاران جدید از 9 میلیارد تومان به 22 میلیارد تومان ارتقا پیدا کرده است. حدود 72 درصد بازدهی شش ماهه صندوق ارزش کاوان آینده بوده است. البته باید اشاره کنم که مدیریت صندوق به دلایلی که اشاره شد در حال انتقال از کارگزاری است.
بازار سرمایه را از دو منظر می توان تحلیل کرد. یک تحلیل سیستماتیک و ریسک های کلانی که در کشور هست و دوم ایرادات ساختاری که وجود دارد مثل نبود فرهنگ سهامداری در کشور و یا ریسک های بالایی که به دلایل گوناگون از جمله ابلاغیه های دولت در بازار سرمایه وجود دارد. این موارد همه در تضاد با توسعه بازار هست و ریسک های بازار را بالا می برد. اگر به طور موردی بخواهم اشاره کنم مهمترین بحثی که در این چند ماه اخیر به بازار سرمایه به شدت لطمه زده، ارز 4200 تومانی است یا بحث قیمت گذاری دستوری که با توجیه حمایت از مصرف کننده انجام می شود.
در صورتی که تنها کسی که نفعی از دلار 4200 تومانی و قیمت گذاری دستوری نمی برد، مصرف کننده است. چرا که در نهایت کالای نهایی با قیمت دلار 12 تا 20 هزار تومانی به دست مصرف کننده می رسد اما با این قیمت گذاری دستوری و دلار 4200 تومانی، همه نفع نصیب دلال می شود و نه سهامدار. یکی از بزرگ ترین ریسک های بازار سرمایه خود دولت و تصمیمات و ابلاغیه ها و بخش نامه های که دولت انجام می دهد است. در کنار اینها مسائل کلان کشور هم است مثل تنش های سیاسی که با دنیا داریم و یا ریسکهایی که داخل کشور وجود دارد.
البته باید به این نکته اشاره کرد که در کل به دلیل متورم شدن دارایی های فعالان بازارسرمایه، یک رونق نسبی و اسمی در عرضه معاملات را شاهد هستیم اما به طور کلی تا زمانی که ذهنیت سیاست گذاران کشور به سمت توسعه بازار حرکت نکند و این را نپذیرند که تصمیماتشان به طور مستقیم بر شرکت ها و فضای کسب و کار کشور تاثیر دارد، شاهد رشد پایدار بازار سرمایه نخواهیم بود. مثل چیزی که در 15 سال اخیر مشاهده کردیم که بازار با یک دوره های بسیار کوتاه رونق و دوران بسیار بلند رکود مواجه خواهد بود.
اگر ما می خواهیم بازارمان توسعه پیدا کند باید فضایی ایجاد کنیم که هر فعال اقتصادی در هر کسب وکاری و هر صاحب سرمایهای وقتی به گزینه های سرمایه گذاری فکر می کند گزینه اول برایش بازار سهام باشد، برای این کار باید ریسک ها را به حداقل برسانیم و در معاملات سهولت ایجاد کنیم. همچنین باید دولت هم بپذیرد که به هر میزانی که در نظام قیمت گذاری ، بازار و نظام اقتصادی دخالت می کند به همان نسبت جذابیت بازار سرمایه را برای فعالان اقتصادی کم می کند. همچنین در سطح کلان سیاست گذار می بایست فرهنگ سازی را از دوره ابتدایی در مدارس در کنار ایجاد کمپین های تبلیغاتی و بحث های گسترده آموزشی در سطح کشور شروع کند. در ژاپن دانش آموزان از سال دوم ابتدایی هفته ای یک بار به تالار بورس توکیو می روند تا از همان ابتدا فرهنگ بازار سرمایه وکارآفرینی در آنها شکل بگیرد، اما در ایران در دبیرستان ها هم، چنین آموزشی که به طور سیستماتیک در نظام آموزش و پرورش باشد و فرهنگ سهامداری را توسعه دهد وجود ندارد.
بازار سرمایه ما به طور پایه ای توسعه چندانی پیدا نکرده و تا زمانی که دید سیاست گذار ما به طور عملیاتی به سمت توسعه بازار نباشد با یک بازار پر رونق که بازار هدف اصلی نقدینگی اقتصاد باشد مواجه نخواهیم بود و همچنان هدف اول نقدینگی در اقتصاد ما بازار مسکن، طلا و ارز خواهد بود که همین امر اثرات مخربی بر اقتصاد و آرامش روانی جامعه می گذارد. در چنین بازاری است که بورس همچنان گزینه پایانی برای سرمایهگذاری خواهد بود.
توجه واقعی نه کلامی به بازار سرمایه باید به یک مطالبه عمومی بین نهادهای اصلی و فعالان حقیقی اصلی بازار سرمایه تبدیل شود. مشکلی که الان وجود دارد این است که جامعه سهامدار ما آنقدر کوچک است که به اعتقاد بنده، اهمیت بازار سرمایه برای دولتها از یک تیم فوتبال کمتر است! یعنی بازار سرمایه حتی اولویت مورد توجه در سطح حاکمیتی نیست، اینکه در بازار سرمایه چه اتفاقی میافتد؟ سهامدار ناراضی است یا راضی؟ و سایر مطالبات اهمیتی ندارد، این موضوع هم طبیعی است و دلیل مشخصی دارد، این استدلال وجود دارد که همه این افراد فعال در بازار سرمایه کلا به اندازه یک میلیون نفر نمی شوند! بنابراین چون قشر هدف بسیار نحیف است مورد توجه هم قرار نمی گیرد. گام اول این است که باید جامعه سهامداران آنقدر بزرگ شود که مطالبشان برای دولت مهم باشد و بازار سرمایه یک دغدغه ای برای سیاستگذار کشور تبدیل شود، آن هم تنها در صورتی عملی خواهد شد که ضریب نفوذ بالایی داشته باشد و تا این اتفاق رخ ندهد و تا زمانی که بازار سرمایه توسعه پیدا نکند تاثیری بر سیاستگذاران کشور نخواهد داشت.
مهمترین بحث همان بحث آموزش و پرورش است. باید نظام آموزش عالی و نظام آموزش و پرورش به سمت فرهنگ سازی پایه ای از دوره ابتدایی برود و این فرهنگ خلق شود. چون به طور سنتی در کشور ما فرهنگ سرمایه گذاری، طلا، مسکن و ارز است و فرهنگ سهامداری وجود ندارد و تا فرهنگ سازی ریشه ای در نظام آموزش و پرورش انجام نشود توسعه فرهنگ سهامداری را شاهد نخواهیم بود. در کنار آن دولت و سازمان بورس هم باید اقداماتی را انجام دهند، مانند کم کردن ریسک معاملات در بازار از طریق شفافیت در گزارش دهی و جلوگیری از توقف نمادها که این موضوع در دوره دکتر محمدی بهبود چشمگیری داشته، ایجاد جذابیت برای ورود شرکتها به بورس از طرقی مانند افزایش معافیت مالیاتی (چون این یک واقعیت است که معافیت 25 درصدی برای شرکتها در ایران وقتی اغلب دو دفتره هستند و مالیاتی نمی پردازند جذابیتی برای ورود به بورس ایجاد نمی کند و اخیرا دکتر صحرایی هم به این موضوع اشاره داشتند که تاکید درستی است.) و اینکه دولت توجیه شود که اقدامات و تصمیماتش بویژه در وزارتخانههایی مانند نفت و صمت چه ریسک هایی بر بازار وارد می کند. همچنین باید در بحث تبلیغات و معرفی بازار سرمایه کمپین ملی در صدا وسیما، فضای مجازی و بیلبوردهای شهری به راه افتد تا ذهن فعالان اقتصادی بیشتر به سمت بازار سرمایه جلب شود. به طور کلی اگر قرار است بورس بازار هدف نقدینگی شود نیازمند یک عزم ملی در حداقل چند وزارتخانه مهم هستیم.
قطعا بی تاثیر نبوده است، البته اینها ریسکهای مهمی نیستند و ممکن است نارضایتی ایجاد کند ولی آنقدر ریسک های بزرگتر و مهمتری در بازار سرمایه داریم که این موضوع به چشم نمی آید.
در بازار سرمایه با محدودیت و ریسک های مختلفی مواجه هستیم که همگی برای کلیت بازار سرمایه مضر هستند. یکی از محدودیت ها، عدم خرید و فروش با کد سهامداری پرسنل کارگزاری هاست. البته این قانون وجود دارد ولی در کارگزاری ها اعمال نمی شود و اگر به کارگزاریها مراجعه کنید پرسنل کارگزاریها با کدهای دیگر خرید و فروش می کنند. ما در کشورمان عادت داریم قانونی را بنویسیم و همان قانون را دور بزنیم. البته در کارگزاری بورس بیمه ایران تلاش کردیم این اتفاق رخ ندهد. یک محدودیت دیگر، سقف خرید برای کارگزاران است که به شدت لطمه می زند و به روند درآمدی آسیب می رساند. تمام روزنه های درآمد کارگزاری ها بسته شده است و کارگزاری با کد خودش هم نمی تواند خرید کند و این لطمه بسیاری به کارگزاری می زند. البته در مورد محدودیت اعتبار مشتری، باید گفت که این محدودیت خوب است چون به ما کمک می کند ریسکهایمان را کنترل کنیم. چراکه هرچه مشتری درصد پایینتری وارد محدوده ریسک ارزش اعتبارش شود کارگزاری زودتر می تواند جلوی ریسک را بگیرد.
اگر محدودیت ها اجازه بدهد تا حد امکان، در همان دو حوزه اصلی که یکی از آنها توسعه فرهنگ سهامداری در کشور با تمرکز بر پرسنل و دفاتر بیمه ایران و توسعه فرهنگ سهامداری از طریق شبکه فروش بیمه ایران در سطح کشور است، خواهیم پرداخت.
فکر میکنم بازار سرمایه تا پایان سال بازار راکدی است و سال 98 هم فکر نمی کنم بازار قدرتمندی داشته باشیم. همین بازار کژدار و مریز را با نوسانات رو به بالا شاهد خواهیم بود. سال 98 سال رونق سفته بازی و معاملات کوتاه مدت در بازار خواهد بود و به دلیل اینکه سهام های سود محور مثل پتروشیمی، فولاد و پالایشی ها با رکود مواجه خواهد شد، شیفت بازار بر روی سهام های خودرویی، سیمانی، بانکی و شرکت های زیان ده که می خواهند تجدید ارزیابی کنند می رود. توجه بازار برعکس امسال که سهام دلاری و سهام سود محور بود به سمت این سهام می رود.
با این شکل فعلی بعید است که به یک حالتی برسیم که بازار سرمایه رونق باثباثی داشته باشد و بتواند بخش جدی از نقدینگی موجود در کشور که الان حدود 1800 تریلیون تومان است را جذب کند و در مقابل جذب درصد بالای نقدینگی به بازارهای غیر مولد موفق عمل کند. شرط اولی که در بازار سرمایه بخواهد تأمین مالی صورت بگیرد، آنطور که رئیس جمهور هم به آن اشاره کردند این است که نقدینگی وارد این بازار شود و نقدینگی وقتی وارد بازار خواهد شد که ریسک ها از بین رفته یا کم شود، سخت گیری ها کم شده و جذابیت زیاد شده و در نهایت فعالان اقتصادی بازار سرمایه را امن تر از بازارهای دیگر ارزیابی کنند که در وضعیت فعلی در بین فعالان و سرمایه داران، چنین تلقی وجود ندارد.
یکی از دلایل عمده این میتواند باشد که دولتمردان ما معمولا از چند نسل قبل و عموما سالخورده هستند و با این مباحث آشنایی ندارند و دیگر اینکه بازار سرمایه به عنوان بازار جدی در اقتصاد مطرح نیست و نگاه جدی به این بازار وجود ندارد که امیدواریم در آینده نزدیک دگرگونی نگاه ها به این بازار که می تواند نقش مهم در رونق اقتصاد کشور،رشد کارآفرینی، کاهش هزینه تولید بنگاهها و از همه مهمتر شفافیت اقتصادی و کاهش فساد داشته باشد را شاهد باشیم.