به گزارش می متالز، هپکو در این روزها کلاف سر به گم شده ای را می ماند که عده ای در این اوج نابسامانی، سعی بر ایجاد به هم ریختگی های درونی و بیرونی، ذهنی و عینی اش دارند چرا که در بحبوحه ی همین به هم ریختگی هاست که صندلی های قدرت و ثروت شکار شدنی است!
هپکو به چند قراردادی که تامین سرمایه در گردش مورد نیازش هنوز در هاله ای از ابهام است، حال خوب نمی گیرد. هپکو نیازمند تدبیری است که منفعت جمع را در پی داشته باشد و نه منفعت حزب و فرد. باید گفت وقتی امروز هپکو پر از تناقض هاست و پر از معادلاتی که گویا طراح و پاسخ دهنده اش عده ای خاص هستند چگونه می خواهد از چارچوب بحران خارج شود. چگونه می خواهد نبرد اقتصادی به راه بی اندازد و علیه رکود قیام کند. چگونه می خواهد تن آسیب دیده اش را به سیاست و بانیانش تکیه و اعتماد را محور امور قرار دهد.
جالب است که گویا هپکو محل عبوری برای مدیران است. محلی عبوری که مدیران ۲۰۰ میلیونی را راهی تیم فوتبال تراکتور سازی کرد و مدیر امروزش را از دل پرسپولیس شکار کرده است! این چنین محل عبور بودن هم خود جای حکایت و گلستان نویسی های چند صد صفحه ای دارد. البته نمی خواهیم اشخاص را مورد ضرب و شتم نوشتاری قرار دهیم و از زیر تیغ قلم ردشان کنیم اما شمایل کار حضراتِ بالادست و پایین دست خبر از روزهای خوب نمی دهد. خبر از سه باره کاری می دهد و گویا بوی عطر سهام دار سوم نیز شبیه همان عطر های اول و دوم است که این چنین کارگران را مدهوش و بیکار کرده است!
بگذارید به این شکل فضا را توصیف کنیم. گویا همچنان مردانی پشت شیشه های اتاق های مدیریتی شان ایستاده اند و دست به پشت گره زده اند و اندیشمندانه هپکو را می نگرند. البته نه هپکوی مشغول به کار و تولید را بلکه هپکویی که در افکار می پرورانند. هپکویی که سوله های بلند و طولانی اش، ایستاده اند و سربه فلک کشیده اند و رنگ و لعاب شهر به خود گرفته اند! همان هپکویی که ناگهان طرح شهرک شده اش را در سال ۹۱ منتشر کردند، یا شاید یک شهرک نمایشگاهی یا هر چیز دیگری غیر از دردسرهای امروز هپکو. شاید کارگران نخستین مزاحمان این تخیل مدیریتی اند. پس به هر شکل کارگران هپکو روز به روز به صفر میل خواهند کرد. با تجربه ها، تجربه خود به خانه می برند و حکم بازنشستگی و بازخریدی اندک اندک صادر می گردد. البته ان شاءالله که این ها فقط تخیل نویسنده است و بگذاریم که حال نویسنده به همین بازی با کلمات و تخیلاتش خوب باشد و حال مدیران نیز هم!
ای کاش برای ظاهر هر قانون باطنی را هم می نوشتند، تا شاید این اهلیت های به ظاهر قانونی در باطن هم بررسی می شد. شاید پی می گرفتند که آنانی که نامشان در قفل های زده شده بر دروازه های تولید ثبت شده چگونه می خواهند گرد امید را به تولید هپکو بپاشند و از آینده ای پر رونق و روشن سخن به میان آورند. البته شاید صبح جمعه ای مسوولین از خواب بیدار شوند و بگویند ما هم بی اطلاع بودیم از این واگذاری و تعقیباتش.
بانیان قدرت و ثروت چه کف و سوتها که برای سیاسیون و وعده هایشان نمی زنند، وعدههایی که خواسته و ناخواسته تمام برنامه ها را خوب پیش می برد. کافی است نگاهی به وضعیت نموداری هپکو در بورس بی اندازیم که چه غوغاها به پا نکرده است. حتی برخی از صف کشی سه هزار نفر برای خرید سهام هپکو در این بیابان تولید می گویند؛ که قابل تامل است. گویا عده ای از همین بانیان در دوران کسادی سهامِ هپکو اقدام به خرید های بسیار کرده و با اعتراضات کارگری و وعده های دهان پر کن مسوولین، زمانی که سهام بالا می کشید فروش را بر حفظ ترجیح می دادند و پول به جیب می زدند و حالا در طوفان وعده های آقای جهانگیری کار سهام هپکو دوباره بالا گرفته است. ارزش هپکو آنقدر بالاست که در کنار بدهی های هزار میلیاردی اش دیگر هیچ بنی بشری توان مالی برای خریدش را ندارد. اما حال یک سوال مطرح است آقایانی که امروز این چنین دور هپکو می چرخند از این چنین تمکن مالی ای برخوردارند؟ آیا آنقدر پول دارند که بتوانند هپکو را در اختیار بگیرند؟ ای کاش قبل از برنامه های ۱۵ ماهه شان پول هایشان را ارائه می دادند.
زیاده نویسی نکنیم بهتر است. فقط باید این طور گفت که هپکو را به دست دل سوزان بسپرید که کار و تلاش را مقدم بر پول و حقوق بدانند. نشود طوری که دوباره بخواهیم به دنبال ماشین های میلیاردی ای که با سرمایه هپکو خریداری کردند بگردیم. نشود که دوباره دغدغه حقوق های ۲۰۰ میلیونی شان را داشته باشیم. همین طور که حواستان هست که هپکو را اقتصادی واگذار می کنید و نه سیاسی؛ یقه گیر دو بزرگوار قبلی نیز باشید و با چرتکه اندازی حساب و کتاب هایشان همه چیز را شفاف کنید. هپکو صندلی های مجلس نیست که بتوان با بازی رسانه ای و تیتر های جذاب و ثبت نام های دقیقه نودی حال و روزش را جا آورد. هپکو سهام دار می خواهد آن هم سهام داری که هم پول دارد، هم برنامه، هم سبقه مناسب صنعتی و هم ظرفیت جهاد. همین و تمام.