به گزارش می متالز، به گفته کارشناسان و صاحب نظران اقتصادی در دنیای امروز نفت، گاز، زغالسنگ، جنگل، چوب، طلا و نقره، مس، اورانیوم، آهن خام و فسفات که همگی از منابع مهم جهانی هستند، بهعنوان شاخص ثروت کشورها محسوب میشوند که با این حساب پس از کشورهای روسیه، آمریکا، عربستان و کانادا کشور ما (ایران) با قریب به 3/ 27 تریلیون دلار منابع زیرزمینی طبیعی در رتبه پنجم دنیا قرار دارد.
این بدان معناست؛ در حالی که در جهان قریب به 44 تیپ ماده معدنی شناسایی شده و مورد بهره برداری قرار میگیرد اما کشور ایران با دارا بودن بیش از 35تیپ ماده معدنی بهعنوان یکی از غنیترین کشورها در این حوزه محسوب شده که با توجه به سند چشمانداز 1404 و تولید 700میلیون تن ماده معدنی، توجه ویژه به بخش معدن و صنایع معدنی بهعنوان یک صنعت خودکفا (معدن به جای نفت) میتواند نقش موثری در رشد اقتصاد داخلی و حضور در بازارهای جهان داشته باشد.
از منظر کارشناسان اقتصادی اهمیت بخش معدن و صنایع معدنی و نقش درآمدهای حاصل از آن برای پوشش بیش از 60 درصد از درآمدهای نفتی کشور کافی خواهد بود و حال آنکه ما به دلایل مختلف و بهخصوص وجود تحریم و فقدان برخی از ابزارآلات و تکنولوژیهای صنعتی و... فقط از یک درصد ذخایر معدنی خود بهرهبرداری میکنیم، در حالی که نُرم جهانی استحصال حدود پنج درصد است و در صورتی که ایران با نُرم جهانی از ذخایر معدنی خود بهرهبرداری کند، قطعا چند برابر درآمدهای نفتی عواید خواهد داشت.
همچنین معدن جزء حوزههایی است که باعث اشتغال پایدار متوازن و افراد بومی میشود؛ زیرا متوسط ضریب اشتغال غیرمستقیم بخش معدن در جهان، هفت نفر است و در بین حوزه کشاورزی، آموزش، گردشگری و بانکداری بیشترین اشتغال غیرمستقیم را ایجاد میکند. در حالی که براساس گزارش مرکز آمار این تعداد در کشور ما کمتر از یکصد هزار نفر است که با احتساب ضریب ایجاد شغل غیرمستقیم در بخش معدن (معادل 7 نفر)، جمع اشتغال مستقیم و غیرمستقیم معدن، از چشمانداز خوبی برخودار نیست، زیرا به رغم آنکه، وجود معادن در هر کشور علاوه بر اینکه باعث ورود سرمایه و توسعه داخلی میشود اما به مانند همه موضوعات دارای روی دیگری نیز است؛ بدین معنا که براساس آمارهای اعلام شده و نیز مستند به گزارشات سالیانه سازمان بهداشت جهانی، کار در معادن یکی از سختترین و خطرناکترین کارها در دنیاست که سالانه تعداد زیادی از فعالان این حوزه به دلیل بروز حوادث مختلف کشته، مجروح، یا نقص عضو و حتی ناپدید میشوند، گو اینکه این تعداد نیز ماسوای آن دست افرادی است که سالها بعد از بازنشتگی و یا خروج از کار در پی عوارض ناشی از سالها کار در عمق معادن و استنشاق گازهای سمی، کمبود اکسیژن و یا التهابات دیگر دچار بیماریهای گوناگون شده و سلامت جان خود را ازدست میدهند.
و اما جدا از دیدگاه صاحب نظران اقتصادی که معادن را خزانههای از ثروت برای توسعه و پیشرفت تعریف میکنند، در دیگر سو و از منظر کارشناسان سلامت، کار در معادن همواره یکی از مشاغل بسیار زیانبار و سخت [در تمام جهان] شناخته شده و این درحالی است که به دلیل وجود مخاطرات مختلف موضوع، ایمنی و بهداشت در معادن باید هر روز بیشتر از قبل مورد توجه و تامل قرار گیرد، ضمن اینکه سلامت محیطی و انسانی شاغلان این صنف نیز از مؤلفههایی است که ارتباط تنگاتنگی با اقتصاد مسائل انسانی، اجتماعی و حتی محیط زیستی کشورها دارد.
این بدان معناست که وجود معادن مختلف (در ماهیت و شکل) و حجم وسیع فعالیتهای معدنی در کشورها طبیعتا حوادث حین کار متعددی را برای کارکنان آن به دنبال دارد که کارگران معدن با آنها به صورت دائمی دستو پنجه نرم کرده و بعضا نیز قربانی میشوند.
از دید گاه کارشناسان سلامت و فعلان حوزه ایمنی معادن خطرات و تهدیداتی که معدنکاران به صورت دائمی با آن مواجه هستند را میتوان به پنج گروه مخاطرات فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی، ارگونومی و روانشناختی طبقهبندی کرد؛ اگرچه بهطور معمول و در این بین، آسیبهای فیزیکی دامنه وسیعی از مشکلات جزئی تا مرگ را در پی دارد که عموما نیزبه واسطه ریزش صخره، حریق، انفجار، تصادفات، سقوط از ارتفاع و… به وقوع میپیوندد اما از دیگر علل غیر معمول کشنده نیز میتوان به جاری شدن سیل ناشی از کارهای زیرزمینی، هوای دم کرده و محبوس شدگی ناشی از مسدود شدن غارها اشاره کرد که به نوبه خود جای توجه و رسیدگی دارد.
با این حال عمده موضوعاتی که معدن کاران (و بهخصوص آن دسته افرادی که در اعماق زمین و درون غارها به فعالیت مشغولند) با آن رو به رو هستند مشتمل بر موضوعاتی نظیر موارد ذیل است؛
با این حال و از منظر بسیاری از کارشناسان طب، بزرگترین گروه بیماریهای شغلی در معدنکاران مشکلات ارگونومی است؛ در واقع اختلالات ترومای تجمعی هنوز به عنوان بزرگترین گروه بیماریهای شغلی در معدنکاران مشاهده میشود که در اغلب موارد نیز منجر به ناتوانی طولانی مدت میشود به این دلیل که در معادن زیرزمینی کار در ناحیه بالای سر میتواند باعث ایجاد اختلالات شانه شود.
واقع امر این است که شرایط غیر طبیعی و یکنواخت کار باعث وارد آمدن فشار زیادی به زانوها و بازوهای کارگر که اغلب با زمین در تماس است شده و و در نتیجه این امر منجر به آماس کیسههای مفصلی به همراه ورم میشود که بیشتر به صورت فرسودگی و کوفتگی زانوها قابل مشاهده است.
البته علل ایجاد حوادث حین کار را نیز نباید از نظر دور داشت، زیرا این موارد را نیز میتوان از جنبههای فنی و مادی مانند طراحی ناصحیح روش کار، وجود نقایص فنی دستگاهها، شرایط نامناسب فیزیکی محیط کار و نیز جنبههای انسانی مانند عدم تناسب جسمانی و روانی کارگر با نوع کار انجام شده و… مورد توجه قرار داد.
طبق بررسیهای به عمل آمده؛ انجام کار به روش ناصحیح، عدم وجود شرح شغل، آموزش و تجربه کافی در انجام کار، عدم استفاده و یا استفاده ناصحیح از وسایل حفاظت فردی، ساده انگاری، بیتوجهی به کار و… از جمله مهمترین عوامل مؤثر در وقوع حوادث حین کار در معادن هستند که بهصورت خاص در کشور ما نیز بسیار دیده میشود.
و اما براساس اعلام خانه معدن استان؛ همدان یکی از مناطق دارای ذخایر و ظرفیتهای معدنی غنی و متنوع از قبیل سیلیس، سنگآهن، دولومیت، آندالوزیت، شیست، فلدسپات و نیز سنگ ساختمانی و شن ماسه در کشور است که هریک به فراخور خود در صنایع مختلف کاربردهای فراوان و ویژهای دارند.
اینکه همین معادن با بیش از 28 نوع ماده (و بهصورت خاص معادن سنگآهن، سرب و روی، فلدسپات و کانیهای غیرفلزی بعنوان معادن استراتژیک) با استخراج اسمی سالانه بیش از چندین میلیون تن قریب به سه درصد ذخایر معدنی کشور را شامل میشود. [ضمن اینکه شهرستان ملایر نیز به تنهایی بهعنوان قطب تولید سیلیس کشور محسوب شده و یا دومین معدن سنگ دولومیت جهان در شهرستان نهاوند قرار دارد] که بر اساس سند راهبردی سهساله و مبتنی بر ذخایر چندیدن میلیارد تنی خود میتواند ظرفیت بسیار بالایی را برای رونق تولید و اشتغالزایی در استان به همراه داشته باشد.
در عین حال و همچنین مستند به برخی اطلاعات موجود، هماکنون رقمی معادل با دوهزار 500 نفر در بخش معادن استان به طور مستقیم اشتغال داشته و وظیفه استحصال و استخراج این مواد را از درون معادن زیر زمینی (تونل) یا معادن رو باز سایت و محوطه برعهده دارند که در تابعی از روند مخاطرات بالقوه معدنکاری هر روز با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنند و سلامت و جان خود را از دست میدهند. (برای نمونه کشته شدن دو کارگر و زخمی شدن یک کارگر در معدن سرمک ملایر و یا زخمی شدن و مجروحیت کسانی که بهصوت سراپایی مدوا و به هر علت هر گز اعلام نمیشود.)
البته دسترسی و کسب اطلاعات از کارگران شاغل در این صنف خاص بسیار دشوارتر از آن است که بتوان تصور کرد، زیرا عمدتا بسیاری از ایشان از صبح زود تا غروب آفتاب درون معادن مشغول به کار بوده و یا به دلیل بُعد مسافت و دوری از شهرها و قرارگرفتن معدن در نقاط صعبالعبور و حتی بعضا مخالفت و عدم همکاری و«مصالح شغلی و حرفه ای» کارفرمایان و صاحبان معدن نمیتوان با ایشان مصاحبه و گفتگو کرد.
اما در نهایت و پس از پرسوجوهای فراوان و در راستای واکاوی بخشی از مشکلات روزمره این افراد، توانستیم با تعدادی از ایشان که سالهاست کار در معدن را ترک کرده و اکنون در مشاغلی دیگر و عموما وابسته و هم خانواده به این صنف (مانند سنگبری، راهسازی، آتشکاری ورانندگی خودروهای راهداری و حمل سنگ... در اطراف و اکناف همدان) به فعالیت مشغولند صحبت کرده و جویای چند و چون کار و کسب اطلاع از وضعیت این شغل مشقتبار شویم.
در این خصوص شاید مهمترین کلیدواژه مطرح در بین صحبتهای این افراد وجود مشقت و سختی همراه با خطرات مختلف در قِبال حقوقی کم و ناچیزو به دور از معیارهای مشاغل سخت است، که باعث شده بسیاری از ایشان در میانه عمر چهره افرادی مسن و شکسته را به خود بگیرند و صد البته گرفتار امراض و تبعات جسمی و روحی فراوان کار سخت و طولانی در معادن شوند.
اینکه به تائید اکثر قریب به اتفاق ایشان، حتی اگر از وجود خطرات دائمی ماحصل از ریزش و سقوط، آوار و یا انفجار و گاز گرفتگی جان سالم به در ببرند اما درنهایت پس از چند سال باید با تبعات و آثار منفی و درد ناک بینایی و شنوایی و بهخصوص تنفسی، سالها حضور در محیطی مملو از گردوخاک گاز و کم نور دست و پنجه نرم کنند که البته فقدان یا عدم پوشش بیمه درمانی و یا عدم اعزام برای چکاپ دورهای سلامت و یا هزینههای سنگین درمان و دارو هم در این بین مثل نمک لای زخم جای خود را دارد که شاید دیگر لازم به گفتن نیست.
این گروه از کارگران با اشاره به اینکه حتی به رغم این کار مشقتبار ولیکن همیشه برای حقوق سرماه هم مسئله داشتند، عنوان کردند که بسیار اتفاق افتاده و میفتد که به بهانههای مختلف یا حقوقهای آنان دیر پرداخت شده و یا برای چند ماه به تعویق افتاده، در حالی که معدن یکی از پر درآمدترین حوزههای کاری است، اما هر بار به یک بهانه دهان کارگر را میبندند؛ یک بار کسادی بازار مواد معدنی و سنگ را بهانه میکنند و یا در وجهی دیگر عدم تخصیص اعتبار بودجه و تسهیلات از بانکها را و البته این همه نیز در حالی است که زن و بچه این جماعت خرج و مخارج دارند و حقوق ایشان دخلی به این موضوعات ندارد وعلیالقاعده حساب و جیب صاحبان معادن و پیمانکارانی که در خانههای لوکس زندگی کرده و یا ماشینهای آنچنانی سوار میشوند هیچ وقت خالی نیست.
از دیدگاه برخی دیگر از فعالان این صنف فرسودگی و کهنگی بسیاری از ماشینآلات و ابزارهای مورد استفاده در این شغل همیشه موجب بروز سختی و دردسر و حتی خطر برای کارگران میشود در حالی که براساس استاندارها و دستورالعملهای موجود ایمنی و سلامت کارگران معدن در اولویت قرا دارد و صاحبان معادن و پیمانکاران باید بالاترین ضرایب ایمنی و ابزاری را در این صنعت لحاظ نمایند.
به گفته تعدادی از افرادی که سابقه کار در معادن زیر زمینی را داشتند، کافی بود برای چند دقیقه دستگاه تهویه خاموش شده و یا خراب شود که در این صورت اکثر کارگران دچار مشکلات تنفسی و خفگی شده و مجبور بودند تا برای رسیدن به هوای باز بهصورت چند نفری از چند کپسول اکسیژنی که در دسترس داشتند، استفاده کنند، حال اگر راه مسدود میشد که دیگر فاتحه همه را باید میخواندند!
کار در معادن و بهخصوص تونلهای عمیقی که گاه عمقشان به چند صد متر میرسد شاید از منظر همه ما ترسناک باشد اما معنای واقعی ترس را باید در چشمان کسانی دید که فقط با امید خدا وارد آنجا میشوند و برگشتنشان هم باز با توکل به خداست و ایضا خانوادههایی که تا برگشتن شوهر و فرزند باید در تب و تاب و چشم به راهی روز را تا شب سر کنند؛ زیرا به گفته یکی از فعالان قدیمی این حرفه، محیط داخلی تونلها به دلیل انفجار و استفاده از مته و دریل گاه آنقدر بیثبات و ناپایدار میشود که هر لحظه امکان فروریختن معدن و مدفون شدن معدنکاران وجود دارد و این در حالی است که یک معدن کار هر روز با این خطرات دست به گریبان است و به زبان ساده این یعنی زندگی با اعمال شاقه!
البته وضع و حال فعالان معادن رو باز هم چندان بهتر از این افراد نیست و آنان نیز به دلیل انفجار و یا کار دائمی در شیب و قرار گرفتن در لبه پرتگاهها و نیز ناپایدار بودن زمین زیر پایشان همیشه در معرض سقوط، ریزش و رانش زمین و یا برخورد سنگ و... هستند، البته بحث سرما و گرما، بیکاری فصلی، عدم تمدید قرارداد، بیمه و عیدی هم به جای خود....
از منظر این افراد عمده شاغلان حوزه معدن به دلیل سختی کار و تبعات جانی و به ویژه پایین بودن حقوق به مرور از این کار فاصله گرفته و به دنبال کار دیگری میروند؛ به طور نمونه نیز عمده مصاحبه شوندگان این گزارش هم پس از چند سال کار در معادن اکنون با تغیر روال به کارهای دیگری همچون فعالیت در سنگ بُریها، راهسازی و کار با خودروهای راهسازی و... روی آورده و به امرار معاش مشغولند و البته راضیتر؛ صرفا به این دلیل که شاید دیگر نگرانی زنده مدفون شدن و ماندن زیر آوار و یا پرت شدن از لبه را ندارند و بهمتر از همه هوای تازه و نور خورشید را میبینند وگرنه چه کسی میداند ساعتها کار با دریلها و دژبرهای پرسروصدا و تکانهای آن در یک محیط تنگ و تاریک چه بلایی را بر سر روح و اعصاب و روان کارگر بیچاره میآورد؟ گو آنکه آن دسته افرادی هم که هنوز در این حرفه مشغولند نیز عموما از سر ناچاری و بیکاری است و نه دلخوشی!
شاید نکته بسیار تامل برانگیز در این میان، گله و بعضا ناله و نفرینی است که از سوی این اشخاص حواله برخی صاحبان معادن و پیمانکاران میشود صرفا به این دلیل که نه فقط به معنای واقعی سختی کار ایشان را درک نکردند بلکه عموما با کاهش اعتبارات مربوط به وسایل ایمنی و ابزارآلات و یا حق کارگران در مبحث تغذیه دارو و وسایل جانبی به دنبال کاهش هزینهها و افزایش درآمدهای خود بوده و هستند که البته این نیز در حالی است که سلامت و زندگی کارگران به همین موضوعات بند و وابسته است.
در واقع و به رغم همه قوانین و باید و نبایدهایی که در مجلس، دولت و وزارتخانه و یا سازمانهای مرتبط، تصویب و ابلاغ میشود، اما ماحصل کار مشقتبار و قرین به مرگ، معلولیت و یا مجروحیت و بیماری کارگران معادن عموما به جیب کسانی میرود که حتی یک بار هم پایشان به معدن نرسیده و فضای واقعی آن را هرگزحس نکردهاند تا بدانند کارگر بیچاره (درون تونل و یا محوطه باز معادن سنگ و شن و ماسه) چه میکشد.
موضوع این است که عمده کسانی که در جلسات، همایشها و سخنرانیها از حق و حقوق کارکنان معدن سخن به زبان میرانند، عمرا نمیتوانند حس کنند این بندگان خدا در زیر باران و برف یا تیغ آفتاب، گرمای و سرمای بالای 40 درجه و زیر صفر و یا فضای تنگ خفقانآور داخل تونل چه روزگاری را طی میکنند تا براین اساس به دنبال استیفای حقوق ایشان باشند و متاسفانه تنها زمانی به یاد این افراد میفتند که در پی حادثهای تعدادی از آنها کشته شده و یا مجروح و معلول شوند و خانوادههای بسیاری داغدار شوند.