به گزارش می متالز، با وجود چنین تجربهای همچنان گاه تحت تاثیر جوسازی برخی واسههای سودجو، صحبت از قیمتگذاری دستوری برخی محصولات دوباره به میان میآید. حامد سلطانینژاد اعتقاد دارد، هرنوع کنترل دستوری قیمت منجر به رانت میشود. متن کامل گفتوگو حامد سلطانی نژاد با خبرنگاران را در ادامه میخوانید.
هرنوع کنترل دستوری قیمت منجر به رانت میشود. در اقتصاد باید بهدنبال نقطهای بهینه بود که از یکسو موقعیتی برای رانتی ایجاد نگردد و از سوی دیگر نیز اجحافی به صنایع پاییندستی نشود. حال اگر در کشف قیمت فلزات بهگونه عمل شود که محصولی بالاتر یا پایینتر از ارزش ذاتی آن کالا قیمتگذاری شود، این مسیر به بیراهه خواهد رفت. بنابراین باید بهدنبال کشف واقعی قیمتها بود. از سالهای بسیار دور، کشف واقعی قیمت با تقابل عرضه و تقاضا انجام گرفته است. لازمه این امر، آن است که تمام عرضه درمقابل تمام تقاضا قرار گیرد؛ در چنین شرایطی نقطه بهینهای شکل میگیرد و دیگر نیازی به دخالت در بازار نیست. بورس کالا را باید همان نقطه بهینه عدم ضرر صنایع پاییندستی و جلوگیری از رانت دانست.
در اقتصاد، چرخه درآمد، پسانداز و سرمایه گذاری تعریف میشود. این چرخه بدان معناست که اگر درآمدی باشد، پسانداز میشود و در ادامه سرمایهگذاری انجام میگیرد. حال این سرمایهگذاری مجدد، درآمدزاست و ادامه پیدا میکند. همین چرخه در مقیاس کوچکتر در صنعت هم جریان دارد. گفتنی است، اگر در صنعت قیمتها بهصورت دستوری تعیین شوند، چرخه یاد شده شکل نمیگیرد و در نهایت سرمایهگذاری انجام نمیشود. درنهایت نیز صنعت محکوم به نابودی خواهد بود.
گواه این ادعا، اینکه تمامی فعالان بازار به این موضوع، اذعان دارند پس از شکلگیری بازار فروش فلزات در بورس کالای ایران، فرصتی فراهم شد تا طرحهای فولادی توسعه پیدا کنند. تا قبل از تشکیل بورس فلزات، قیمتگذاری فولاد کنترلی و دستوری انجام میگرفت. اما پس از اینکه فلزات وارد بورس شدند این نگرش ازمیان رفت، فرآیند کشف قیمتها به بورس سپرده شد و فرصتی برای سرمایهگذاری هرچه بیشتر در صنایع فولادی بهوجود آمد و در سالهای اخیر شاهد رشد این صنعت بهشکل چشمگیری بودیم.
بازار فلزات همواره با نوسان همراه است. این نوسانات، فرصتی را برای کسب سود توسط واسطههای غیر ضروری ایجاد میکند. در بسیاری از کشورها برای به حداقل رساندن این نوسانات، بازار مالی تشکیل میدهند که در آن واسطهها با هم معامله میکنند. در چنین شرایطی، تولیدکننده و مصرفکننده در این بازار فعالیت میکنند و نوسانات یاد شده به حداقل میرسد. علاوه بر این، در سایر کشورهایی که بورس سابقه طولانی دارد، قراردادهای آتی، چنین شرایطی را تعدیل میکند. اما اکنون که این امکان برای ما فراهم نشده است، باید بهگونهای عمل کرد که بازار ملتهب نشود و محصولات عرضه شده به دست مصرفکننده واقعی برسد.
در بورس کالای ایران نیز باید بازار مشتقه راهاندازی شود تا امکان مدیریت التهابات فراهم شود. لکن این فرآیند زمانبر است؛ بنابراین تا زمان راهاندازی بازار مشتقه باید شرایطی را بهوجود آورد که تنها تولیدکنندگان به این بازار ورود پیدا کنند. یا حضور تجار بهگونهای نباشد که پول در مقابل کالایی کمیاب قرار گیرد و موجبات رشد کاذب محصولات کمیاب فراهم شود.
بسیاری از مشکلاتی که صنایع پاییندستی با آن مواجه هستند، به دلیل قیمت پایین مواد اولیه ایجاد شده است. بنابراین با اصلاح قیمت، صنایع پاییندست نیز اصلاح میشوند.
اگر قیمت محصولات بالادستی ارزانتر از قیمت واقعی آن تعیین شود، صاحبان آن صنایع تلاش میکنند تا به سمت ایجاد صنایع پاییندستی حرکت کنند. کما اینکه در حال حاضر، این موضوع در حلقه ابتدایی زنجیره فولاد یعنی برای سنگ آهن نیز پیش آمده است. چراکه قیمت سنگ آهن در مواقعی به درستی کشف نشده و همین موضوع باعث شده تا فعالان این عرصه، بهسمت احداث واحدهای تولید کنسانتره، گندله و آهن اسفنجی پیش بروند. درحالی که اگر چرخه درآمد، پسانداز و سرمایهگذاری به درستی شکل میگرفت، فعالان عرصه سنگ آهن بهدنبال توسعه فعالیت خود بودند و نتایج مثبتتری را برای کشور بهدنبال داشت.
بههرحال در موقعیت کنونی و درنتیجه کشف نادرست قیمتی، اغلب فعالان زنجیره فولاد به سمت تشکیل هلدینگهایی از معدن تا تولید محصول نهایی پیش رفتهاند. در ادامه نیز مشکلاتی ایجاد میشود که از جمله آنها میتوان به احداث طرحهای فولادی در مناطق نامناسب اشاره کرد. برای نمونه واحد فولادی در منطقهای ساخته شده که هرچند به منابع سنگ آهن دسترسی خوبی دارد اما فاقد آب کافی است. حال برای رفع چالشهای یاد شده، حضور تمامی حلقههای زنجیره فولاد در بورس کالا ضروری است.
تعیین دستوری قیمت در طول سالهای گذشته مشکلات متعدد دیگری را نیز به دنبال داشته است. برای نمونه، تعداد بسیار زیادی واحد پاییندستی مبتنی بر قیمتهای پایین مواد اولیه احداث شدهاند. اما اکنون تولیدات این واحدها، بازاری برای فروش ندارد. درنهایت نیز سهم قابل توجهی از ظرفیت صنایع پاییندستی خالی مانده است.
برای حمایت از صنایع پاییندستی باید به اصول بازار بازگردیم. یعنی بهجای مداخله در قیمتگذاری در تعیین مولفههای قیمتی اثرگذار باشیم. این اقدام در پتروشیمی نیز اتفاق افتاد. در چنین شرایطی باید در درجه نخست، حداقل عرضه را متناسب با نیاز بازار داخلی تعیین کرد و به آن عمل شود؛ در نهایت نیز مازاد بر نیاز داخلی صادر شود اما تا زمانیکه صنایع پاییندست داخلی تامین نشدهاند، صادرت صورت نگیرد. علاوه بر این، عرضه نیز بهصورت مستمر انجام گیرد. چراکه صنایع پاییندستی زمانی با مشکل مواجه میشوند که کالا بهصورت مستمر در اختیار مصرفکننده قرار نگیرد یا احساس کند کشف قیمت بهدرستی صورت نگرفته است.
حال اگر شرکتهای تولیدکننده، برای عرضه تولیدات خود در بورس کالا، برنامهای ارائه دهند، میتوان از نگرانیهای یاد شده، ممانعت کرد. بر همین اساس برای سال جاری، شرکت ملی صنایع مس ایران، برنامه عرضه خود را در سال 97 بهصورت هفتگی به شرکت بورس کالای ایران، اعلام کرده است. فولاد مبارکه نیز این شرایط را پذیرفته و محصولات خود را بهصورت هفتگی در بورس کالا عرضه میکند.
اکنون برای رفع مشکلاتی که با قیمتگذاری دستوری برای صاحبان صنایع بهوجود میآید، به صاحبان صنایع بالادستی پیشنهاد میشود، در فروش محصولات خود بهگونهای عمل نکنند که برای آنها قیمت تعیین شود. تولیدکنندهها باید به درجهای از رشد برسند که منتظر تعیین و تکلیف نهادی نباشند. عرضه مستمر محصولات خود را ادامه دهند. ارائه برنامه عرضه توسط کارگروههای مختلف با حضور نمایندگان صنایع بالادستی، پاییندستی، بورس و وزارت صنعت، معدن و تجارت، بهصورت مستمر انجام شود.
هرچند برخی عرضهکنندهها بهدنبال فرصتهای آربیتراژی هستند. یعنی تنها در مواردی که قیمتها بالاست، تولیدات خود را در بورس عرضه میکنند. درنتیجه تنها زمانی از دید سیاستگذاران دولتی دیده میشوند که قیمتها افزایشی است.
علاوه بر این، در حال حاضر، ادعاهایی درخصوص ظرفیتهای پاییندست مطرح میشود. اما تنها با عرضه کامل تولیدات در بورس میتوان آمار صحیحی از تولید بالقوه و بالفعل بهدست آورد. نبود آمار صحیح از تولید صنایع کشور را باید از اصلیترین دلایلی دانست که طی سالهای گذشته، زمینه قیمتگذاری دستوری را فراهم کرده است. با ورود همزمان صنایع بالادستی و پاییندستی به بورس کالا،شفافیت لازم حاصل خواهد شد. درواقع بورس یک نهاد ملی محسوب میشود که میتواند بهعنوان راه حلی برای رفع مشکلات و کاستیهای این حوزه شناخته شود.
یکی دیگر از مشکلات، زمانی به وجود میآید که برخی تولیدکندهها در بورس فعالیت دارند و برخی دیگر، متقارن با آن در بیرون از بورس، فعالیت میکنند. این تقارن اطلاعاتی، میان بازار رسمی و بازار غیر رسمی، مشکلزاست. در چنین شرایطی، تولیدکنندهای محصولات خود را در بورس عرضه میکند، اما بهدلیل نبود تقاضا قیمتها را کاهش میدهد و عدهای این محصول را با قیمت پایین میخرند و بیرون از بورس با قیمتهای بالاتر به فروش برسانند. درنتیجه برای جلوگیری از قیمتگذاری دستوری به صنایع فولادی پیشنهاد میشود تا صاحبان صنایع بزرگ طبق توافقی محصولات خود را در بورس عرضه کنند. درنتیجخ خریداران واقعی نیز بهبورس راه پیدا میکنند. در نهایت نیز بازار براساس عرضه و تقاضای واقعی، قیمتها را کشف میکند. کشف قیمت در چنین شرایطی، هر دو طرف را راضی میکند.